سرنوشت متفاوت اعضای شورای انقلاب
نکته جالب اما این است که از جمع 15 یا 18 عضو شورای انقلاب که پیوسته یا به تناوب در آن حضور داشتند و به رغم اختلافاتی که پدید آمد همه در ایران ماندند و بعضا با منصب و برخی بی منصب به شهادت رسیدند و درگذشتند و در یک مورد پرونده با اعدام بسته شد اما تنها یک نفر از این جمع از کشور خارج شد.
عصر ایران؛ مهرداد خدیر- اعضای غیر روحانی شورای 15 نفری انقلاب سرنوشت متفاوت تر و قابل تامل تری به نسبت اعضای روحانی داشته اند.
در بخش اول به 8 عضو روحانی پرداخته شد و اینک 7 عضو غیر معمم:
1- با درگذشت آیت الله طالقانی ، شورای انقلاب را مدتی عملا آیت الله بهشتی اداره می کرد اما با انتخاب ابوالحسن بنی صدر به عنوان اولین رییس جمهوری تاریخ ایران او رییس شورای انقلاب هم شد. دوران ریاست جمهوری بنی صدر اما نیمه تمام ماند و 18 ماه بعد مجلس شورای اسلامی طرح عدم کفایت سیاسی او را تصویب کرد و از ریاست جمهوری کنار گذاشته شد. هر چند رهبر فقید انقلاب به او این فرصت را دادند که به امور تحقیقی بپردازد که به منزله اعطای نوعی امان نامه برای ادامه حضور در کشور محسوب می شد اما با پیوستن مجاهدین خلق (منافقین) به او و وقایع خونبار 30 خرداد 1360، اسدالله لاجوردی دادستان انقلاب تهران بنی صدر را احضار و ممنوع الخروج کرد و از آن پس به مدت 43 روز زندگی مخفیانه داشت تا این که به همراه مسعود رجوی از ایران خارج شد و پس از 30 ماه بار دیگر به فرانسه بازگشت و اکنون بیش از 32 سال از آن زمان گذشته است. بنی صدر با جدا شدن از رجوی و طلاق دخترش – فیروزه- از او در میانه دهه 60 عملا خطای استراتژیک خود را پذیرفت اما در گفت و گو با رسانه ها معمولا می کوشد به این بخش از زندگی خود نپردازد.
2- عضو دیگر حسن ابراهیم حبیبی بود که او نیز همچون بنی صدر و روز 12 بهمن 1357 به ایران بازگشت. حبیبی در کمیته تدوین پیش نویس قانون اساسی نیز عضویت داشت و کاری را که خود به تنهایی آغاز کرده بود به همراه حقوق دانانی چون عبدالکریم لاهیجی، محمد جعفر جعفری لنگرودی، ناصر کاتوزیان و ناصر میناچی ادامه داد.
هر چند متن این پیش نویس در مجلس بررسی نهایی قانون اساسی دستخوش تغییرات اساسی شد اما حبیبی زبان به اعتراض نگشود و به حاکمیت جمهوری اسلامی پیوست. او در دولت شورای انقلاب عهده دار وزارت علوم بود و دراولین دوره انتخابات ریاست جمهوری در بهمن 58 کاندیدا شد ولی به رغم حمایت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم توفیقی کسب نکرد. چرا که جامعه روحانیت مبارز از بنی صدر حمایت کرده بود و حزب جمهوری اسلامی در شوک حذف کاندیدای خود – جلال الدین فارسی به دلیل افغان تبار بودن – به سر می برد هر چند روزنامه ارگان حزب عملا دکتر حبیبی را تبلیغ می کرد.
او کاندیدای اولین دوره مجلس شورای ملی جمهوری اسلامی ( مجلس شورای اسلامی) شد واین بار با آرای بالا به مجلس راه یافت. با این که تصور می شد به نیروهای ملی مذهبی گرایش دارد اعلام کرد هیچ گاه عضو نهضت آزادی نبوده و اندک اندک به جناح خط امام نزدیک شد تا جایی که پس از اتمام نمایندگی با پیشنهاد آیت الله موسوی اردبیلی به عنوان وزیر دادگستری معرفی شد و به عضویت دولت میر حسین موسوی درآمد. دکتر حبیبی از جانب امام پیشتر به عضویت ستاد انقلاب فرهنگی درآمده بود و آخرین حکمی که از امام خمینی دریافت کرد عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی در سال 68 بود.
