همه اختلافات سیاسی – خانوادگی در نظام
برخی از این اختلافها زمینه جدایی خانوادهها را فراهم کرده است و برخی از آنان زمینه آغاز زندگی زوجی جوان شده است. باید دید سرنوشت این خانوادهها در سپهر سیاست ایران چگونه رقم خورده است.
با درگذشت دبیر کل جبهه پیروان خط امام و رهبری، باز هم بحث خانوادههای سیاسی در ایران مطرح شد.
به گزارشعصر خبر به نقل از نامهنیوز گزارش داد: حبیبالله و اسدالله عسگراولادی، دو برادری که در فضای سیاسی ایران به برادران «سیاست و بازار» معروف بودند، سالها در فضای سیاسی و اقتصادی ایران فعالیت کردند.
حبیبالله از همان روزهای اول فعالیت خود وارد فضای سیاسی کشور شد. حضور در حزب موتلفه اسلامی، شرکت در انتخاباتهای مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری، حضور در کابینه میرحسین موسوی و … از او مردی سیاستمدار و باتجربه ساخته بود. اسدالله نیز راه اقتصاد را پیش گرفت و تبدیل به یکی از قدرتهای اقتصادی کشور شد. این دو برادر که هر دو به عضویت حزب موتلفه اسلامی درآمده بودند، رابطه بسیار نزدیک فکری با یکدیگر داشتند و در بسیاری از مسائل نظر این دو پیر سیاست و اقتصاد با هم یکسان بود و گویی دو برادر یک روح بودند در دو بدن.
عسگراولادیها نمونه بسیار خوبی برای وحدت یک خانواده سیاسی در ایران بودند؛ خانوادهای که تمام عمر خود را پای یک حزب و یک جریان گذاشت و تا آخرین روز از آن دفاع کرد.
اما ایران و جمهوری اسلامی، خانوادههای سیاسی بسیاری را نیز به خود دیده است که بر خلاف رابطههای خونی و خویشاوندی، دارای اختلافات شدید سیاسی هستند که در گاهی مواقع به قطع رابطه خانوادگی نیز انجامیده است. اختلاف میان پدر و پسر، برادر و برادر، دایی و خواهر زاده، پدر عروس و پدر داماد و ….
وقتی آیتالله پسر خود را طرد میکند
یکی از جدیترین این اختلافها، تفاوت فکری یک آیتالله با پسرش است. آیتالله خزعلی عضو سابق شورای نگهبان چند صباحی است که پسر خود مهدی خزعلی را طرد کرده است. مهدی خزعلی در جریان حوادث انتخابات ریاست جمهوری سال 88، از منتقدین اصلی نظام بود و این انتقادها باعث شد بود که پدر، پسر را از خود نداند.
برخی موضعگیریهای سیاسی مهدی خزعلی باعث ناخرسندی جدی پدر شد و آیتالله خزعلی با انتشار بیانهای نوشت: «مدت مدیدی است پسرم مهدی خزعلی از راه مستقیم منحرف شده و درست در خط مقابل قرار گرفته است. هر چه نصحیت میکنم و برای هدایتش متوسل به اولیای خدا میشوم اثر نمیکند … با بعضی از علمای بزرگ صحبت کردم، فرمودند دست نگهدار شاید به راه بیاید. دیگر کاسه صبرم لبریز شده است. دیگر با او صحبت نمیکنم و حرفهای نامناسب او را بر نمیتابم.»
این بیانیه باعث شد که بیش از بیش رابطه پدر و پسر تلخ شود و حتی مادر مهدی خزعلی نیز در واکنش به بازداشت پسرش گفت: «آیتالله اصلا پیگیر پرونده نیستند. چون چندین بار با ایشان صحبت کرده، به ایشان گفتند که راهتان غلط است، راهتان اشتباه است، این راه را نروید اما ایشان گوش نکردند. به ایشان هم گفتند که اگر گرفتار شوید من کاری به کارتان ندارم. به خودشان این را گفتهاند. به بچهها و خانمش هم گفته بودند که اگر این بار برود زندان من کاری ندارم.»
چندی پیش یکی از سایتهای خبری از بهبود روابط پدر و پسر خبر داد اما تاکنون این خبر تایید نشده است و هنوز هیچکدام از این دو این خبر را تایید نکردهاند و به نظر میرسد که اختلاف خزعلیها همچنان پابرجاست.
جنتیِ پدر مخالف هاشمی، جنتیِ پسر مرید هاشمی!
