وقتی مسئولان،به سمت ورزشکارسالاری غش می کنند نتیجه همین است که می بینیم
جوان نوشت:یکی از دلایل تداوم نداشتن موفقیتهای ورزشکاران ایران را میتوان در نوع نگاه به آنها از سوی مسئولان ورزش، بهخصوص بعد از کسب موفقیتهای ابتدایی جستوجو کرد
فهرست بلندبالایی از این دست ورزشکاران میتوان تهیه کرد. ورزشکارانی که بعد از کسب یک یا چند موفقیت خوب بینالمللی به یکباره به حال خودشان رها میشوند و به تصور اینکه میتوانند هر کاری دلشان خواست انجام دهند به جای اینکه به موفقیتهایشان اضافه کنند، ناکام میمانند و خیلی زود راه سقوط را در پیش میگیرند.
ورزشکار ایرانی در المپیک یا مسابقات جهانی کسب مدال میکند، اما نمیتواند این موفقیت را تکرار کند، چرا؟ چون به تصور اینکه بزرگ شده و دیگر حریفی برایش وجود ندارد؛ درست تمرین نمیکند، مطیع کادر فنی نیست، خودش برای خودش تصمیم میگیرد و در این راه حرف هیچ کس را هم قبول نمیکند، چون بهزعم خودش قهرمان است و کسی بزرگتر از او نیست.
در این میان مسئولان بالادستی ورزش که همواره در غش کردن به سمت چنین ورزشکارانی گوی سبقت را از هم میربایند نیز آتشبیار این معرکه میشوند و به جای نشان دادن راه درست به ورزشکار با بها دادن به حرفها و تصمیمات غیرمنطقی و غیرحرفهای او عملاً باعث میشوند که ورزشکار؛ کادر فنی، مربیان و منتقدان را به چشم دشمن و کسانی که نمیخواهند او موفق شود ببیند. نتیجه چنین برخوردی همان «ورزشکارسالاری» معروف خودمان میشود که آخر آن چیزی جز شکست نیست.
آنچه این روزها در خصوص زهرا نعمتی، بانوی اول تیروکمان ایران شنیده میشود نمونه بارز این مسئله است. ورزشکاری که حتی برخلاف شعار کمیته ملی المپیک در شرایط دور از مسابقه و با شعار پرطمطراقتر «امید ورزش ایران» راهی بازیهای آسیایی و خیلی راحت حذف شد. او امروز هم خیلی راحت از گردونه مسابقات کسب سهمیه المپیک کنار رفته است، چون طی یکی، دو سال گذشته با غرور کاذبی که برایش ایجاد شده بود هر کاری دلش خواسته انجام داده است.
فهرست بلندبالایی میتوان از این دست ورزشکاران تهیه کرد. زهرا نعمتی، جواد فروغی، کیانوش رستمی، احسان حدادی و برخی دیگر تنها به این خاطر که بعد از چند موفقیت خود را همه چیز تمام تصور کردند و برخی آقایان هم به تصورات آنها دامن زدند با وضعیتی روبهرو شدند که امروز شاهد آن هستیم. یعنی نه تنها در کسب مدال و افتخارآفرینی ناموفق بودند که حتی نتواستند درصدی از موفقیتهای قبلی خود را هم به دست آورند.
شاید بهتر باشد در این مورد ورزشکاران ایرانی و بهویژه آنها که به موفقیتی دست پیدا میکنند نوع رفتار و عملکرد قهرمانان به نام و عنوانداران دائمی المپیکها و مسابقات جهانی را سرلوحه خود قرار دهند که حتی وقتی موفق میشوند بیشتر تمرین میکنند و بیشتر به حرفهای مربیان خود بها میدهند. دو اصلی مهمی که ورزشکاران مدالآور ما دقیقاً از آنها غافلند. اینگونه میشود که عمر قهرمانی برای ورزشکار ایرانی کوتاه میشود، اما در عوض ورزشکاران رقیب تا سالها روی سکوی قهرمانی میایستند و مدال میگیرند.