سیری بر آرا و نظریات حضرت امام خمینى(ره)
آرا و نظریات سیاسى حضرت امام خمینى(ره) در هیاهوى مکاتب و رژیمهاى سیاسى رایج شرق و غرب در قرن بیستم، با پدیده مبارکى به نام انقلاب اسلامى ایران و پایهگذارى نظام مقدس جمهورى اسلامى ایران تجلى عملى یافت.
آرا
و نظریات سیاسى حضرت امام خمینى(ره) در هیاهوى مکاتب و رژیمهاى سیاسى
رایج شرق و غرب در قرن بیستم، با پدیده مبارکى به نام انقلاب اسلامى ایران و
پایهگذارى نظام مقدس جمهورى اسلامى ایران تجلى عملى یافت و ادبیات و
الگویى جدید مبتنى بر اسلام ناب محمدى(ص) عرضه شد که نه تنها مغایر و معارض
با الگوهاى موجود بود، بلکه به عنوان یک الگوى نظرى و عملى موفق،
الهامبخش ملتهاى مسلمان و آزادیخواهان جهان شد. به اذعان همه تحلیلگران و
واقعنگران، موج بیدارى اسلامى و حقطلبى و عدالتخواهى و از جمله تحولات
منطقهاى کنونى متأثر از سیره نظرى و عملى آن حضرت محسوب مىشوند.
مکتب سیاسى حضرت امام(ره) که از آن به عنوان مهمترین میراث امام نام
مىبرند، داراى شاخصهها و امتیازاتى است که آنرا منحصر به فرد کرده است.
شاید همین موضوع باعث شد برخى گمان کنند که پس از ارتحال امام خمینى(ره)،
ادامه راه با همان ویژگىها، میسر نخواهد بود. دشمنان و مخالفان امام،
انقلاب و جمهورى اسلامى، این آرزو و انتظار را پنهان نمىکردند که اندیشه
امام را باید به موزهها سپرد و بر این باور بودند که انقلاب، نظام و همه
دستاوردهاى این مکتب بزرگ و تحولآفرین نیز در پیچ و خم تحولات سیاسى دچار
چالشهاى جدى و استحاله شده و تنزل و تغییر پیدا خواهد کرد. البته
نگرانىهاى وفاداران به انقلاب و مکتب امام را نیز نباید نادیده گرفت.
با این مقدمه به مرورى گذرا بر اندیشههاى شگرف و آسمانى این انسان بزرگ مىپردازیم که بزرگتریم میراث امروز و فرداى بشریت است.
امام و بندگى خدا
شخصیت ممتاز حضرت امام خمینى(ره) در فرایند خودسازى انقلابى شکل گرفت که
از عنفوان جوانى آغاز شده بود. حضرت امام(ره) پیش از آنکه وارد میدان
مبارزه سیاسى – اجتماعى شود، مدتهاى مدیدى از عمر پربرکت خود را در
خودسازى و مراقبت گذرانده و از محضر بزرگانى چون مرحوم شاه آبادى کسب فیض
کرده بود.
مرحوم دوانى در این باره مىگویند: «امام در اوایل جوانى که از شور و شوقى
فوق العاده برخوردار بودند، وقتى مرحوم آیت الله میرزا محمدعلى شاه آبادى
را با آن جامعیت در عرفان و فلسفه مىبینند، همچون تشنهاى که به چشمه فیاض
رسیده است، در نزد وى به استفاده مىپردازند، با اینکه استاد، در فلسفه
هم استاد بوده، ولى آقا روح الله خمینى طلبه جوان با ذوقى سرشار و قریحهاى
سیال در نزد وى به تحصیل و استفاده کتب عرفانى که با روحیه و جهات اخلاقى
استاد با آن قیافه جالب و سیماى روشن و وقار توأم بود، همت مىگمارد.
«فصوص» محىالدین عربى را به خوبى نزد این استاد مىخواند و بر آن حاشیه
مىنویسد. آیت الله حاج آقا مرتضى حائرى یزدى فرزند گرامى مرحوم آیت الله
شیخ عبدالکریم حائرى یزدى (رضوان الله علیه) نکته مهمى را براى بنده بازگو
کردند. به گفته ایشان با رحلت حضرت امام چند تا از علوم به طور کلى دچار
خلأ مىشود. یکى از این علوم، عرفان است.»
امام انسان متکاملى بودند که روح الهى خویش را به حقیقت وارستگى آراسته بودند.
امام و رهبرى نظام اسلامى
دوران 10 ساله زعامت و رهبرى حضرت امام(ره) در جایگاه ولایت در نظام
اسلامى را مىتوان نمونهاى درخشان از مدیریت فقهى و اسلامى در دوران معاصر
دانست که در طول تاریخ غیبت بىنظیر بوده است. در طول این 12 قرن، حاکمان
مختلفى به نام دین در جایگاه رهبرى و هدایت جامعه قرار گرفتهاند که
متأسفانه سرانجام اغلب آنها به استبداد و خودکامى و فساد کشیده شده است.
شاید به جرئت بتوان گفت که براى اولینبار بود که پیرمردى درسآموخته در
مکتب امام صادق(ع) فرصت یافت تا بخشى از آموزههاى اسلام ناب محمدى(ص) را
در عصر پرطمطراق نظامهاى دموکراتیک براى جهانیان به نمایش گذاشته و همه
آنان را مبهوت خود سازد. تصمیمات سرنوشتسازى که این فقیه عالیقدر در
جایگاه ولایت بر امت گرفت، آنقدر اثرگذار و دقیق بود که دستگاههاى
تصمیمساز پرمدعاى غربى هیچگاه نتوانستند در برابر این تصمیمات ایستادگى
کنند.
مدیریت استقامت و ایستادگى در برابر ترفندهاى استکبار جهانى، در طول یک
دهه، در حالى که دشمنان انقلاب اسلامى با همه توان براى مهار و نابودى آن
آماده بودند، گوشهاى از کارنامه این بزرگمرد تاریخ ایران در جایگاه رهبرى
جامعه بود.
