روحانی معروف که از نمایندگی استعفا داد و حاضر نشد وزیر شود /شیخ حسینعلی راشد وفا کرد و جفا دید
عصرایران نوشت: هفتم آبان سال روز درگذشت شیخ حسینعلی راشد سخنران مشهور برنامههای مذهبی رادیو در سالهای پیش از انقلاب است. یکی از معدود روحانیونی که از رادیو در آن زمان سخنرانی میکردند و علت اصلی شهرت او به این خاطر است
دوران طولانی پخش صدای او از رادیو در سالهای پیش از انقلاب اما به این معنی نیست که وابسته به رژیم گذشته یا ثناگوی دربار بوده یا پرداختن به معنویات و اخلاق از آن رو که با سیاست بیگانه بوده است که اتفاقا از حامیان جنبش ملی کردن صنعت نفت بود. او قریب ۱۸ سال هر شب جمعه در رادیو سخنرانی مذهبی داشت و در مناسبتهای مختلف روزهای دیگر هفته نیز. دعای تحویل سال را هم مرحوم راشد میخواند و از این حیث هم در حافظه نسل های قبل نقش بسته است.
درباره او که ۴۳ سال قبل – ۷ آبان ۱۳۵۹ – و قبل از دومین سالگرد پیروزی انقلاب در ۷۵ سالگی درگذشت (و در حالی که تقزیبا نابینا شده بود) ۱۰ نکته را میتوان یادآور شد:
۱- در سالهای بعد از انقلاب که نهادهای مذهبی از انواع بودجهها برخوردار شدهاند این پرسش به میان آمده که چرا تاثیر سخنان افرادی چون مطهری و راشد و فلسفی در سال های پیش از انقلاب که نهاد و بودجه نداشتند بیشتر بود؟ البته کنار هم قرار دادن نام راشد و فلسفی به این معنی نیست که به لحاظ مشرب سیاسی مانند هم بودند. اما چرا این همه نهاد خروجیهایی چون مرحوم راشد نداشتهاند؟
۲- با این که تصور عمومی بر این است که مرحوم راشد تنها بر وجوه اخلاقی دین تاکید داشت اما جالب است بدانیم تجربه زندانی ۷۵ روزه را هم در دوران رضاشاه پشت سر گذاشته بود. ضمن این که از حامیان ملی شدن صنعت نفت بود و با این که اهل منبر رفتن نبود و ترجیح میداد در رادیو صحبت و در دانشگاه تدریس کند اما در سالگرد شهدای ۳۰ تیر ۱۳۳۰ منبر رفت.
۳- او فرزند ملا عباس تربتی بود و کتاب «فضیلتهای فراموش شده» را در شرح حال پدر نوشت. مجموعه سخنرانیهای او در رادیو هم به صورت کتاب منتشر شده و سر به ۱۸ جلد میزند.
۴- در کتاب «جرعهای از دریا» از قول یکی از دوستان راشد آمده است: «در زمان شاه میخواستند اطراف ساختمان مجلس شواری ملّی را بسازند و باید ۳۵ خانه به قیمت مشخصی خریداری میشد. یکی از خانه ها خانه او بود و هیچکس به جز مرحوم راشد اعتراض نکرد. او در جلسه رسیدگی به اعتراض گفت: به نظر من قیمتی که شما پیشنهاد کردهاید، زیاد است! من راضی نیستم از بیتالمال مردم قیمت بیشتری برای خانهام بگیرم.»
همچنین نقل میکنند یکی از اعضای کمیسیون که اتفاقا مسلمان هم نبود و از نمایندگان اقلیتهای مذهبی بود به شدت تحت تأثیر این رفتار قرار گرفت و گفت: اگر مسلمانی این است من هم مسلمان شوم.
۵- راشد آرام و شمرده و همه کس فهم صحبت میکرد و به خاطر استفاده از واژگان زیبا و اشعار و مثلهای فارسی جدای محتوای دینی هم مورد توجه بود. سخنرانیهای او در رادیو تنها طی چند ماه سفر اروپا برای معالجه قطع شد و جالب این که به جای خود آیتالله مرتضی مطهری را معرفی کرد. مطهری با پیروی از شیوه راشد و استفاده از رسانهها برای مجله «زن روز» هم مقاله مینوشت.