دیگر خانوادهای که پدر با پسر اختلاف نظر دارد، خانواده آیتالله جنتی، دبیر شورای نگهبان است. شاید کمتر کسی در ایران باشد که نظر آیتالله جنتی را در مورد هاشمی رفسنجانی نداند. جنتی یکی از منتقدین جدی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام است اما در این میان، پسر او که این روزها ردای وزارت ارشاد دولت یازدهم را به تن دارد، از طرفدارن و شاید بتوان گفت که از مریدان آیتالله هاشمی رفسنجانی است و بارها و بارها از رئیسجمهور پیشن ایران به نیکی یاد کرده است.
در حالی که پدر در خطبههای نماز جمعه تهران، رفتار و سیاستهای هاشمی را نقد میکرد، پسر در گفتوگویی به تمجید از هاشمی پرداخت و گفت: «به هر حال هر کسی نظرات و تفکرات مستقلی دارد. آشنایی من با آقای هاشمی به ۱۰ سالگی من بازمیگردد و این ارتباط تا به امروز ادامه دارد. در صحنههای مختلفی از قبل از انقلاب با ایشان ارتباط داشتم و بهره بردم. حتی در دوران مبارزاتی که ما از خارج کشور علیه رژیم پهلوی داشتیم، ایشان کمکهای مالی و معنوی و فکری میکردند. بعد از انقلاب هم همین بوده است. علاقه و ارادت من به آقای هاشمی شخصی نیست، بلکه فکری است. من آقای هاشمی را شخصیتی میدانم که در جناحها و گروهها نمیگنجند. از افراط و تفریط به دور هستند. مصلحت نظام را از همه چیز بالاتر میدانند. در برخورد با افراد و جریانها و مشکلات و ناملایمات سعه صدر دارند. مجموعه خصوصیات و ویژگیهایی که در ایشان دیدم من را به آقای هاشمی نزدیک کرد.»
وزیر ارشاد دولت روحانی، در گفتوگو با هفتهنامه آسمان در مورد رابطه خود با پدرش اظهار کرده بود که «علاوه بر رابطه پدر و فرزندی، ایشان همواره از نظر علمی و اخلاقی استاد و راهنمای من بودهاند. لذا برای ایشان بسیار احترام قائل هستم. ایشان از نظر معنوی و مراتب تقوی و زهد و پارسایی شخصیت کمنظیری هستند. از نظر سیاسی طبیعی است که اختلاف نظر داشته باشیم چون متعلق به دو نسل هستیم.»
علی جنتی گفته بود که «در گذشته با ایشان (آیتالله جنتی) زیاد بحث میکردم منتها در طول چند سال اخیر کمتر بحث میکنیم. نه من میتوانم روی ایشان تأثیر بگذارم و نه ایشان میتوانند افکار مرا تغییر دهند. ممکن است احیاناً برخی از مباحث به جدل بکشد و احترامی که ما برای ایشان قائل هستیم، خدشهدار بشود.»
گفتنی است محمدحسین جنتی فرزند دیگر آیتالله جنتی نیز در اوایل انقلاب در جریان یک درگیری کشته شد. روایت است که میگویند آیتالله جنتی نذر کرده بوده که اگر پسرش حسین جنتی که فراری است و روند انقلاب را قبول ندارد، دستگیر یا اعدام شود 40 روز روزه شکر بگیرد.
اعدام پسر توسط پدر
ماجرای برخورد آیتالله محمدی گیلانی با پسرش هم از نمونههای بارز اختلاف خانوادگی میان چهرهای سیاسی ایران است. آیتالله محمد محمدی گیلانی که به دستور امام ریاست دادگاههای انقلاب را بر عهده گرفته بود، در خرداد سال 1360 فرزندان خود را در جمع تعدادی زیادی از منافقینی مییابد که در بلواها و آشوبهای آن مقطع دستگیر شده بودند.
آیتالله شخصا محاکمه فرزندان را انجام میدهد. محمدرضا سرشار، پژوهشگر و نویسنده، در سایت شخصی خود درباره آیتالله گیلانی مینویسد: «چنین مشهور بود که دو تن از پسرانش را به سبب فعالیتهای ضد انقلابی، شخصا به اعدام محکوم کرد و هنگامی که استنکاف ماموران تحت امر خود را از اجرای این حکم – لابد از نظر خودشان مهیب – دید، برخاست تا به دست خود این حکم را اجرا کند و تنها در این هنگام بود که آن ماموران – برای آنکه پسرانی به دست پدر خود اعدام نشوند – به ناچار تن به اجرای این احکام دادند.»