حکیم بزرگ انقلاب اسلامى در مقام ارتباط با ملت نیز بنیانگذار الگویى نو و
شیوهاى بدیع بود که در تاریخ معاصر نظیرى نداشت. مبتنى بر آرا و نظرات او
و آنچه در سیره عملىاش متجلى گشت، مردم در عالىترین شأن و جایگاه قرار
گرفته و بدین جهت با صراحت اعلام مىدارند: «هر فردى از افراد ملت حق دارد
که مستقیماً در برابر سایرین، زمامدار مسلمین را استیضاح کند و به او
انتقاد کند و او باید جواب قانعکننده دهد و در غیر این صورت اگر برخلاف
وظایف اسلامى خود عمل کرده باشد، خود به خود از مقام زمامدارى معزول
است…» (19/10/57)
حضرت روح الله با نگاهى متفاوت به ملت، آنان را ولىنعمتان حاکمان دانسته و
از مسؤولان مىخواهد که «این معنا را در قلبمان احساس کنیم که با این
ولىنعمتهاى خودمان رفتارى بکنیم که خدا از آن رفتار راضى باشد.»
(13/10/62)
ضرورت حفظ نظام از دیدگاه امام خمینى(ره)
در اندیشه امام خمینى(ره)، حفظ انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى در رأس
همه واجبات قرار دارد و همه مسلمانان اعم از شیعه و سنى مکلف به حفظ
جمهورى اسلامى هستند. مقام معظم رهبرى نیز با تأسى به اندیشه امام راحل،
حفظ موجودیت انقلاب که در استمرار نظام جمهورى اسلامى تجسم یافته را اولین
وظیفه مردم و مسؤولان دانسته و دفاع از نظام اسلامى را اولین و مقدسترین
فرایض ملت ایران ذکر مىکنند. با نگاهى تحلیلى به بیانات حضرت امام(ره) و
مقام معظم رهبرى مىتوان محورهاى اساسى بیانات ایشان درباره فلسفه اولى
بودن حفظ نظام اسلامى را به صورت ذیل آورد:
1- از دیدگاه حضرت امام(ره)، حفظ نظام اسلامى به معناى حفظ اسلام است. از
دیدگاه ایشان هدف همه انبیا از اول تا آخر حفظ دین خدا و کلمه حق بوده است و
در این راه خودشان را نیز فدا کردهاند؛ بنابراین حفظ نظام اسلامى حتى از
«حفظ یک نفر- ولو امام عصر باشد- اهمیتش بیشتر است؛ براى اینکه امام عصر
هم خودش را فدا مىکند براى اسلام.»
2- حضرت امام(ره) وجود اسلام در نزد ملت ایران را یک ودیعه الهى مىدانند
که براى تربیت و تعالى خود افراد کاربرد دارد. به بیان ایشان، اسلام امروز
«امانتى است که از دست رسول الله ما اخذ کردیم و لازم است که او را حفظ
کنیم.» و از آنجا که حفظ این ودیعه الهى در گرو حفظ جمهورى اسلامى است؛
بنابراین حفظ جمهورى اسلامى یک واجب عینى و اهم واجبات دنیا است.
علاوه بر حفظ اسلام، معرفى صحیح آن به عنوان الگوى توسعه و تعالى مسلمانان
و بلکه جهانیان، یکى دیگر از اهداف مهم انقلاب اسلامى است. به بیان حضرت
امام خمینى اگر ما در این راه کمکارى کنیم و در شرایطى که دوست و دشمن به
نظام اسلامى چشم دوختهاند، اسلام را ناکارآمد جلوه دهیم، دچار شکستى
شدهایم که جبرانناپذیر است. بر همین اساس مقام معظم رهبرى مىفرمایند:
«همت ملت ایران باید این باشد که به نقطهاى برسد که همه رفتارهاى او،
حرکات او، محصولات فکرى او، در دنیاى اسلام به صورت یک مرجع مسلم و متقن،
مورد مراجعه ملتها قرار بگیرد؛ متفکران ملتها، روشنفکران ملتها راه را پیدا
کنند؛ این مسؤولیت تاریخى ملت ایران است و این راهى است که به طور طبیعى
در مقابل ماست؛ باید این راه را بهدرستى طى کنیم.» مسلم است که براى اثبات
کارآمدى اسلام و ارائه آن به عنوان الگوى برتر زندگى سیاسى اجتماعى، اولین
گام حفظ نظام اسلامى است.
3- محور اصلى حرکت امام خمینى، آگاه نمودن انسان از سرنوشت خود و بیدارى
وى بر مبناى آموزههاى اسلامى جهت مبارزه با طاغوتهاى درونى و بیرونى است.
از درون همین موضوع، لزوم تشکیل حکومت اسلامى استنباط مىشود. ایشان فلسفه
ارسال تمامى پیامبران را تربیت انسان مىدانند؛ چرا که انسان عصاره همه
موجودات است و اساس عالم در گرو تربیت انسان مىباشد. عنصر اصلى در این راه
مبارزه فرهنگى است؛ مبارزه با شیاطین درونى و بیرونى. از همین رو حضرت
امام مىفرمایند: «جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمامشدنى نیست. جنگ ما جنگ
فقر و غنا بود. جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم
زندگى وجود دارد.» بر همین مبنا در اندیشه امام راحل و مقام معظم رهبرى،
نظام اسلامى با شرایط کنونى جهان که در آن عدهاى سلطهگر و عدهاى
سلطهپذیر هستند، مخالف است. به بیان حضرت امام «ما تحت رهبرى پیغمبر اسلام
این دو کلمه را مىخواهیم اجرا کنیم؛ نه ظالم باشیم و نه مظلوم.» در این
شرایط آنچیزى که بیش از همه اولویت مىیابد، حفظ نظام اسلامى است تا هم
رشد و تعالى انسان تحقق یابد و هم بیدارى جهانى براى مقابله با نظام
استکبارى فراهم شود.
ویژگىهاى خط امام در سیاستورزى
با مطالعه حیات سیاسى و اجتماعى امام مىتوان سه اصل کلى را به مثابه رئوس
اندیشه ایشان استخراج کرد. این سه اصل تقریبا بر تمامى آنچه از امام
بزرگوار صادر شده قابل تطبیق است و مىتوان سخنان و تصمیمهاى ایشان را به
آسانى از آنها استنتاج کرد.
