یک روانپزشک: آثار روانی اتفاقات پاییز۱۴۰۱ تا مدتها ادامه خواهد داشت/ مشاهدات میدانی می گوید حال دل مردم خوب نیست

روزنامه اعتماد با دکتر رضا دانشمند؛ روانپزشک در باره حال این روزهای مردم مصاحبه کرده است.

بخشهایی از مصاحبه را می خوانید:

با توجه به مسائل اجتماعی، نابسامانی‌های اقتصادی و چالش‌های سیاسی دو دهه اخیر کشور، امروز و در سال ۱۴۰۲ حال مردم خوب است؟

مشاهدات ما نشان می‌دهد که حال دل عموم مردم خوب نیست. مردم، احساس رضایتمندی، احساس امنیت و احساس ثبات را تجربه نمی‌کنند. اگر احساس رضایتمندی، امنیت و ثبات را تجربه نکنیم، تجربه احساس شادکامی هم نخواهیم داشت و متعاقب آن، احساس خوشحالی هم نداریم. چندان سخت نیست که با یک مشاهده ساده دریابیم حال دل مردم، خیلی خوب نیست.

و همه گروه‌های جامعه، حال خیلی خوب ندارند؟

مطالعاتی که در دو دهه اخیر و از اواسط دهه ۱۳۷۰ تا سال ۱۳۹۸ درباره شیوع‌شناسی اختلالات روانپزشکی انجام شد، اگرچه به دلیل تفاوت روش‌شناسی‌ها، نتایج متفاوتی داشته اما حاکی از رشد شیوع اختلالات روانپزشکی است. به نظر می‌رسد بخشی از این افزایش، متاثر از شرایط اجتماعی و اقتصادی بوده چنانکه نتایج مطالعه‌ای که دکتر حسن رفیعی (روانپزشک) در سال ۱۳۹۸ درباره مشکلات اجتماعی تهدیدکننده سلامت اجتماعی و دارای اولویت در ایران انجام داد هم، نشان می‌دهد که اصلی‌ترین عوامل افزایش اختلالات یا علایم روانپزشکی، عوامل مرتبط با شرایط اقتصادی و اجتماعی افراد و فقر و بیکاری بوده اما در کنار این عوامل، باید به نقش مسائل زیستی و بیولوژیک هم به عنوان سایر عوامل موثر در شیوع اختلالات روانپزشکی توجه کنیم. به عنوان نمونه، اختلال افسردگی و اضطراب در زنان میانسال، شایع‌تر از بقیه گروه‌های سنی است که یکی از دلایل شیوع بالای این اختلال در این گروه سنی، ممکن است ناشی از شرایط ویژه اقتصادی و اجتماعی زنان در این دوره سنی باشد.

در طول سه یا چهار سال اخیر و به دنبال تاثیرات شدید مشکلات اقتصادی کشور بر زندگی مردم، با پدیده رو به افزایش مهاجرت‌های اجباری معیشتی؛ چه از شهری به شهر ارزان‌تر و چه از محله‌ای به محله ارزان‌تر مواجه شده‌ایم. تا ۴ یا ۵ سال قبل، اگر فردی می‌توانست با درآمد یک شغل، زندگی خود یا خانواده‌اش را اداره کند، حالا مجبور است از طریق دو یا سه شغل اما به دشواری، امرار معاش کند در حالی که هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی دچار فرسایش می‌شود چون فرصتی هم برای فراغت و تفریح ندارد. مهاجرت‌های معیشتی و تنزل جایگاه اجتماعی و اقتصادی تا چه حد در ابتلا یا تشدید اختلال روان تاثیر دارد؟

ایجاد احساس شادکامی، خلق‌الساعه نیست. ایجاد احساس شادکامی، نیازمند مولفه‌هایی از جمله رضایتمندی از کار و رضایتمندی از روابط است تا متعاقب این رضایتمندی، احساس خوشحالی و خوشبختی داشته باشیم. البته در مورد مهاجرت‌های معیشتی و تنزل جایگاه اجتماعی، آماری در دست نیست اما مشاهدات من و شما و دیگران در این شهر و کشور از افزایش جابه‌جایی‌های معیشتی و تغییرات منفی جایگاه اجتماعی و اقتصادی مردم طی سال‌های اخیر، غیر قابل کتمان و غیر قابل چشم‌پوشی است. معنای این تغییرات این است که احساس امنیت و ثبات در افراد دچار مشکل شده. گمان می‌کنم در همین زمان کوتاهی که من و شما باهم صحبت کردیم؛ قبل و بعد از صحبت ما، احتمالا نرخ دلار تغییراتی داشته و معنای این تغییرات این است که هر چقدر هم بگوییم نرخ ارز بر معیشت مردم تاثیرگذار نیست، اما زندگی من و شما و دیگران در این کشور، تحت‌تاثیر تغییرات نرخ ارز قرار گرفته است. احساس بی‌ثباتی و فقدان امنیت، باعث نارضایتی شغلی هم خواهد شد علاوه بر اینکه افراد احساس می‌کنند با هر میزان تلاش، باز هم نمی‌توانند به ایده‌آل‌ها و خواسته‌های‌شان برسند. نارضایتی شغلی به فقدان احساس شادکامی منجر می‌شود و وقتی افراد به دلیل شرایط اجتماعی و اقتصادی، ناچار به مهاجرت‌های معیشتی به شهر ارزان‌تر و محله ارزان‌تر می‌شوند یا حتی ترک وطن می‌کنند، در واقع دایره ارتباطات‌شان را از دست می‌دهند؛ از دست دادن روابط با همسایگان، از دست دادن روابط با دوستان هم‌محله‌ای، کاهش روابط با اقوام به دلیل مشکلات معیشتی؛ مجموع این از دست دادن‌ها، یکی از عوارض جابه‌جایی‌های معیشتی به شهر ارزان‌تر و محله ارزان‌تر یا حتی ترک وطن است. مشکلات معیشتی، علاوه بر اینکه به محرومیت از تجربه احساس رضایتمندی و ثبات شغلی منجر می‌شود، روابط انسانی افراد را هم دچار ناپایداری و گسست می‌کند. باز هم این مجموعه را کنار هم بگذاریم؛ روابط ناپایدار و نارضایتی شغلی به احساس شادکامی منجر نخواهد شد. احساس شادکامی به معنای موفقیت در کنترل هیجانات است. فردی که احساس شادکامی ندارد و در کنترل هیجانات خود موفق نیست، در معرض ابتلا به اختلالات روانپزشکی است.

