دکتر جان! نام حسین(ع) هم شفای بیمار تو و هم بزرگترین پاداش طبابت تو
دکتر ناصر عمادی، پزشک بدون مرز ایران، در وبلاگش نوشت:
باید که جمله جان شویم تا لایق جانان شویم.
مهرماه
اگر چه کلمه مهر را در خود دارد اما بی مهری های زیادی را دراین ماه مهر
در بیمارستان رازی تهران شاهد آن بودم تا آنجائیکه بیاد جمله ای از دوست
پرتلاش و با محبت آقای دکتر نمازی (مدیریت توسعه دانشگاه) افتادم که به من
میگفت خدا به ما رحم کند اگر در محیط کار با کسانی مواجه شویم که به قصد،
بیزار رخ و رخسار ما باشند. همه را تحمل میکنم چون به عدالت خدای بزرگ
ایمان داریم.
اما این ماه (مهرماه 92) پنجشنبه ها برای معاینه
رایگان بیماران به 3 روستای کارمزد در سوادکوه، وری در ساری و جام خانه در
نکا رفتم هرکدام لذت خاص خود را داشت. اما ماجرای رفتنم به روستای جام خانه
ویژه بود چون بسیار مشابه عیادت بیمارانی بود که در کشورهای آفریقایی کنیا
و غنا به سراغ شان در خانه های شان میرفتم آنرا به قلم آوردم تا شما هم
آنرا بدانید. با این تفاوت که نعمت سلامتی در کشور و مملکت ما در مقایسه
با آنجا از زمین است تا آسمان.
هفته پیش پیرمرد مبتلا به
بیماری صعب العلاج پوستی را در ساری معاینه نمودم لازم شد تا نمونه ای از
پوست ایشان برای تشخیص دقیق تهیه نمایم. با یک روز تاخیر آمده و جراحی ساده
را برای ایشان انجام دادم. انسان بسیار مظلوم ولی نگران به نظر میرسید
لباس سیاه به تن داشت و در زمان نمونه برداری متوجه عکسی از دخترشان شدم که
با زنجیری به گردن داشتند. سوال کردم که پاسخ داد 3 سال قبل دختر 24 ساله
ایشان ناگهانی به رحمت خدا رفتند. بیشتر که پرسیدم فهمیدم 2 بچه معلول در
خانه دارند اما از نظر مالی برایش مقدور نبود تا بیماری احتمالی پوستی آنان
را هم پیگیری نماید. هرچه بیشتر می پرسیدم بیشتر به مصیبت و گرفتاری ایشان
پی میبردم. شب در زمان برگشت به خانه ذهنم به شدت مشغول ایشان بود و چهره
مظلوم و نگرانش مقابل چشمانم و از خود میپرسیدم اگر بچه هایش مشکل پوستی
مانند خودشان داشته باشند چه میشود و آیا توانست دارویی که برایش نسخه کردم
خریداری نماید؟
دلم طاقت نداد شب به منشی درمانگاه زنگ زدم تا از
محل زندگی شان باخبر شوم خوشبختانه ثبت شده بود. فردای آن روز (جمعه صبح)
با منزل ایشان تماس گرفتم عرض کردم تا ظهر برای معاینه مجدد خودشان و سایر
اعضاء خانواده خدمت شان میرسم. برایش باور این موضوع که به سراغشان میروم
بسیار سخت بود. نزدیک ظهر به روستای جام خانه نزدیک شهر نکا رسیدم. بعد پرس
و جو خانه شان را در روستا پیدا کردم با فرزندانش بیرون منزل منتظرم
بودند. وارد خانه شان شدیم همه افراد خانواده را معاینه نمودم و 2 نفرشان
نیازمند درمان و پیگیری شدند. که توصیه لازم را نمودم. حدود یکساعت با هم
صحبت کردیم و درد دلهای بسیار که از داغ فرزندان گفت. بازمانده دختر جوان و
مرحوم ایشان دختر 5 ساله ای بود که نزد ایشان بودند و همچنین پسر جوانی
(25 ساله) که عقب مانده ذهنی بودند. با همه سادگی، مصائب و مشکلات مثل
پروانه برای همه اعضاء خانواده اش بود. زمان خداحافظی متوجه شدم با اینکه
چند سالی از مرگ دخترشان گذشته بود و با همه مشکلات مالی سنگ قبری برایش
آماده کرده بود تا بر مزارش قرار دهد. با هم عکسی گرفتیم و کمی خندیدیم
(اولین بار بعد از یکماه مراجعه مکررشان بود که چهره اش را خندان میدیدم) و
در نهایت با اجازه از خدمتشان هر آنچه برای درمان از ابتدا تاکنون به من و
درمانگاه پرداخت کرده بودند با کمی بیشتر به ایشان برگرداندم تا هزینه
تحصیل و زندگی نوه دختری شان نمایند. از آمدنم و اینکه مثل اعضا یک خانواده
در کنار هم بودیم بسیار خوشحال بودند به من میگفت بعد مرگ دخترم امروز
روزی است که بسیار خوشحال میباشد و در
لحظات آخر چند بار نام آقا امام حسین (ع) را برای دعا به حال من به زبان
میآورد. این در حالی بود که به یاد آوردم دقایقی قبل وقتی چهره ایشان را
خندان دیده بودم با خود گفتم آقا امام حسین شفا از شما خواهد بود و ما
وسیله.
