رنجنامه يك روزنامه نگار به دكتر نوربخش
جناب آقای مدیر عامل محترم سازمان تامین اجتماعی؛ نورچشمی های قاضی سعید مرتضوی به سازمان تامین اجتماعی آمدند و پیمانی(ماده ۴) و حتی رسمی شدند و منتقدانی مانند اینجانب برای انعکاس مشکلات مردم، بیمه شدگان و مستمری بگیران دردمند، مظلوم و بی پناه، همچنان در حاشیه قرار دارند و همچنان قرارداد موقت(ماده ۲۰) باقی مانده اند! بی شک جرم من و امثال منتقدانی مانند من این است که زبان مدح و ستایش مدیران نمی دانیم و در مقابل …
عصر خبر به نقل از صلح نیوز-جناب آقای دکتر نوربخش مدیر عامل محترم سازمان تامین اجتماعی در آغاز از حوصله و فرصتی که برای خواندن این رنجنامه اختصاص می دهید، صمیمانه سپاسگزاری می کنم. بی مقدمه می پردازم به اصل ماجرا. اینجانب «افشین اورکی» روزنامه نگار منتقد شاغل در سازمان تامین اجتماعی (اداره کل تامین اجتماعی شرق تهران بزرگ) هستم. حدود ۲۲ سال سابقه فعالیت در رسانه های مختلف در پرونده کاری ام ثبت و ضبط شده است. پیش از ورود«مدیران سیاسی» به سازمان تامین اجتماعی، به عنوان خبرنگار و گزارشگر در موسسه فرهنگی و هنری آهنگ آتیه(هفته نامه های تامین و آتیه و روزنامه خورشید)مشغول به کار بودم. در سال ۱۳۸۸ با آمدن«ویرانگر شماره ۱- علی ذبیحی» به سازمان تامین اجتماعی، «سونامی»، روزنامه نگاران شاغل در تامین اجتماعی را در بر گرفت. سونامی که منجر به تبعید من و سایر همکارانم به شعبه های تامین اجتماعی در تهران بزرگ شد! در تاریخ ۳ مرداد ۱۳۸۸، مرا به واحد نامنویسی و حساب های انفرادی شعبه ۴ تهران بزرگ(زیر مجموعه اداره کل تامین اجتماعی شرق تهران بزرگ)تبعید کردند. با نوشتن نخستین گزارش با عنوان «رژه بیمه شدگان تامین اجتماعی با کفش های آهنین» در خبرگزاری ایلنا و در زمان مدیر کلی جناب آقای جودکی، مرا به واحد بیمه شدگان شعبه ۲۱ فرستادند. بعد از گذشت ۶ ماه و با آمدن جناب آقای امینی در سمت مدیر کلی تامین اجتماعی شرق تهران بزرگ، ایشان مرا به واحد بیمه شدگان شعبه ۲۲ آوردند و تا پایان مدیر کلی وی به عنوان مامور در واحد روابط عمومی و مشاوره اداره کل تامین اجتماعی شرق تهران بزرگ به عنوان خبرنگار و گزارشگر مشغول به کار بودم.با آمدن«ویرانگر شماره ۲- قاضی مرتضوی» و به دلیل حجم زیاد انتقادهایی که از ایشان و همچنین سوء مدیریت وی، در تاریخ ۲ اردیبهشت ۱۳۹۲ توسط جناب آقای حسینی آذرنوشان(مدیر کل تامین اجتماعی شرق تهران بزرگ)به بایگانی شعبه ۳ در میدان خراسان تبعید شدم که البته هنوز هم حکم اینجانب به قوت خود باقی است و در حال حاضر نیز مامور در اداره کل تامین اجتماعی شرق تهران بزرگ هستم.متاسفانه این تبعید ناخواسته تا تاریخ ۱۲ شهریور گذشته ادامه داشت تا اینکه دوباره با دستور دیگری از سوی مدیر کل تامین اجتماعی شرق تهران بزرگ به این اداره کل بازگشتم.