او که در کسب عنوان اولین رییس جمهوری ایران ناکام مانده بود 10 سال پس از آن تکاپو، توانست عنوان اولین معاون اول رییس جمهوری ایران را به دست آورد. سمتی که پس از بازنگری در قانون اساسی و حذف نخست وزیر ایجاد شد و 12 سال (از 1368 تا 1380) معاون اول دو رییس جمهور – هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی- بود. حبیبی پس از آن با مسوولیت هایی چون ریاست فرهنگستان زبان و ادب پارسی و بنیاد ایران شناسی روزگار گذراند و از سیاست – دست کم در سطح علنی- فاصله گرفت.
دوستان سابق او البته انتظار داشتند پس از گرفتار شدن ملی مذهبی ها تلاش هایی انجام دهد اما دکتر حبیبی به اتاق سکوت رفته بود و سرانجام پس از طی یک دوره بیماری چند ساله در 12 بهمن 1391 درگذشت. شگفت این که در همان روزی چشم از جهان فرو بست که 34 سال قبل از آن به ایران بازگشته بود. به همین خاطر یادگار امام با تقاضای همسر او – خانم دکتر شفیقه رهیده – موافقت کرد و پیکر او در شبستان حرم امام خمینی به خاک سپرده شد.
3- صادق قطب زاده نیز مانند بنی صدر و حبیبی همراه امام و 12 بهمن 1357 به ایران بازگشت و همچون آنان در انتخابات ریاست جمهوری نامزد شد. آرای او اما بسیار اندک بود و در ردیف آخر قرار گرفت. او در پی پیروزی انقلاب به ریاست سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران -که هنوز صدا و سیما خوانده نمی شد- رسید وانتقادات بسیار برانگیخت و از روشنفکران تا دولت موقت همه از عملکرد او ناراضی بودند. در دولت شورای انقلاب وزیر خارجه و جانشین بنی صدر و دکتر یزدی شد. در آستانه انتخابات ریاست جمهوری و با هماهنگی هایی که با دولت پاناما انجام داده بود توانست هواپیمای حامل شاه را در میانه راه به زمین بنشاند و این شایعه رواج یافت که قرار است توسط دولت پاناما شاه به ایران مسترد و گروگان ها آزاد شوند.
وزارت خارجه که در اختیار او بود در اقدامی که آشکارا استفاده از امکانات دولتی به نفع یک کاندیدا بود در سوم بهمن 1358 خبر از بازداشت شاه داد و روزنامه اطلاعات متعاقب آن تیتر زد: «شاه بازداشت شد».
قطب زاده می خواست با بازی با این برگ به ریاست جمهوری برسد اما پروژه او به اتمام نرسید و از این اتفاق نه تنها طرفی نبست که به زیان او تمام شد. با این حال تا اتمام کار دولت شورای انقلاب و نخست وزیری شهید رجایی در مرداد 1359 وزیر خارجه بود. تنها دو سال بعد و در 21 مرداد 61 اما به اتهام مشارکت در کودتا و توطئه قتل امام در دادگاه ارتش به ریاست آیت الله محمد محمدی ری شهری محاکمه و به اعدام محکوم شد.
حکم ، 35 روز بعد و در 25 شهریور 61 به اجرا درآمد. صادر کننده حکم – محمدی ری شهری- توضیح داد: «ادعای وی که می خواستم در جلسات بعد با ترور امام مخالفت کنم مسموع نیست. زیرا اولا دلیلی برای اثبات این مدعا ندارد. ثانیا هر کس می داند که تا امام در میان امت باشد هیچ توطئه ای به ثمر نمی رسد. ثالثا نوار و اطلاعات موجود نشان می دهد که به طور قطع او طرح شهادت امام را داشته و در این رابطه وارد اقدام هم شده ولی با عنایت الهی و در جریان بودن مسوولین کشور موفق نشده است. لذا آقای صادق قطب زاده به عنوان یاغی [یا باغی] و به عنوان یکی از مصادیق بسیار روشن مفسد محکوم به اعدام است.»