آقا از ما راضی هستی؟
تعریف این ماجرا چند علت داشت که میخواستم همکاران عزیزم بخصوص پزشکان متخصص بدانند .
اول آنکه:
آیا میدانیم ممکن است کسانی برای درمان دردشان با سیلی صورتشان را سرخ
نگه میدارند تا کسی از نداری آنها باخبر نشود و براحتی هر مبلغی را پرداخت
می نمایند تا کسی نداند که با چه خون دلی آن را تهیه میکنند و از نان شب و
روزی خود میزنند تا اندوخته ما بیشتر و بیشتر شود؟
دوم آنکه:
آیا میدانیم اگر بزرگ و نان آور خانواده بخصوص آنکه روزانه زندگی اش را
تامین میکند بیمار شود یعنی تمام اعضاء خانواده اش بیمار شده اند؟ تصور
کنید قلبهای کودکانی که به نعمت و برکت وجود پدر سالم و پرتلاش در آرامش و
آسایش می تپد به چه حال و روزی می افتد وقتی پدر را در بستر بیماری ببیند؟
سوم آنکه:
آیاهیچگاه فکر کردیم ممکن است آن شب که ما از بیمار طلب مزد و هزینه
آنچنانی برای درمان نمودیم ممکن بود این همان آخرین ریال و سهم آذوقه
فرزندانشان بوده باشد که با خود داشته است و به ما پرداخت نمود.
چهارم آنکه:
آیا میدانیم ممکن است بعضی بیماران تمام پس انداز و سرمایه شان فقط همان
مبلغ و مقداری است که در جیب خود دارند. و از سر نداری با هیچ حساب بانکی و
پس انداز و سکه، ارز و …. آشنایی ندارند؟
پنجم آنکه:
آیا میدانیم اگر روزی ما به سراغ بیماران در خانه شان برویم چه امید،
نشاط، و اعتقاد و ایمانی در دل بیماران به خودمان (پزشکان) ایجاد میکنیم و
چگونه امید به زندگی را به بیماران و شاهدان این ماجرا هدیه میکنیم؟ چونکه
ما خوب میدانیم نیمی از درمان، اعتقاد و ایمان بیمار به پزشک است. و کدام
بیمار است که پزشک خود را بدون رابطه مالی در خانه خود ببیند و خوب نشود؟
و مطلب آخر آنکه:
کدام مزد، پاداش و عاقبت بخیری برای ما بالاتر از آن میتواند باشد که
بیماری در نهایت درد و آلام از صمیم قلب با ذکر نام بزرگترین شفیع عالم آقا
امام حسین (ع) برایمان ذکر دعا و عافیت نماید؟ و بخصوص آنکه دقایقی قبل با
نام ونیت آقا حسین بر بالین بیمار آمده باشید.
روستای جام خانه – نکا- مهرماه 92 لبخند پیرمرد و خانواده در لحظه خداحافظی
دقت
فرمایید! کودک بی مادر چگونه دست پدربزرگ بیمارش را عاشقانه در آغوش
گرفته. کدام انسان حاضر است برای خوشحالی و آرامش دل این کودک که به
سلامتی تنها امید زندگی اش یعنی پدربزرگش گره خورده کمترین غفلت را داشته
باشد. و اگر امروز به این خانه نمی آمدیم میتوانستیم از غم و اندوه این
خانواده باخبر باشیم؟
روستاهای کنیا و غنا سالهای 91 و 92
معاینه رایگان بیماران روستای وری ساری- همزمان با هفته دفاع مقدس – همراه با دکتر وریانی ارتوپد و دکتر جهان آرا
روستای زیبای کارمزد سوادکوه مهرماه 92 – بعد از معاینه بیماران – دکتر رشیدی، آقای فرزاد فتحی و سرکار خانم دکتر