وقتی وکیل مرد ثروتمند به کمپ رفت موفق شد او را از کمپ خارج کند و با هم به اداره پلیس رفتند.

شاکی درباره این حادثه گفت: من مرد ثروتمندی هستم اما فرزندی ندارم و همسرم نیز مدتی قبل فوت کرده به همین خاطر تنها زندگی می‌کنم، روز حادثه زنگ خانه به صدا در آمد مردی پشت در مدعی شد برایم بسته‌ای آورده است وقتی برای گرفتن بسته جلوی در رفتم ناگهان سه مرد ناشناس و قوی هیکل که بعداً فهمیدم از پرسنل کمپ ترک اعتیاد هستند، مرا با زور سوار خودرو کرده و به کمپ منتقل کردند. در بین راه هر چه به آنها گفتم که من اعتیاد ندارم و اشتباهی مرا گرفته‌اند جوابی ندادند. در کمپ مرا بستری کردند و مدام تحت شکنجه و شوک قرار دادند.

مرد میانسال در ادامه گفت: در حالی که تا یک قدمی مرگ رفته بودم و جانم را در خطر می‌دیدم به هر ترتیبی بود با پرداخت مبلغ زیادی پول توانستم از تلفن همراه یکی از کارکنان کمپ با وکیلم تماس بگیرم و درخواست کمک کنم.
وی در پاسخ به این سؤال که در این حادثه به چه کسی ظنین هستی گفت: من فرد ثروتمندی هستم و چون فرزندی ندارم تنها وارثم، پسر برادرم است. مدتی قبل برادرم در یک حادثه جانش را از دست داد و تنها پسرش با مادرش زندگی می‌کند. من هم به آنها کمک می‌کنم. اما فکر می‌کنم این سناریو را همسر برادرم طراحی کرده تا بتواند هر چه زودتر ارث و میراث مرا به نام پسرش کرده و تصاحب کند.

با شکایت مرد میانسال، کارمندان کمپ بازداشت شدند. یکی از آنها در تحقیقات گفت: قصد ما ربودن این مرد نبود، چند روز قبل از این ماجرا زنی با ما تماس گرفت و مدعی شد که برادر شوهرش اعتیاد شدید به مواد مخدر دارد و از ما خواست او را برای ترک به کمپ مان ببریم. ما هم طبق خواسته زن جوان این کار را انجام دادیم و از آنجایی که بیشتر معتادان هنگام بستری در کمپ به اعتیادشان اعتراف نمی‌کنند، تصور می‌کردیم او هم اعتیادش را کتمان می‌کند.
با اظهارات کارکنان کمپ، زن جوان به دستور بازپرس جنایی احضار شد اما در تحقیقات ادعای عجیبی را مطرح کرد و گفت: تصور می‌کردم برادر شوهرم اعتیاد به مواد مخدر دارد. من به خاطر سلامتی خودش با کمپی تماس گرفتم و از کارکنان آنجا خواستم او را برای درمان با خود ببرند و بستری کنند تا ترک کند و قصدم تصاحب اموال او نبود.
بدین ترتیب به دستور بازپرس جنایی تحقیقات برای روشن شدن زوایای پنهان این پرونده ادامه دارد