آقای باهنر! عُرضه ها و فکرها را دیده ایم!
آقای باهنر، هم عُرضه ها را دیده ایم و هم فکرها را. ندیدیم بلکه با تمام وجود لمس کردیم. فکر دیگر چیست؟ تهدید به برکناری مردانی که نمی خواستند میراث گذشته به پای آنان نوشته شود اما آمدند تا حجم عظیمی از ویرانی ها را مرمت کنند؟
عصر ایران – « اگر آقایان عرضه ندارند فکر دیگری کنیم». این کلام گهربار را آقای مهندس محمد رضا باهنر نماینده مجلس شورای اسلامی در انتقاد از دولت و در واکنش به ادعای اهمال در سیاست خارجی بر زبان آورده است.
هر چه به حافظه خود فشار می آوریم به یاد نمی آوریم که آقای مهندس باهنر از دولت احمدی نژاد طلب «عُرضه» کرده باشند. چه درآن چهار سال که به صورت تمام قد از آن حمایت می کردند و چه در چهار سال دوم که روابط قدری تیره شد ولی باز کسی را بی عرضگی متهم نکردند. شاید به این خاطر که کارنامه اقتصادی و سیاسی و فرهنگی شان را عرصه ابراز عُرضه آنان می دانستند.
نکته اما در آن «فکر دیگر» است. فکر دیگر این است که ظریف را بردارند و یک غیر ظریف بگذارند و با پرخاش به جهان، کار سیاست خارجی را پیش ببرند و از قدرت ها بخواهند آنقدر علیه ما قطعنامه صادر کنند تا “قطعنامه دان” شان پاره شود؟ اگر جز این است، این فکر دیگر که به آن می بالند کجاست که در سال های گذشته از دیدار آن محروم بودیم؟
مگر ثمره عُرضه ها و فکرهای قبلی را ندیدیم و نچشیدیم؟ این همه تهدید به چه کار می آید؟ آیا بهتر نبود آقای باهنر، هنر و فکر خود را در دولت احمدی نژاد و در مواجهه با فساد سه هزار میلیارد تومانی و بدهی 9 هزار میلیارد تومانی یک شخص به وزارت نفت تحت عنوان دور زدن تحریم ها بروز می داد؟. آیا بهتر نبود این « فکر دیگر» را در سال های 90 و 91 و پیش از آن نشان می دادند؟
آقایان عرضه نداشتند که مثل پارسال تا آخر اسفند باید چشم به راه آمدن لایحه بودجه می بودند؟ پارسال که سه ماه نمایندگان را منتظر نگاه داشت و بانگ اعتراضی برنخاست.
اگر اینها عرضه ندارند لابد آنهایی که در خرداد 92 نتوانستند از بین 5 نفرخودشان بر سر یکی به توافق برسند و یکی را به کارزار انتخابات بفرستند خیلی عرضه داشتند.
اگر اینها عرضه ندارند لابد آنها که به شکاف اروپا و آمریکا در قبال ایران پایان دادند و یک جبهه گسترده را خواسته یا ناخواسته در برابر ایران قرار دادند ، خیلی عرضه داشتند.
آقای باهنر، هم عُرضه ها را دیده ایم و هم فکرها را. ندیدیم بلکه با تمام وجود لمس کردیم. فکر دیگر چیست؟ تهدید به برکناری مردانی که نمی خواستند میراث گذشته به پای آنان نوشته شود اما آمدند تا حجم عظیمی از ویرانی ها را مرمت کنند؟
گذشته از همه اینها این چه نوع ادبیاتی است؟ شاید از عرضه زیاد و فکر بسیار باشد.
اگر زنده یاد محمد نوری می خواند «خون دل ها خورده ایم… رنج دوران دیده ایم » با استناد به هشت سالی که رفیق شفیق جناب باهنر دولت را اداره می کرد می توانیم بگوییم «ما در آن سال ها عُرضه ها را دیده ایم»… .