جناب آقای مدیر عامل؛
اگر به یاد داشته باشید، اینجانب نخستین خبرنگار و گزارشگری بودم که حدود ۳۹ ساعت پیش از اعلام صدور حکم انتصاب حضرتعالی، این خبر را در سایت خبری و تحلیلی «بولتن نیوز»رسانه ای کردم و همچنین نخستین روزنامه نگاری بودم که با شما در ساعت ۱۲ شب و در حالیکه شما در ساختمان وزارت تعاون،کار و رفاه اجتماعی بودید مصاحبه تلفنی کردم که مشروح این مصاحبه در تاریخ ۶ شهریور ۱۳۹۲ در سایت خبری و تحلیلی بولتن نیوز منتشر شد. باور بفرمائید انتقادهای اینجانب از قاضی سعید مرتضوی و حضرتعالی، نه از روی کینه ورزی و یا طرح مسائل شخصی که به جهت دلسوزی، صداقت و ادای دین نسبت به سازمانی بوده و هست که در آن زندگی می کنم. من روزنامه نگاری مستقل و آزاده بوده و هستم که قلمم را به هیچ یک از مدیران سیاسی در سازمان تامین اجتماعی نفروخته و نخواهم فروخت. باید بگویم کسانی بیشتر از نوشته هایم دچار ضربه، شوک و تلاطم روحی و روانی شده و می شوند که منافع شان دچار خطر شده است. البته می پذیرم که در این راستا، شاید گاهی اوقات نیز دچار تندروی هایی نیز شده باشم.اما بی شک دلسوزان، آگاهان، صاحبنظران و فعالان مستقل در سازمان تامین اجتماعی نیک می دانند و گواهی خواهند داد که این گزارش ها، یادداشت ها و نوشته ها از سر عناد و کینه ورزی نبوده است. برای اطمینان بیشتر می توانید از معاون محترم فنی و درآمد سازمان(جناب آقای محمد حسن زدا) که زمانی به عنوان مدیر کل تامین اجتماعی هرمزگان فعالیت می کرد و یا حتی از مدیر کل محترم امور استان ها(جناب آقای رضا امینی) که رئیس مستقیم بنده بود بپرسید که در زمان مدیر کلی ایشان،چه حجم زیادی از اخبار و گزارش های اداره کل تامین اجتماعی شرق تهران بزرگ توسط اینجانب روی آنتن رسانه های مختلف می رفت و منتشر می شد.
جناب آقای دکتر نوربخش؛
از زمان ورود حضرتعالی به سازمان تامین اجتماعی، تاکنون بسیاری از بدخواهان و دشمنان تفکر و اندیشه و کسانیکه منافع نامشروع و غیر قانونی فردی و گروهی شان در تامین اجتماعی به خطر افتاده است در تلاش بوده و هستند با سخن چینی و غیبت، چهره ای منفی از روزنامه نگاران منتقد شاغل در این سازمان بیمه ای ارائه دهند، اما حضرتعالی خوب می دانید که اینجانب اینقدر جسارت، صداقت و شفافیت داشته و دارم که مطالب خود را به شکل مستند و با درج نام و نام خانوادگی ارائه کنم و ای کاش و ای کاش، این یکرنگی و صداقت در میان همه مسئوولان سازمان تامین اجتماعی پیدا می شد. دستکم اینجانب اگر انتقادی از شما می کنم، بهتر از برخی از مدیرانی است که ثناگو و مداح همه مدیران عامل در تامین اجتماعی بوده و هستند و زین پس نیز خواهند بود و حضرتعالی را با ارائه آمارهای غیر واقعی و غیر علمی و کارشناسی به اشتباه می اندازند.
جناب آقای مدیر عامل؛
از ابتدای ورود دوباره اینجانب به واحد روابط عمومی و مشاوره اداره کل تامین اجتماعی شرق تهران بزرگ در تاریخ ۱۲ شهریور ۱۳۹۲، به خیال کودکانه خود برای آنکه بنده انتقادی از شما نکنم، اینترنت مرا قطع کردند! اما این تنها حرکت بچگانه آنها نبود. آنها در گام بعدی به طور کلی سیستم رایانه مرا قطع کردند!