در خانواده احمدینژاد دیگر کسی عمو خطاب نمیشود
بعد از اختلاف پدران و پسران میشود به اختلاف برادران نیز اشاره کرد. در تاریخ جمهوری اسلامی ایران بودند برادرانی که بر خلاف برادران عسگراولادی، اختلاف نظر سیاسی با یکدیگر داشتند که نمونه بارز آن را میتوان اختلاف برادران احمدینژاد دانست.
رئیسجمهور پیشین ایران هیچگاه فکر نمیکرد که روزی برادر بزرگترش تبدیل به مخالف شماره یک او شود و داوود احمدینژاد گاه و بیگاه با انتقادهای تند خود برادر رئیسجمهورش را مورد نوازش قرار دهد. اسفندیار رحیممشایی را میشود عامل اصلی این اختلاف دانست، به طوری که داوود احمدی نژاد نقل میکند: «جریان انحرافی که دور وی را گرفته بود، عامل اصلی اختلاف ما بود وگرنه ما با برادرمان که پدرکشتگی نداشتیم.»
وی در مورد مشایی و فامیل شدن او با برادرش نیز میگوید: «این فرد از ابتدا مشکل داشت و من از ابتدا به شدت مخالفت میکردم که مشایی فامیل ما شود و او را به عنوان فامیل قبول ندارم. ما از پدر و مادری که راه و رسم عقیدتی دیگری نیز داشته باشند تبعیت نمیکنیم و تنها به آنها احترام میگذاریم؛ چه برسد به شخص دیگری.»
برادر بزرگتر روایتی از نامههای برادر کوچکتر دارد و میگوید: «احمدینژاد در سه نامهای که تا کنون برای بنده نوشته، مرا بیدین خوانده و این امر حجت را برایم تمام کرده است.»
در میان دعوای دو برادر، پروین احمدینژاد با ایفای نقش خواهری خود سعی داشت این اختلافها را پنهان کند و آن را توطئه بدخواهان بداند. این عضو سابق شورای شهر تهران میگوید: «این اختلاف نظرها طبیعی است و برای همه شخصیتهای نظام در تمامی دوران اتفاق افتاده است و خاص این دو نفر نیست.»
بعد از پایان دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد به نظر میرسد که اختلاف این دو برادر که بعد از دوران ریاست جمهوری محمود آغاز شد همچنان پابرجاست و به نظر میرسد در خانواده احمدینژاد دیگر کسی عمو خطاب نمیشود.
چهار برادر، چهار اندیشه
دیگر برادرانی که در ایران، اختلاف سیاسی دارند، برادران حسینی هستند که معروفترین آنان سیدمحمد حسینی وزیر ارشاد دولت دهم است. سیداحمد، سیدمحمود و سیدحمید، برادران وزیر ارشاد هستند. از اولی کمتر خبری شنیده شده است. سیدمحمود از چهرههای اصلاحطلب است و سیدحمید هم عضو اتاق بازرگانی تهران و از چهرههای نزدیک به کارگزاران است و در سالهای گذشته گاهی هم از وزارتخانه تحت اداره برادرش انتقاد کرده بود.
سیدحمید حسینی در گفتوگویی با اشاره به عضویت خودش در شبکه اجتماعی فیسبوک گفته که «اگر روزی سیدمحمد حسینی عضو فیسبوک شود حتما او را «اد» میکند.»
او گفته است که «ما با هم اختلاف سلیقه داریم اما برادریم و حد و مرزهای همدیگر را میشناسیم. در مورد سیدمحمد فکر میکنم از همه طرف تحت فشار است. به هر حال ایشان هم مثل بقیه، روزنامهها را میخواند و حتما نظرات انتقادی من را خوانده و از دیدگاه من آگاه شده. من اهل تجارت هستم و کار اقتصادی میکنم. طبیعی است که نگاه من با برادرم که یک کارگزار دولتی است، فرق میکند.»
«سعید» و «صادق» هم اختلاف دارند
دیگر اختلاف برادرگونه را میشود به دیدگاه سعید و صادق زیباکلام نسبت داد. دو برادری که هر دو استاد دانشگاه تهران هستند و یکی فلسفه درس میدهد و دیگری علم سیاست تدریس میکند. سعید بر خلاف صادق زیباکلام چهرهای ناشناخته است و کمتر مردم او را میشناسند. او از منتقدان دولت اصلاحات و از طرفداران محمود احمدینژاد بود؛ درست بر خلاف برادر خود، صادق زیباکلام.