بدون تردید اولین اصل حاکم بر تفکر و عمل امام این است که هیچچیز مهمتر
از جارى شدن امر خداوند و حاکمشدن حکم اسلام بر جمیع شئون حیات آدمیان
نیست. امام این اصل را نه هرگز با ملاحظهاى معامله کرد و نه آنرا به
مصلحتى مسکوت گذاشت. البته دقیق اگر باشیم، اسلام امام اسلامى است که
مىتواند در هر عصر و زمانهاى اداره امور خلق را به دست بگیرد و با کفایت
آنرا تدبیر کند. براى دفاع از همین اسلام بود که امام در طول حیات پربرکت
خود همواره رو در روى دو طیف ایستاد و از دست آنها خوندلها خورد؛ یکى
متحجرانى که با اسلام آنها یک نانوایى را هم نمىشد اداره کرد و دیگر
غربزدگان و روشنفکرانى که اسلام را خفته در کنج مساجد و تبعیدشده به مجالس
ترحیم مىپسندیدند و عقیده داشتند مملکت را باید به نخبگانى سپرد که ولو
فریضه یومیهشان فوت شود «کارشان را بلدند».
بر این مبناست که امام قلب نظریه سیاسى خود را ولایت فقیه قرار مىدهد و
توصیه مىکند: «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبى نرسد».
ولى فقیه از یک سو ارزشهاى الهى را در مقابل دینستیزان غربگرا نگاهبانى
مىکند و مراقب است اصول اسلام پیش پاى پز و اداهاى روشنفکرى قربانى نشود و
از سوى دیگر مصالح امت و انقلاب را نیز در اداره کشور در نظر مىگیرد و به
وقت لزوم با استفاده از ابزارهاى بسیار قدرتمندى که در دل فقه شیعه نهفته
است، تعارض ظاهرى میان برخى مصالح سیاسى -که در اثر پیچیدگىهاى حکومتدارى
در دنیاى امروز بروز مىکند- و احکام شرعى را مرتفع مىسازد.
دومین اصل حاکم بر رفتار و گفتار امام را مىتوان استکبارستیزى خواند.
اگرچه دایره عمل این اصل در سلوک امام به هیچ مرز جغرافیایى و قراردادى
محدود نبود، اما عملا بارزترین جنبه این استکبارستیزى سازشناپذیر و توفنده
را در ادبیاتى مىتوان سراغ گرفت که امام طى سالها در مقابل امریکا -به
عنوان سمبل استکبار جهانى- توسعه داد و غنا بخشید. از دید امام تنها یک روز
هست که مىتوان با آمریکا رابطه برقرار کرد و آن روزى است که آمریکا «آدم
شود». باز جاى سؤال از بعضى مدعیان خط امام است که چگونه در سالهاى
زمامدارى خود ایستادند و آن همه دل دادن و قلوه ستاندن با آمریکا را تماشا
کردند اما کسى نگفت که چیزى از میراث امام به خطر افتاده است. عمق خیانتى
که برخى شبه کارشناسان و دیپلماتها در زمینه برقرارى ارتباط با آمریکا دست
کشیدن تدریجى از همه آنچه اصول بنیادین اندیشه امام و انقلاب طراحى کرده
بودند هنوز پنهان است. اگر زمانى بشود از آرشیوهاى مکتوب و غیرمکتوب، بعضى
از این حقایق را بیرون کشید و پیش چشم مردم گذاشت، تازه آشکار خواهد شد که
اگر نبود اراده استوار و تدبیر بىمثال خلف آن پیر صالح، امروز دیگر نشانى
از آن همه ارزشهاى خط امامى باقى نمانده بود.
سومین جنبه بارز در عمل و اندیشه امام، لزوم برقرارى عدالت و مبارزه
بىامان با زرسالارانى است که نفع خود را بر مصالح ملک و ملت مقدم مىدارند
و یا اندکى صریحتر «همه همتشان علف شکمشان است». در سالهاى گذشته،
آلودگىهاى بزرگ و غیرقابل اغماضى از این حیث به بدنه جبههاى که برخى شیوخ
خط امامى هم خود را عضو آن مىدانند راه یافته است اما هیچ ارادهاى براى
پالایش آن دیده نمىشود. سهل است اقدامات قانونى نهادهاى مسؤول براى مبارزه
با این بلاى عظیم را هم روزنامههاى وابسته به همان شیوخ «بازى سیاسى»
مىخوانند و به هر روشى که مقدور باشد بر سر راه آن مانع مىتراشند. فساد
اقتصادى در این سالها در موارد مهمى با قدرت سیاسى پیوند برقرار کرده و به
همین دلیل امروز مبارزه با فساد بیش از آنکه دشوارى فنى و حقوقى داشته
باشد، با دشوارىهاى سیاسى مواجه است. مرور کارنامه اقتصادى بعضى به اصطلاح
خط امامىها البته وظیفهاى نیست که این یادداشت بر عهده دارد اما
نمونهها آنچنان واضح و فراوان است که اکنون حاجت به مرور آنها نباشد.
نهایتاً آنچه امروز براى جامعه سیاسى ایران یک فریضه عینى است، این است که
با شفافکردن مفاهیم و سنجش مستمر نسبتى که میان ادعاها و رفتارها وجود
دارد، شرایطى به وجود بیاورد که در آن گروههاى سیاسى نتوانند به سادگى،
ضعفها و خطاهاى فاحش خود را با هزینهکردن از بزرگانى که اساس انقلاب بر
سلوک و مجاهدت آنان استوار است، بپوشانند و به قیمت خدعه با کسى چون امام
خود را آسوده سازند.
پیوند دین و سیاست
همان گونه که مقام معظم رهبرى در دیدار با مسؤولان مراسم هجدهمین سالگرد
ارتحال امام(ره) فرمودند، مبارزه با تحجر در عین پایبندى کامل به احکام
اسلامى، مقابله با جریان کوتهبین و جزماندیش انقلاب، مبارزه با لیبرالها
و اسلامستیزان از جمله مهمترین شاخصههاى اسلام نابى است که امام(ره)
برایمان مىگفت. حقیقت آن است و جز این نیست که در مکتب سیاسى پیر جماران،
معنویت از سیاست جدا نیست، چه آنکه در بیان ایشان سیاست و عرفان، سیاست و
اخلاق و… در پى هم و باهماند.
امام(ره) که تجسم مکتب سیاسى خود بود، سیاست و معنویت را با هم داشت و خود
همین را هم دنبال مىکرد و بر آن تأکید مىورزید، حتى در مبارزات سیاسى،
کانون اصلى در رفتار امام(ره)، معنویت او بود. همه رفتارها و همه مواضع
امام(ره) در طول سالهاى عمر پر برکتش، حول محور خدا و معنویت دور مىزد.