جناب آقای دکتر نوربخش؛
به طور حتم اینگونه رفتارهای تحقیرآمیز و دور از شان انسانی در برابر یک روزنامه نگار مستقل و آزاده شاغل در سازمان تامین اجتماعی، آن هم به جهت نگارش گزارش های انتقادی و دفاع از حقوق قانونی و مسلم بیمه شدگان و
مستمری بگیران مظلوم، بینوا و دردمند این سرزمین مورد تائید حضرتعالی نبوده و نیست. نیک می دانم اگر کسی باید به گزارش ها و نوشته های منتشر شده واکنش نشان دهد، جنابعالی هستید و بس، اما متاسفانه تفکر و اندیشه کارگزاران و مدیران شما در زیر مجموعه های سازمان به طور کلان و اداره کل تامین اجتماعی شرق تهران بزرگ به طور ویژه در تضاد با اندیشه های حضرتعالی است. متاسفانه ایجاد محدودیت و محرومیت از دریافت کلیه حقوق و مزایای قانونی، تنها نصیب اینجانب شده است
جناب آقای مدیر عامل؛
اسفند ۱۳۹۱ آزمون تبدیل وضعیت نیروهای قرارداد موقت(ماده ۲۰) به پیمانی(ماده ۴) در سازمان تامین اجتماعی برگزار شد. حدود ۶ هزار نفر در این آزمون شرکت کردند. اما متاسفانه به خبرنگار و گزارشگری مانند اینجانب به خاطر انتقادهای بیشماری که به قاضی سعید مرتضوی در رسانه های مختلف منتشر کردم، حتی اجازه حضور در این آزمون داده نشد! این روند تبعیض آمیز متاسفانه در دوره مدیر عاملی شما نیز تداوم پیدا کرد. همین امسال(۳۰ آبان ۱۳۹۲)، به ۵۷۰ نفر از کسانی که قاضی مرتضوی در یک پروسه غیر قانونی آنها را وارد سازمان تامین اجتماعی کرده بود اجازه داده شد تا برای قانونی شدن ورود غیر قانونی شان به سازمان تامین اجتماعی در این آزمون شرکت کنند! در پایان با نقل فرمایشی از مولا حسین(ع) به عرائض خود خاتمه می دهم. این بزرگوار می فرماید:«اگر دین ندارید، دستکم آزاد مرد باشید.»
جناب آقای دکتر نوربخش؛
عده ای از تئوری پردازان کرسی نشین در «امارت ییلاقی تامین اجتماعی» بر این عقیده و باور بوده و هستند که
«پرچم سازمان سفید است و تامین اجتماعی، اساسا سازمانی غیر سیاسی است!» ، اما حضرتعالی خوب می دانید که این سازمان تاکنون محل تجمع سیاسیون و سیاسی کارانی بوده که از تامین اجتماعی همین قدر اطلاع و آگاهی دارند که ما از سیاره مریخ می دانیم!
اینجانب خواسته و انتظاری از شما ندارم. آقایان مدیر اگر لطف، مرحمت و تفقدشان شامل حالم شود و حقوق مرا که به اندازه خرج شیرینی و تنقلات فرزندانشان نیز نمی شود قطع نکنند، با اضافه کاری که همه آن باید بوی رنگ التماس و خواهش به خود بگیرد حدود یک میلیون تومان دریافت می کنم. با این حال، بخشی از هزینه های خود را برای شما، باز
می شمارم و وجدان آگاهتان را به قضاوت بر می گزینم:
«ماهانه ۴۱۰ هزار تومان برای یک واحد ۴۰ متری در حوالی میدان خراسان کرایه می پردازم. علاوه بر آن باید رقمی معادل ۳۳۵ هزار تومان هم قسط بدهم. روی آن را ندارم تا بگویم که تنها حدود ۱۰۰ هزار تومان از حقوقم باقی می ماند و یک خانواده ۴ نفری که نمی دانم چگونه برای آنها از سفیدی پرچم سازمان و عدالت موجود در سازمان تامین اجتماعی شما مسئوولان محترم سخن بگویم؟!»
جناب آقای مدیر عامل محترم سازمان تامین اجتماعی؛
نورچشمی های قاضی سعید مرتضوی به سازمان تامین اجتماعی آمدند و پیمانی(ماده ۴) و حتی رسمی شدند و منتقدانی مانند اینجانب برای انعکاس مشکلات مردم، بیمه شدگان و مستمری بگیران دردمند، مظلوم و بی پناه، همچنان در حاشیه قرار دارند و همچنان قرارداد موقت(ماده ۲۰) باقی مانده اند! بی شک جرم من و امثال منتقدانی مانند من این است که زبان مدح و ستایش مدیران نمی دانیم و در مقابل …
در پایان این رنجنامه، برای شما برادر پاکدست و پاک نهاد، سعادت، پویایی، بهروزی و پیروزی از یزدان بخشاینده آرزو دارم.