صادق زیباکلام از طرفداران پر و پا قرص هاشمی رفسنجانی و دولت اصلاحات است و در صف اول منتقدین دولت پیشین ایران که زمینه اختلاف با برادر را فراهم کرده است. اختلاف این دو برادر، بر خلاف دیگر اختلافها کمتر رسانهای شده است.
دایی علیه خواهرزاده
اختلافها در فضای سیاسی ایران، تنها منحصر به برادران و پدران و پسران نمیشود بلکه روابط فامیلی نیز شامل این اختلافها میشود. اختلاف محمدرضا باهنر و ثمره هاشمی از این جنس اختلافهاست.
محمدرضا باهنر که دایی ثمره هاشمی است، در زمینه حمایت از دولت نهم و دهم اختلافهای اساسی با خواهرزاده خود دارد. ثمره هاشمی از طرفدران احمدینژاد و دستیار ویژه او بود و باهنر بعد از سالهای ابتدایی دولت نهم تبدیل به مخالف رئیس دولت شد.
باهنر رابطه خود و ثمره را اینگونه روایت میکند: «من با آقای ثمره هاشمی اصلاً بحث سیاسی نمیکردم. شاید در طول این هشت سال نیمساعت هم با یکدیگر بحث سیاسی نداشتیم چون حس میکردم ایشان تحت تأثیر شدید افکار آقای احمدینژاد است و من هم با خودم گفتم اگر قرار است دعوایی انجام دهیم بهتر است با خود ِ آقای احمدینژاد دعوا کنیم، چرا با خواهرزادهمان دعوا کنیم (خنده).»
وقتی کار به ازدواج میکشد
ازدواجهای سیاسی را نیز به موارد بالا اضافه کنید. ازدواجهایی که یا میان فرزندان و یا نوادگان مخالفان سیاسی شکل میگیرد و یا ازدواجهایی که سبب اختلافهای سیاسی را به وجود میآورد.
ازدواج پسر باهنر و نوه محتشمیپور دو چهره شاخص جریانهای اصولگرا و اصلاحطلب و همچنین ازدواج دختر صادق زیباکلام که به گفته خود او: «دختر بزرگ من سارا که بسیار حزباللهی و بسیجی است و دقیقاً در نقطه مقابل من قرار دارد» با پسر احمد توکلی از جمله این وصلتهاست.
زیباکلام نحوه آشنایی دخترش با پسر توکلی را اینگونه روایت میکند: «در این ازدواج هم نه من و نه آقای توکلی هیچ نقشی نداشتهایم و بر اساس آشناییشان در روزنامه همشهری با هم ازدواج کردند.»
بعضی ازدواجها نیز زمینه اختلافها را به وجود میآورد؛ از جمله ازدواج دختر احمدینژاد با خورشیدی. احمد خورشیدی پدر داماد محمود احمدینژاد، بعد از ازدواج پسرش با دختر رئیسجمهور پیشین ایران، تبدیل به یک چهره سیاسی شد و هر روز در رسانهها به انتقاد از پدر عروس خود میپرداخت. پدر داماد احمدینژاد در یکی از انتقادهایش از رئیس دولت دهم گفت: «مشایی همان احمدینژاد است. این تأکید خود احمدینژاد است. احمدینژادی که در طول این سالها نشان داده که هر چه بر زبان جاری میکند از تفکرات مشایی نشأت گرفته است. مشایی این روزها بعد از یک سال غیبت با همراهی محمود احمدینژاد در سفر به مصر به عنوان «رئیس دبیرخانه جنبش عدم تعهد» دوباره در رأس خبرها قرار گرفته است. حضوری که در روزهای منتهی به انتخابات ریاست جمهوری بیحکمت هم نخواهد بود.»
اینها تنها اختلافهای سیاسی خانوادههای سیاسی ایران نیست. در کنار موارد بالا میشود از اختلاف علاءالدین بروجردی و اشرف بروجردی، فاطمه رجبی و بردارش و حمید رسایی و برادر اصلاحطلبش و بنا بر برخی شنیدهها اختلاف عقیده سعید حجاریان و همسرش نام برد.
برخی از این اختلافها زمینه جدایی خانوادهها را فراهم کرده است و برخی از آنان زمینه آغاز زندگی زوجی جوان شده است. باید دید سرنوشت این خانوادهها در سپهر سیاست ایران چگونه رقم خورده است.