امام(ره) به واقع، به اراده تشریعى پروردگارش اعتقاد و به اراده تکوینى او
اعتماد داشت و مىدانست کسى که در راه تحقق شریعت الهى حرکت مىکند، قوانین
و سنتهاى آفرینش، کمککار اوست.
جایگاه مردم در اندیشه امام خمینى
یکى از دستاوردهاى بزرگ قیام حضرت امامخمینى که در واقع پیروزى نهضت
اسلامى و تحکیم ارکان نظام را به دنبال داشت، جذب اقشار مختلف مردمى بود که
با اعتقادى کامل و ایمانى خالص وارد مبارزات انقلابى شدند که با هدایت
خداوند بزرگ وهدایت و راهبرى حضرت امام، دست استعمار و دخالتهاى بیگانگان
را از امور داخلى کشور کوتاه کردند. مردمدارى حضرت امام سبب شد تا در
اولین مرحله شروع انقلاب به آگاهسازى مردم بپردازند و موجى از مخالفتها و
مبارزات اجتماعى را علیه دشمنان ایران اسلامى به راه بیندازند. این راهبرد
امام امت آنچنان به ثمر نشست که تداوم انقلاب و نظام دینى را هم تضمین
کرد. باید در نظر داشت که حکومتدارى و شیوههایى که امام راحل براى ارج
نهادن به حضور و نقش مردم در عرصههاى سیاسى و اجتماعى به کار بردند،
دقیقاً در قالب مفاهیم و موازین اسلامى و دینى بوده است. باید بر این نکته
تأکید کرد که در حاکمیت دینى آنچه که در رأس همه امور قرار مىگیرد، ایجاد
تفاهم در بین دولت و ملت است؛ یعنى نه دولت خود را از مردم جدا بداند و نه
مردم اینگونه باشند و همه این حدود و وظایف نیز از سوى شرع مقدس تعیین شده
است. مولا على(ع) فرمود: «علیکم بالاحسان الى العباد و العدل فى البلاد
تأمنوا عند قیام الاشهاد: بر شما باد احسان و خدمت به مردم و پیادهکردن
عدالت در شهرها تا در روز قیامت راحت باشید.»
امام و قانونمدارى
یکى از ویژگىهاى مهم و اساسى حضرت امام(ره) قانونمدارى و تبعیت از قانون
است که ایشان تأکید بسیارى به رعایت آن داشتند، چرا که ریشه بسیارى از
مشکلات جامعه را عدم توجه به قانون دانسته و بىقانونى را سمى مهلک براى
کشور و نظام مىدانستند. در نوشتار حاضر سعى شده گوشه کوچکى از قانونمدارى
امام راحل و علل تأکیدات ایشان به قانون به رشته تحریر در آید تا شاید با
دقت و تأمل در آن، بتوان بسیارى از مشکلات امروز جامعه که در همین عدم
تمکین به قانون است را ریشهیابى کرد.
الف) تأکید امام بر قانون
یکى از ویژگىهاى بارز حضرت امام(ره) در کنار سایر ویژگىهاى مبرز ایشان،
ویژگى قانونمدارى است. امام(ره) هم خود تابع قانون بود و هم دیگران را
سفارش به رعایت قانون و قانونمندى مىکرد.
اهمیت قانونمندى از دیدگاه امام به حدى است که ایشان در کتاب ولایت فقیه
خود یکى از دو شرط اساسى و ویژگىهاى زمامدار و حاکم اسلامى را علم به
قانون مىداند و در این رابطه چنین مىگوید: «چون حکومت اسلام، حکومت قانون
است براى زمامدار علم به قوانین لازم است.»
ب) بىقانونىهاى شاه و قیام امام(ره)
شاید بتوان گفت یکى از مهمترین علل قیام و خیزش حضرت امام(ره) علیه رژیم
شاهنشاهى در ابتداى شروع نهضت، بى قانونىهاى شخص شاه و دربار بود. بسیارى
از کارشناسان مسائل سیاسى، قیام 15 خرداد را نقطه عطف جنبش حضرت امام
مىدانند و کلید شروع قیام امام را صرفا در حوادث قبل از قیام مىدانند،
اما شاید کمتر کسى به تحلیل این قیام از زاویه اعتراض امام به بىقانونى
شاه پرداخته باشد. همه شنیدهایم که اعتراض امام(ره) به حذف قسم به قرآن و
انقلاب سفید شاه و بعداً به پذیرش قانون کاپیتولاسیون از سوى رژیم شاه و
اعطاى آن به آمریکایىها از مهمترین علل و جرقه خشم و اعتراض شدیداللحن
امام به رژیم شاه بود. شاه با حذف قسم به قرآن که در قانون اساسى آمده بود و
اعطاى حق کاپیتولاسیون به آمریکایىهاى مقیم ایران که خلاف استقلال کشور و
خلاف قانون اساسى بود، دست به انجام اعمال غیرقانونى زد و امام(ره) قبل از
هر چیز به همین کارهاى غیرقانونى شاه و دربار او مىتازد. حضرت امام (ره)
بعدها در نامهاى به هویدا (نخست وزیر شاه) ضمن برشمردن کارهاى غیرقانونى
رژیم، نقض قانون از سوى رژیم پهلوى را علت عقبافتادگى دانسته و چنین
مىفرماید: «جناب آقاى هویدا! لازم است نصایحى به شماها بکنم و بعضى از
گفتنىها را تذکر دهم، این مدت طولانى که به جرم مخالفت با مصونیت
آمریکایىها که اساس استقلال کشور را در هم شکست، از وطن دور هستم و برخلاف
قانون شرع و قانون اساسى در تبعید به سر مىبرم، حکومت پلیسى غیرقانونى
شما حکومت وحشت و قلدرى است… چرا راضى مىشوید حکومت خود و ملت خود و
مملکت اسلام را عقبافتاده به دنیا معرفى کنید؟ نقض قانون اساسى، سند
عقبافتادگى است. رفراندم غیرقانونى و در عین حال قلابى سند عقبافتادگى
است…»
ج) امام و تأکید بر احترام به نهادهاى قانونگذار
حضرت امام تأکید زیادى بر احترام به نهادهاى قانونى داشتند که در اینجا به برخى از سخنان ایشان در این ارتباط مىپردازیم:
1) مجلس
حضرت امام(ره)، مجلس شوراى اسلامى را بالاترین مقام و در رأس تمام نهادها
جاى مىداد و به هیچکس اجازه نمىداد به این ارگان مهم جسارت روا دارد:
«من تکرار مىکنم، مجلس بالاترین مقام است در این مملکت، مجلس اگر رأى داد و
شوراى نگهبان هم آن رأى را پذیرفت، هیچکس حق ندارد یک کلمه راجع به این
بگوید… این فساد است و مفسد است و یک همچو آدمى تحت تعقیب مفسد فى الارض،
باید قرار بگیرد.»