بدین ترتیب قطب زاده سومین وزیر امور خارجه در تاریخ معاصر لقب گرفت که به جوخه اعدام سپرده شدند. نخستین، دکتر سید حسین فاطمی وزیر خارجه دولت دکتر مصدق بود که پس از کودتای 28 مرداد 1332 و در پی نزدیک به 18 ماه زندگی مخفی دستگیر و محاکمه و به اعدام محکوم شد. دومی دکتر عباس علی خلعتبری که پس از پیروزی انقلاب اعدام شد و سومی همین صادق قطب زاده. در تاریخ 35 ساله جمهوری اسلامی هم چنان او تنها فرد با سابقه وزارت در جمهوری اسلامی به حساب می آید که اعدام شده است.
4 – از دیگر اعضای شورای انقلاب می توان به مهندس علی اکبر معین فر زلزله شناس برجسته ایرانی و کارشناس رسمی دادگستری اشاره کرد که اکنون نیز در قید حیات است و با عنوان اولین وزیر نفت ایران شهرت دارد. چرا که پیش از انقلاب عنوان وزیر نفت وجود نداشت و در اجلاس اوپک وزیر دارایی شرکت می کرد و امور نفت را ابتدا شخص شاه و بعد رییس شرکت ملی نفت ایران اداره می کردند.
معین فر ابتدا رییس سازمان برنامه و بودجه شد و با کنار رفتن حسن نزیه قرار بود مدیر عامل شرکت ملی نفت ایران شود اما تشکیل وزارت نفت را به شورای انقلاب پیشنهاد داد و خود نخستین وزیر نفت ایران شد و در اجلاس اوپک در کاراکاس خوش درخشید و از عهده چالش با احمد زکی یمانی وزیر نفت سعودی برآمد .
سعودی ها همواره خواستار افزایش تولید بی توجه به قیمت بوده اند و ایران از زمان شاه خواستار افزایش قیمت بوده است.
معین فر نماینده اولین دوره مجلس شورای اسلامی هم شد و مشهور ترین خاطره مربوط به او درگیری فیزیکی ب یکی از نمایندگان وقت با او– به نام قره باغ – حین نطق قبل از دستور است در حالی که رییس مجلس – هاشمی رفسنجانی- خنده کنان نظاره می کند. معین فر عضو انجمن اسلامی مهندسین و از وفاداران به مهندس مهدی بازرگان به حساب می آید اما بر خلاف تصور عضو نهضت آزادی نبوده است.(او به تازگی با مجله تجارت فردا گفت و گو کرده است.)
5- مهندس عزت الله سحابی پس از یک دوره طولانی زندان در شهریور 1357 آزاد شد. فرزند دکتر یدالله سحابی و همسر خواهر زاده مهندس مهدی بازرگان چهره شناخته شده ای بود که در نگاه اقتصادی با افکار پدر و بازرگان اختلاف داشت و به همین خاطر در تیرماه 1358 از نهضت آزادی کناره گرفت. محمد علی رجایی نیز در همین زمان از این حزب استعفا کرد. سحابی در دولت موقت رییس سازمان برنامه و بودجه شد و مانند همفکران خود به عضویت مجلس اول درآمد و باز مانند آنان پس از آن در بیرون از ساختار رسمی سیاسی به صف منتقدان پیوست.
با این تفاوت که او از پاسخ به درخواست مشاوره نخست وزیر وقت تن نمی زد و مشی اقتصادی میر حسین موسوی در باور به دخالت دولت در امور بازار را به سبب التزام دولت به تامین حداقل های مورد نیاز می پسندید. شگفت این که سحابی به لیبرال شهرت داشت حال آن که در واقع سوسیالیست بود و باز در حالی مخالف دولت تلقی می شد که با دولت موسوی مشکلی نداشت.
او در دهه 70 با انتشار مجله ایران فردا در صحنه سیاسی ایران نقش آفرینی کرد و به رغم چند بار بازداشت و تحمل رنج های بسیار بر اصلاح درون ساختاری تاکید می ورزید تا جایی که انتقادات و اختلافات قبلی با هاشمی رفسنجانی را فروگذاشت و در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری در سال 84 از او حمایت کرد. هر چند ستاد انتخاباتی هاشمی برای رساندن این صدا به جامعه نکوشید و بهای اصرار بر محدود ماندن به دایره خود را با روی کار آمدن محمود احمدی نژاد پرداختند. اتفاقی که در مراسم تشییع جنازه او در لواسان رخ داد از مرگ خود او در 10خرداد سال 1390 تراژیک تر بود و آن مرگ دخترش هاله بود که به تازگی از زندان آزاد شده بود.