۶- در سال ۱۳۳۰ و در انتخابات واقعی و رقابتی و آزاد و نه تقلبی و چینشی راشد نماینده مجلس هفدهم شد اما پس از چندی که احساس کرد کار پارلمانی با روحیات او سازگار نیست استعفا کرد.
همچنین به او پیشنهاد شد وزارت معارف را بر عهده گیرد اما قبول نکرد. کسی که میتوانست نماینده مجلس باشد یا حتی وزیر و دستکم زندگی خود را با منبر بگذارند ترجیح داد کاری مانند دیگران داشته باشد و در چاپخانه مجلس به فهرستنگاری و تصحیح متون چاپ مشغول شد. او در آزمون گزینش قضات هم پذیرفته شد اما از آن هم انصراف داد.
۷- درگرماگرم انقلاب ۵۷ اما هم به خاطر این که در بینایی دچار مشکل جدی و به روایتی در واقع نابینا شده بود و هم انقلابیون او را به خاطر همکاری طولانی مدت با رادیو و دعای تحویل سال قبل از تبریک شاه برنمیتافتند حاشیهنشین بود و سراغی از او نمیگرفتند. در حالی که چنانچه در بالا اشاره شد در ۲۹ تیر ۱۳۳۱ در پشتیبانی از نهضت ملی نفت بیانیه صادر کرده بود.
دلیل دیگر این بود که سال ۴۲ از یکی از اصول انقلاب سفید شاه و ملت حمایت کرده بود: حق رأی زنان. همان که بعد از انقلاب اعمال شد و نشان داد اصل سخن آقای راشد نادرست نبوده است.
البته این شایعه درگرفت که از اصل آنچه به انقلاب سفید شهرت داشت حمایت کرده حال آن که تنها در پاسخ به پرسش روزنامه کیهان که از او شرعی بودن حق رای زنان را سؤال کرده بود، پاسخ داده بود: «ما در منابع و مدارک اسلامی دلیلی بر عدم جواز نداریم». د
همین اما باعث ایجاد جوی شدید علیه او شد. مرحوم نعمتالله صالحی نجفآبادی نقل کرده است: «در قم، صحن حرم حضرت معصومه پر از جمعیت شده بود و شعار مرده باد راشد سر میدادند و در تهران، خانه او را سنگباران کرده بودند و وی مجبور شد خانه خود را عوض کند.»
۸. راشد رییس گروه فلسفه و حکمت دانشکده معقول و منقول – الهیات بعدی- شد و وقتی مرحوم مطهری هم به این دانشکده آمد بین آنان رفاقتی ایجاد شد.
۹. نقل می کنند که در گرماگرم انقلاب همراهی نشان داده اما گفته چون در بینایی دچار مشکل شده نمیتواند فعال باشد. درگذشت او در آغاز جنگ ایران و عراق ( ۷ آبان ۱۳۵۹) هم مانع توجه جدی مطبوعات به او شد.
۱۰. بیشترین کسی که یاد او را در سال های بعد از مرگ زنده نگاه داشت و چند بار در روزنامه اطلاعات درباره او مقاله نوشت محمد جواد حجتی کرمانی بود و چون خود او سالهای طولانی پیش از انقلاب زندانی بوده کسی نتوانست انگ حمایت از یک چهره غیر انقلابی را متوجه او سازد.
او درباره مرحوم راشد چنین گفته است: «راشد یکی از برجستهترین سخن گویان معنوی و اخلاق دینی در روزگار ماست. البته در سالهای آخر عمرشان، چندان یادی از او نشد و حتی از سوی تندروان و کسانی که تاریخ و فرهنگ نمیدانند و قدر زحمات، مقام و منزلت بزرگان را درک نمیکنند، و ارج رنج گذشتگان را نمیشناسند، مورد بی مهری هم قرار گرفت.
چه میتوان کرد با جامعهای که ذخایر خود را نمیشناسد و مواریث خود را از یاد میبرد؟ هرچه افرادی نسبت به دانش و فرهنگ گذشته ناآشناتر باشند، متعصبتر و ساده لوح تر هم خواهند بود. جفایی که به امثال راشد شد، یکی از همان خطاهای متعصبان و ساده لوحان بود وگرنه رادیو و تلویزیون میباید هر روز سخنرانیهای استاد راشد را بازپخش کنند و جان و روح مردم را به چراغ سخن آن دانشمندِ بزرگوار روشن کنند.»