در جایى دیگر مىفرماید: «من تأیید مىکنم مجلس را و همیشه سفارش مىکنم به ملت که مجلس را باید تأیید کنند.»
2) شوراى نگهبان
امام با قاطعیت فراوان و در بحرانهاى مختلف از نهاد شوراى نگهبان و اعضاى
آن به شدت دفاع مىکرد و بر قوت و کارآمدى آن تأکید مىنمود: «من با نهاد
شوراى نگهبان صد در صد موافقم و عقیدهام هست که باید قوى و همیشگى باشد.»
«شوراى محترم نگهبان که حافظ احکام مقدس اسلام و قانون اساسى هستند، مورد
تأیید اینجانب مىباشند و وظیفه آنان بسیار مقدس و مهم است و باید با
قاطعیت به وظایف خود عمل کند.»
«من به این آقایان هشدار مىدهم که تضعیف و توهین به فقهاى شوراى نگهبان امرى خطرناک براى کشور و اسلام است…»
همانطور که دیدیم، حضرت امام در کنار تأکید بر قانونگرایى، دفاع از
نهادهاى قانونى را هم یک وظیفه و اصل مىداند چرا که معتقد بود تضعیف
جایگاه نهادهاى قانونى باعث تضعیف نظام و کشور خواهد شد. لذا مىبینیم در
مقاطع مختلف با قاطعیت تمام، از این نهادها حمایت و پشتیبانى مىکند.
د) قانونمدارى امام(ره) در عمل
حضرت امام فقط در گفتار قانونمند نبود بلکه در عمل نیز تابع قانون و
قانونمدارى بود. در اینجا براى اثبات بیشتر این مطلب چند خاطره از
قانونمدارى امام(ره) از زبان نزدیکان ایشان را مىآوریم.
یکى از نزدیکان حضرت امام مىگوید: در آن روزهایى که به همراه حضرت امام
در فرانسه بودیم، برخى از اطرافیان ایشان پولى فراهم کرده و گوسفندى خریدند
و آنرا در پشت حیاطى که امام براى نماز به آنجا مىآمدند ذبح کردند و با
گوشت آن، غذایى درست کردند و خدمت ایشان آوردند. اما از آنجا که در فرانسه
قانونى وجود دارد که بر اساس آن، ذبح هر حیوانى در خارج از کشتارگاه به
خاطر رعایت مسائل بهداشتى، ممنوع است، امام فرمود: «چون از قانون حکومت
اینجا تخلف شده است، من از این گوشت نمىخورم.»
یکى از شاگردان حضرت امام هم مىگوید: «من در ایام اقامت امام در نجف
اشرف، به دلیل ممنوع الخروج بودنم، به صورت قاچاق به نجف خدمت حضرت امام
رسیدم. امام فرمود: «دیگر به شکل قاچاق نیایید. هر وقت خواستید بیایید، با
گذرنامه باشد» و این اصرار امام براى آن بود که مرا به رعایت قانون وادار
سازد.
آیت الله شهید مصطفى خمینى مىگوید: در شهر همدان، امام هنگام عبور از یکى
از خیابانها، مسافت زیادى را طى مى کردند تا از تقاطع عابر پیاده عبور
کنند.
مرحوم حاج سید احمد آقا خمینى(ره) نقل مىکند: روزى حضرت امام به من
فرمود: کتاب کشف الاسرار مرا از کتابخانه نزدیک جماران، تهیه کن و برایم
بیاور. به ایشان گفتم: اما قانون این کتابخانه این است که کتاب، دست کسى
براى بیرونبردن نمىدهد، بلکه کتاب را تنها همانجا باید مطالعه کرد. امام
فرمود: «پس اگر قانونش این است، نمىخواهد از آنجا کتاب بیاورید.»
برخورد امام(ره) با رخدادهاى سیاسى
از زمان پیروزى انقلاب اسلامى تاکنون، رخدادها، بحرانها و تهدیدات امنیتى
متعدد و متنوعى علیه نظام جمهورى اسلامى ایران بهوجود آمده است که در دو
دسته خارجى و داخلى مىتوان تقسیم کرد.
به طور کلى دو نوع برخورد در خصوص بحرانها و رخدادهاى سیاسى قابل توجه
است؛ یک- امنیتىکردن پدیدههاى امنیتى، دو- غیرامنیتىکردن پدیدهها و
بحرانهاى امنیتى. بررسى نوع واکنشها و تدابیر امام راحل(ره) و همچنین
مقام معظم رهبرى نسبت به پدیدههاى امنیتى داخلى، بیانگر الگوى خاصى در
مواجهه با رخدادهاى امنیتى است. به عبارت دیگر، مواضع و اقدامات هر دو
بزرگوار در مدیریت رخدادهاى امنیتى از منطق واحدى نشأت مىگیرد. شاخص منطق
موصوف «نرم بودن مدیریت تهدید» است. بدین معنا که امام راحل(ره) و مقام
معظم رهبرى در آغاز مواجهه با پدیدههاى تهدیدساز، سعى در حل و مهار آن از
طریق غیرامنیتىکردن موضوع داشتهاند. به عبارت دیگر این بزرگواران تلاش
مىکردند که موضوع رخداده، بلافاصله وارد حوزه امنیتى نگردد بلکه مسأله در
فضاى اجتماعى و سیاسىاش مورد حل و فصل قرار گیرد. در واقع، نگاه اولیه
آنها به پدیدهها در زمره مفاهیمى مانند مسأله، معضل و مشکل قرار گرفته و
به حوزه امنیت وارد نمىشود، اما زمانى که پدیده مورد نظر، از خطوط قرمز
نظام عبور کرده و معطوف به داربستهاى نظام شده و به صورت برنامهریزىشده
روند دگرگونسازى دنبال مىشد، در چنین حالتى موضوع فوق از طریق فرایند
امنیتىکردن دنبال مىشد. زیرا در صورتى که هر موضوعى در حوزه امنیتى قرار
گیرد، الزامات خاص خودش را مىطلبد و ناگزیر از ابزارها و اهرمهایى
استفاده مىشود که از طرق عادى قابل حل نیست. با این حال، مواجهه امام
راحل(ره) و همچنین مقام معظم رهبرى با مسایل بر اساس میزان تأثیرگذارى
آنها با خطوط قرمز یا نقاط مرجع امنیت تعیین مىگردد.