مساله‌ای که از ابتدای دهه ۱۳۹۰ و به دنبال انتشار نتایج پایش ملی سلامت روان مطرح شده این است که در کشور ما، تعداد زیادی از مبتلایان اختلالات روان، از بیماری خودشان آگاه نیستند، تعداد زیادی از بیماران برای درمان مراجعه نمی‌کنند و تعداد زیادی از بیماران، درمان را ناتمام رها می‌کنند. آیا این مشکلات می‌تواند سلامت روان را برای جامعه ایران به یک بحران تبدیل کند؟

این مساله در بسیاری کشورها و حتی در کشورهای غربی هم مشاهده شده و دلیل اصلی آن هم، بار و انگ بیماری‌های روانپزشکی است و نتیجه این اتفاق – تشخیص نادرست بیماری، شناسایی نشدن بیماران، مراجعه نکردن بیماران، رها کردن درمان – به افزایش بار بیماری و شیوع اختلالات روانپزشکی منجر خواهد شد. توجه داشته باشیم که اغلب بیماری‌های روانپزشکی، مزمن و دارای آثار جدی بر کارکرد افراد هستند و بنابراین، به افت عملکرد شغلی و اجتماعی فرد منجر می‌شوند که نتیجه این اتفاق، تحمیل بار اقتصادی به جامعه است.

از ابتدای دهه ۱۳۹۰ و به دنبال اعلام ابتلای ۲۴ درصد جمعیت ۱۵ تا ۶۴ ساله کشور به یکی از انواع اختلالات روان، دولت‌ها سعی کردند با پیام‌ها و شعارهایی، حال خوب و شاد بودن را به مردم تحمیل کنند. مثلا اعلام می‌شود که «هفته آینده برای مردم یک خبر خوب داریم». خبر خوب هم این است که مثلا زمین رایگان برای احداث مسکن نیازمندان فراهم شده است. این شادی تحمیلی و دستوری، البته با آنچه مردم در خانه خودشان می‌بینند در تناقض است چون فردی که درآمد و قدرت خریدش کاهش پیدا کرده، دیگر فرصتی برای شادی ندارد. تفاوت تاثیر این شعارهای تلقینی و دستوری دولت‌ها در مقایسه با تاثیر تنزل جایگاه اقتصادی و اجتماعی مردم چیست؟

این شعارها و پیام‌ها، اصلا پیام نیست بلکه اخبار نادرست است که حتی ممکن است سلامت روانی افراد را برهم بزند. انتظار غیرمعقولی است که فکر کنیم این شعارها و پیام‌ها که به عمل و اقدام هم نمی‌رسد، تاثیر مثبتی بر سلامت روان افراد دارد و چه بسا همین پیام‌ها و شعارها که در ابتدا، امید کاذبی ایجاد می‌کند، چون به سرانجامی نمی‌رسد، به احساس ناامیدی و استیصال و یأس عمیق‌تری هم منجر می‌شود. واضح و عیان است که این پیام‌ها و شعارها، هیچ اثر مثبتی در سلامت روان مردم ندارد. به جای این پیام‌ها، باید ابزارهای ایجاد احساس رضایتمندی در اختیار افراد قرار بگیرد؛ ابزارها و تسهیلگرهایی که مستمر باشد. توجه داشته باشیم که به سرعت می‌توان به سلامت روان افراد آسیب زد ولی ترمیم این آسیب‌ها، نیازمند زمان طولانی است.

از پایان شهریور ۱۴۰۱ تا اواخر پارسال، شاهد سطحی نگران‌کننده از خشونت در کل کشور بودیم و روانپزشکان بارها هشدار دادند که خشونت آشکار در کوچه‌ها و خیابان‌های کشور در کنار اخبار نگران‌کننده و استرس و غمگینی مردم، آسیب‌های جدی برای سلامت روان جامعه خواهد داشت. حالا چند ماه است که از شدت خشونت در کشور کاسته شده اما فکر می‌کنید زخم رخدادهای پارسال هم التیام پیدا کرده؟

از مشاهدات و مقایسه با وضعیت مشابه در کشور خودمان در سال‌های گذشته و حتی در کشورهای مختلف، پاسخ من به این سوال منفی است. هنوز با اثرات روانی رخدادهای پارسال مواجهیم و مواجه خواهیم بود. فقدان حس ثبات و فقدان احساس امنیت یکی از اثرات روانی رخدادهای پارسال است. آثار آنچه رخ داد و شاهد بودیم، تا مدت‌ها تداوم خواهد داشت حتی اگر بپذیریم که عوامل ایجادکننده‌اش تداوم نداشته باشد ولی آثارش تداوم خواهد داشت

عضویت در تلگرام عصر خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
طراحی سایت و بهینه‌سازی: نیکان‌تک