6- آشنا ترین نام جناح دوم شورای انقلاب مهندس مهدی بازرگان است که شرح زندگی او در کتاب می گنجد نه در یک مقاله. نخست وزیر دولت موقت نیز نماینده مجلس شد در حالی که می توانست کادیدای ریاست جمهوری شود و نشد. او در ایران ماند و در سال های جنگ تنها صدای مخالف ادامه جنگ بود که تحمل می شد. بازرگان در 30 دی 1373 در سوییس درگذشت. اما هرگز به سوییس نکوچیده بود و تنها روزهای آخر و برای درمان به این سفر رفته بود. سفری که بی بازگشت بود. با انتخاب دکتر حسن روحانی به ریاست جمهوری بار دیگر شاهد تکرار ادبیات او و توصیه به پرهیز از افراط و تفریط هستیم.
7- سر انجام می توان به دکتر عباس شیبانی اشاره کرد. پزشک انقلابی که سال ها در زندان های شاه به سر برد و پس از انقلاب در دولت شورای انقلاب در انتخابی شگفت آور وزیر کشاورزی شد. حوزه ای که هیچ تخصصی در آن نداشت اما به خاطر این که
معاونت وزارتخانه را به رضا اصفهانی سپرده بود خبر ساز شد. مردی که اقتصاد اسلامی درس می داد و باورهای عمیقا ضد سرمایه داری داشت و یک روز کشاورزان بیل به دست در حمایت از طرح واگذاری زمین او در بلوار کشاورز تجمع کردند.
شیبانی سال های بعد را در مجلس به سر کرد و مانند حبیبی از سابقه و صبغه خود در نهضت آزادی فاصله گرفت و به جناح خط امام نزدیک شد. دغدغه اصلی او در ادوار مختلف مجلس اما مقابله با اسراف بود و به همین دلیل صدای اعتراض او هنگامی شنیده می شد که در موارد غیر کلان مانند مخالفت با تغییر موکت کف صحن علنی یا خرید میوه برای نمایندگان سخن می گفت.
با این که تصور می شد نقش آفرینی سیاسی او خاتمه یافته و بازنشسته می شود در سال 81 با شورای دوم شهر و با ظهور آبادگران و سرلیستی آنان به صحنه بازگشت و خواسته یا ناخواسته در تغییر سپهر سیاسی که با انتخاب محمود احمدی نژاد به شهرداری تهران آغاز شد نقش ایفا کرد. دکتر شیبانی همچنان عضو شوراست و در حالی که این حضور به سبب بیماری و کهولت در عمل نمادین می نمود کافی است رقابت تنگاتنگ بر سر انتخاب سه باره شهردار تهران در شهریور ماه امسال را به یاد آوریم تا بدانیم عباس شیانی را اکنون باید در اردو گاه اصول گرایان تعریف کرد.
از 7 عضو غیر روحانی شورای انقلاب 4 نفر ( بازرگان، سحابی، قطب زاده و حبیبی) دیگر در این دنیا نیستند و سه نفر هستند. بنی صدر در پاریس است و معین فر و شیبانی در تهران. با این تفاوت که آخری هم چنان رشته های پیوند خود را حفظ کرده است.
درباره سه نفر دیگر نیز می توان تعبیر عضو موقت را به کار برد. میر حسین موسوی، حبیب الله پیمان و احمد صدرحاج سید جوادی. چهره اخیر در فروردین 92 چشم از جهان فرو بست. آن دو اما هر دو تهران هستند. با این تفاوت که حبیب الله پیمانِ دندان پزشک که هیچ مسوولیت رسمی را پس از آن نپذیرفت و منتقد و در عین حال معتقد به اصلاحات شناخته می شود آخرین بار هفته پیش در مراسم ترحیم بنیان گذار حسینیه ارشاد در یک محفل عمومی دیده شد و دیگری که همچنان توصیف «نخست وزیر دوران دفاع مقدس » برای او آشناتر است تا کاندیدای معترض انتخاات سال 88 نزدیک به سه سال است که در حصر خانگی به سر می برد.
نکته جالب اما این است که از جمع 15 یا 18 عضو شورای انقلاب که پیوسته یا به تناوب در آن حضور داشتند و به رغم اختلافاتی که پدید آمد همه در ایران ماندند و بعضا با منصب و برخی بی منصب به شهادت رسیدند و درگذشتند و در یک مورد پرونده با اعدام بسته شد اما تنها یک نفر از این جمع از کشور خارج شد.