از این رو، عموماً فرایندى که در مدیریت امنیتى امام راحل و مقام معظم
رهبرى در مهار حوادث امنیتى طى مىشد، ابتدا از روشنگرى شروع و تا به اتمام
حجت، ادامه داشته سپس مسیر امنیتىکردن موضوع آغاز مىگردید. این فرایند
به صورت اختصار و کلى عبارت است از:
اول؛ روشنگرى
در مرحله اول، مواجهه امام راحل(ره) و مقام معظم رهبرى با مسایل، تبیین و
تشریح رخداد مورد نظر و ایجاد تلقى غیرتهدیدآمیزبودن مسأله مىباشد. به
عبارت دیگر، آنها با روشنگرى رخدادها این تلقى را ایجاد مىکردند که
سازوکارهاى قانونى براى حل مسأله موجود است، تهدید معطوف به بقا نبوده و
قادر به حل آن از طریق مجارى قانونى بوده و نیازى به مجارى فراقانونى نیست.
دوم؛ اقناع
امام راحل(ره) و مقام معظم رهبرى همواره پس از روشنگرى نسبت به ابعاد
مسأله رخداده، سعى مىکردند تا عوامل درگیر موضوع به منظور پایاندادن به
کشمکش و تنش، توجیه و اقناع گردند. اقناعسازى نیز با مکانیزمهاى مختلفى
مانند تشکیل کمیتههاى حل مسأله، گفت وگو و شنیدن مطالبات و نقطهنظرات،
نامهنگارى و دلجویى و… مدنظر قرار گرفته است. مصادیق این شیوه در دوره
امام راحل را مىتوان در خصوص دولت موقت، جریان بنى صدر، جریان مهدى هاشمى و
مسأله منتظرى و مناقشات انتخاباتى دوره سوم… مشاهده کرد. همین شیوه در
دوره مقام معظم رهبرى قابل ملاحظه است. از جمله جریان انتخابات دوره چهارم،
مناقشات مربوط به موضوع مذاکره با آمریکا، التهابات دوره اصلاحطلبان،
حوادث پس از انتخابات 88 و…
سوم؛ توصیه و نصیحت
توصیه و نصیحت به بازیگران رخدادها یکى دیگر از مراحل پیشگیرى و مهار
موضوع است که به موازات توجیه و اقناعسازى، انجام مىشد. امام راحل همواره
به عوامل تنشساز ضمن گوشزدکردن عواقب و پیامدهاى اعمالشان، توصیه
مىکردند که دست از التهابآفرینى بردارند. در این راستا، حضرت امام بارها
گروهها و جریانات درون نظام و حتى کسانى که با نظام مشکل و مخالفت داشتند
مورد نصیحت قرار داده و از پیامدهاى عملکردشان سخن به میان مىآوردند تا
شاید مسیر درستى را پیشه نمایند. نصیحتهاى امام به منافقان و گروهکهاى
ملىگرا، توصیهها و نصیحتهاى ایشان به بنى صدر و منتظرى و حتى نصیحتهاى
ایشان به برخى از کشورهاى منطقه و غربى موید اصول رفتارى امام راحل در
برخورد با مسایل کشور است.
به همین ترتیب، مقام معظم رهبرى نیز پیش از هرگونه اقدامى، جریانات سیاسى
مختلف را مورد نصیحت قرار داده تا بدین وسیله غائلههاى برپاشده مهار و
خاموش گردند.
چهارم؛ مجال و فرصت
امام راحل(ره) و مقام معظم رهبرى با بالابردن آستانه تحمل نظام، سعى
مىکردند تا با دادن زمان و مجال به کارگزاران فتنهها، فرصت بازاندیشى و
بازبینى نسبت به عملکردهایشان را پیدا کنند و از اقدامات خدشهساز و
احیاناً آسیبساز جلوگیرى به عمل آورند. نحوه برخورد امام(ره) با بازرگان،
بنى صدر، شریعتمدارى، منتظرى و… موید الگوى مزبور است. حضرت امام به همه
این افراد فرصتهاى زیادى را جهت جبران غفلتها و انحرافات داد، اما این
افراد نتوانستند از فرصتهاى فراهمشده استفاده نمایند. همین نوع برخورد را
ما از مقام معظم رهبرى در آشوبهاى پس از انتخابات مىبینیم، معظم له با
سعه صدر بالا به سران فتنه جهت جبران غفلتها و انحرافات و بازگشت به دامن
مردم و نظام فرصت زیادى دادند اگر چه شواهد امر نشان مىدهد که سرنوشت این
حضرات هم بهتر از اسلاف مطرود در زمان امام نخواهد بود.
پنجم؛ اتمام حجت
اتمام حجت یکى دیگر از فرایندهاى برخورد با چالشگران و برهمزنندگان نظم
است. زمانى که توصیه، اقناعسازى و دادن فرصت، تأثیرى در رفتارهاى
چالشگران نداشت، مرحله اتمام حجت و قراردادن آنها به انتخاب دو گزینه
صواب و ناصواب آغاز مىگردد. امام راحل و مقام معظم رهبرى همواره افراد
درگیر در مسأله را خطاب قرار داده و نسبت به عدم تصحیح رفتارشان اتمام حجت
مىکردند.
شش؛ برخورد
زمانى که پدیدهها «خط قرمز» یا «مرجع امنیت» یا همان «ارزشهاى حیاتى» را
هدف قرار دادهاند، با حساسیت بالاى امام راحل مواجه شده و موضوع، در یک
فرایند ادراکى و اقدامى، مدیریت و مهار مىگردد. به عنوان نمونه در سالهاى
اول انقلاب وقتى احزاب و گروههاى سیاسى، الگوى «جمهورى اسلامى» را که در
همهپرسى مردمى تثبیت شده بود و جزء رکن رکین نظام در آمده بود، به طرق
مختلفى مورد چالش قرار داده بودند، با واکنش قاطعانه امام راحل مواجه شده و
منجر به تعطیلى کلیه احزاب و گروههایى که به نحوى قصد تمکین از این اصل
مهم را نداشتند گردید و به موازات آن نیز روزنامههاى منتسب به آنها توقیف
و با بسترسازان ایدههاى مخالف اصل فوق هم برخورد قانونى گردید، یا مثل
برخورد قاطع امام(ره) در موضوعاتى همچون توهین به پیامبر اکرم(ص) توسط
سلمان رشدى و همچنین نمایش برنامه کوتاهى که به ساحت حضرت زهرا(س) اهانت
نمود.
نکته مهم اینکه واکنش حضرت امام(ره) اگرچه از جایگاه مقام ولایت صورت
مىگرفت اما قانون نیز آنرا مورد تأیید قرار مىداد. زیرا به طور کلى
چنانچه خطوط قرمز موضوع مورد نقد و نفى و یا نقض قرار گیرند، قانونگذار
باید بر اساس قانون، سریعاً واکنش نشان دهد و مجازات پیشبینىشده موضوع در
قوانین نیز نشان مىدهد که استراتژى قاطعانه مدنظر است تا از این طریق،
مجال مناسب براى اقدام دیگر متخلفان مساعد نگردد. منتهى این مسأله قابل ذکر
است که قانون، مراحلى را در برخورد پیشبینى کرده است از جمله «تذکر کتبى،
اخطار، توفیق پروانه، تقاضاى انحلال، محاکمه و انحلال» (ماده 17 قانون
فعالیت احزاب)
نکته حائز اهمیت این است که واکنش قاطعانه حضرت امام(ره) نیز عمدتاً پس از
طى فرایندى که از آن مىتوان به «امنیتى کردن» موضوع یاد کرد، انجام
مىشد. حضرت امام در برخورد با همه حوادثى که داراى ماهیت ضد خط قرمزى
داشتند، ابتدا با روشنگرى و ارائه تحلیل از موضوع رخداده، فضاى شفافى را
ایجاد و زمینه پذیرش مخاطب جهت برخورد با آنرا بهوجود مىآوردند. از این
رو، مواجهه با پدیده امنیتى از طریق مدیریت ادراک مخاطبان که شامل نخبگان،
طبقات مختلف اجتماعى و مردم مىشوند، فراهم مىشد. نکته اساسى در الگوى
مدیریتى امام راحل و همچنین رهبر معظم انقلاب در همین نکته است که
سازوکارهاى عملیاتى براى مهار بحران، کاملاً ماهیت مردمى داشته و به همین
جهت از کارآمدى بالایى تاکنون برخوردار بوده است. توصیفى که رهبر معظم
انقلاب از مدیریت تحولات امام راحل داشتهاند به عنوان حسن ختام مىتواند
مویدى روشن در مباحث ارائهشده باشد.
رهبر انقلاب:… امام (رضوان الله تعالى علیه) با همه این اختلافات یک جور
برخورد نکرد… یعنى اول با مدارا، با نصیحت؛ لیکن آن وقتى که اقتضاء کرد،
برخورد کرد… امام با کسانى که احساس کردند، نمىشود با اینها بیش از آن
مدارا کرد، برخورد کردند. همه هم سوابق انقلابى داشتند، سوابق مذهبى
داشتند،… وقتى احساس خطر شد؛ به خصوص آن وقتى که مسأله، مسأله رسوخ دادن
مبانى غلط در کالبد نظام و انقلاب است، این دیگر مثل سم مهلک است. آن وقت
امام رعایت نکردند، مدارا نکردند؛ برخورد کردند. این در مورد آن چیزهایى
است که در اختلافات بنیانى است. (02/6/88)
اصلاح جامعه و فرهنگ
از نگاه امامخمینى باید اصلاح یک جامعه را از اصلاح فرهنگى آن جامعه آغاز
کرد. انقلاب اسلامى ایران به رهبرى امام نیز در پى تجدید حیات معنوى و
فرهنگى انسان و جامعه بوده و هست. این شیوه اصلاح فرهنگى امام، الگویى از
تحول فرهنگى در پرتو تعهد فرهنگى را به جهان امروز عرضه نمود.
از دیدگاه امام، فرهنگ اساس سعادت یا شقاوت یک ملت است و رستگارى هر جامعه
از راه اصلاح و احیاء فرهنگى امکانپذیر است. از نگاه امام، فرهنگ داراى
دو ساحت اصلى است. نخست بعد فردى فرهنگ که با انسان و سعادت او ارتباط دارد
و دیگرى بعد اجتماعى فرهنگ که در عرصه حیات اجتماعى انسانها حضور دارد.
به هر روى، با این نگاه، فرهنگ موضوعى است ویژه انسان و ارتباطى وثیق با
هدایت و تربیت او دارد. از نگاه ایشان، فرهنگ، سازنده و پیشرو در حوزههاى
فردى و اجتماعى سبب هدایت انسانها و جامعه و تربیت الهى هر دو خواهد شد.
ایشان با توجه به هر دو بعد فردى و اجتماعى فرهنگ، تأثیراتى عمیق بر هر دو
ساحت فرهنگ اسلامى – ایرانى گذاشتهاند؛ به گونهاى که الگوى تحول فرهنگى
ایران پس از انقلاب اسلامى مىتواند به تنهایى موضوع تحقیقى جامع و فراگیر
باشد. ایشان در بُعد فردى مسائل فرهنگى، سالها به خودسازى و تربیت خویش و
دیگران پرداختند و در قالب سلوک اخلاقى و عرفان عملى اسلام، نمونهاى از
انسان تربیتیافته الهى را به جهان امروز معرفى نمودند. جوانان بسیارى نیز
در این نظام تربیتى که امام احیاگر آن بودند، رشد یافتند و سیر الى الله
خویش را با مراد خود پیمودند و به عناصر اصلى انقلاب اسلامى تبدیل شدند. در
ابعاد اجتماعى نیز تئورى اصلاح فرهنگى امام در قالب انقلاب اسلامى معرفى و
تبیین شده است. از نگاه امام، فرهنگ مطلوب یک جامعه باید حاوى سه ویژگى
زیر باشد:
1. داراى یک نظام تربیتى براى رشد و تعالى انسان باشد.
2. فعال، پیشرو و روزآمد باشد و هیچگاه دچار تحجر، انفعال و غربزدگى نشود.
3. با محوریت فرهنگ خودى، تأمینکننده استقلال فرهنگى باشد.
اصالت نهاد خانواده از منظر امام
وقتى از نگاه امام خمینى به دینشناختى زنان و مسائل آنان مىنگریم، اصالت
نهاد خانواده به عنوان مایه سکونت و انسجویى و محبتورزى زن و شوهر و
جایگاه امن و آماده تربیت فرزندان از یک سو، و شرافت و مقام مادرى و
مسؤولیت خطیر و پر ارزش آن از سوى دیگر، جایگاهى محورى دارد.
عنایت و اهتمام خاصى که آن فقیه فرزانه و دینشناس بزرگ تاریخ اسلام به
این نهاد، بویژه مقام مادرى دارد، محور «خانواده مادر» را به روشنى در نگاه
و اندیشه هرکس که از منظر امام به این محور مىنگرد، از نظر موقعیت آن و
مسؤولیتهاى ناشى از آن، به یکى از حیاتىترین و زیربنایىترین نهادها و
موقعیتهاى بشرى در مىآورد و از نظر شرافت و ارزش در قله خوبىها و سرآمد
ارزشها قرار مىدهد، حضرت امام در این باب سخن بسیار دارد که در اینجا به
اندکى از آن بسنده شد.
مدینه فاضلهاى که اسلام ترسیم مىکند و جامعه مدنى و توسعه همهجانبه، که
اینک به عنوان یک آرمان جهانى براى ملتهاى مختلف و از جمله امت بزرگ
اسلامى درآمده است، بدون حضور سازنده و فعال (نهاد مقدس خانواده) و بدون
منظور ساختن همه شروط و لوازمى که شکلگیرى و تحقق «خانواده مطلوب» براى
جامعه اسلامى ایجاب مىکند، امکان ندارد.
این مرد بزرگ، بخشى از بزرگى و عظمت روحى خود را به برکت تعاملى که در
خانواده داشته، کسب کرده است. مرورى بر زندگانى خصوصى او و نقش حضرت روح
الله به عنوان همسر و پدرى در خانواده، زوایاى پنهانى را از او آشکار
مىسازد که کمتر در معرض دید جهانیان بوده است.
همسر امام که سالها در سایه این آفتاب جهانى مىزیسته و صندوقچهاى از
خاطرات و حوادث تلخ و شیرین زندگى امام را در سینه دارد؛ درباره رفتار امام
مىگوید: «حضرت امام به من خیلى احترام مىگذاشتند و خیلى اهمیت مىدادند.
هیچ حرف بد یا زشتى به من نمىزدند… امام حتى در اوج عصبانیت هرگز
بىاحترامى و اسائه ادب نمىکردند. همیشه در اتاق جاى بهتر را به من تعارف
مىکردند.»
احترام امام به همسرشان چنان مشهود بود که همه اهل خانه به گونهاى
صحنههایى از آن را ترسیم کرده و در مورد رفتار کریمانه و احترامآمیز امام
بسیار سخن گفتهاند؛ از جمله دختر امام مىگوید: «برخورد حضرت امام با
همسرشان در عین صمیمیت و محبت، بسیار محترمانه بود. در تمام مسائل شخصى و
خانوادگى نظر خانم، محترم بود و ایشان هیچگونه دخالتى در امور داخلى منزل
نداشتند.»
همسر امام آنگاه که از احترام امام به خود سخن مىگوید، بیان مىکند: «تا
من نمىآمدم سرسفره، خوردن غذا را شروع نمىکردند. به بچهها هم مىگفتند،
صبر کنید تا خانم بیاید.»
حضرت امام هرگز از همسر خویش توقعى نداشتند و انجام امور منزل را جزء
وظایف ایشان نمىدانستند و حتى از انجام برخى از امور خانه توسط همسر خود
ممانعت کرده، به فرزندان خویش متذکر مىشدند، کارها را انجام دهند. یکى از
فرزندان امام مىگوید: «اگر روزى خانم غذا را تهیه مىکردند، هر چقدر هم که
بد مىشد، کسى حق اعتراض نداشت و امام از آن غذا تعریف مىکردند. خانم اگر
کارى در خانه انجام مىدادند، حتى اگر استکانى را جا به جاکردند و ما
نشسته بودیم، امام با ناراحتى به ما مىگفتند: شما نشستهاید و خانم کار
مىکنند!»
رفتار حضرت روح الله(ره) در مواجهه با همسرشان، بىشک فراتر از همه
شعارهاى عوامفریبانه و سودجویانهاى است که امروز به نام دفاع از حقوق زن و
جنبش فمینیسم در غرب سر داده مىشود. تبیین همهجانبه این رابطه مىتواند
جایگاه زن در اسلام را به عنوان عالىترین جایگاه انسانى به جهانیان عرضه
کند.
اندیشه وحدت از دیدگاه امام
امام خمینى(ره) پیامدهاى تفرقه را به خوبى شناخته بود و مىدانست که تفرقه
در میان امت اسلامى در ابعاد مختلف سیاسى، اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى و
نظامى تأثیر منفى بسیارى بر جاى گذاشته است که رفع آنها بسیار مشکل است و
به زمان زیادى نیاز دارد و تنها راه جلوگیرى از آسیبهاى ناشى از این
تفرقه، وحدت و برادرى است که باید حول محور اسلام عزیز و تعالیم حیاتبخش
آن صورت پذیرد که در این راستا ضرورتهاى وحدت را نیز تشخیص داده بودند تا
بدان وسیله امت اسلامى به مسیر و صراط مستقیم الهى رهنمون گردد.
اولین ضرورت وحدت از دیدگاه امام، قیام در راه خدا بود تا جامعه بشرى به
طور کلى اصلاح شود. ضرورت بعدى وحدت، جلوگیرى از توطئه و تفوق استکبار
جهانى به سرکردگى آمریکاست که با ایجاد تفرقه و اختلاف در بین مسلمانان،
سعى در رسیدن به اهداف خود دارد.
امام مىخواست با وحدت و ایجاد همبستگى اسلامى بین مسلمانان، همه ملل
اسلامى به استقلال و آزادى دست یابند؛ زیرا مسلمانان باید براى به دست
آوردن استقلال و آزادى، به این کلید پیروزى دست پیدا کنند و براى وحدت کلمه
کوشش کنند و به استکبار جهانى اجازه ندهند در مقدرات کشورهاى اسلامى دخالت
کند. امام خمینى براى ایجاد صلح و صفا، وحدت را ضرورى مىدانست.