هاشمي: ابایی از حضور در شبکه های اجتماعی ندارم
از اوايل بهنوعي درگير كارهاي فرهنگي بودم. در دبيرستان خاطرم است كه كلاسهايمان مختلط بود و همانجا كارهاي فرهنگي را شروع كرديم مثلا كتابهاي آقاي مطهري و شريعتي را توزيع كرده و به نوعي درگير فعاليتهاي فرهنگي بودم. از قبل از انقلاب درگير كارهاي مبارزاتي هم بوديم. تلاشمان اين بود كه مدام مطالعه داشته باشيم و ببينيم مذهب و مكاتب مختلف كدامشان چه ميگويند. اين كار بهطور طبيعي به انسان ديدي ميدهد كه در فضاي فرهنگي قرار بگيرد. از زماني كه بهخاطر دارم در حال خريدن كتاب بودم.
عصر خبر به نقل از سايت دانشگاه آزاد: جناب دکتر طه هاشمی،شما پزشك هستيد؟
بله.
پزشكي و روحانيت چطور با هم يكجا جمع شدند؟
پیش از انقلاب مانند الان روحانيت خيلي رسمي نبود و بهدليل فضاي انقلابي آن زمان در دهه 50، محافل دانشگاهي رويكردی مذهبی داشت كه دبيرستانها و مدارس را هم تحتتأثير خود قرار داده بود، آن زمان جوانها تصويري از مذهب در ذهنشان بود كه مذهب ميتواند منشا تحولات اجتماعي باشد و ما هم با روحانيوني در ارتباط بوديم كه صفات اخلاقي ويژهاي داشتند و اين لباس و منش و حركت باعث ميشد تصور كنيم همه روحانيون اين خصلتها را دارند، به گونهاي كه مثلا خود من ميخواستم خيلي زود وارد حوزه شوم كه پدرم از بنده خواستند ابتدا وارد دانشگاه شوم. قبل از انقلاب یعنی سال 56 حدود 35 واحد گذرانده بودم و پس از انقلاب، تا زمان بازگشايي دانشگاهها یعنی اوايل سال 61 هم در مدرسه شهيد مطهري و مدرسه آيتالله مجتهدي درس حوزه را شروع كردم، همزمان پزشکی را هم ادامه دادم حتی رزيدنتي قلب هم قبول شدم، اما خواستم حوزه را ادامه دهم. در قم هم رئیس مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامی بودم كه مقاممعظمرهبري تاسيس كرده بود و البته در کنار آن مطب هم داشتم.
پزشک خوبی بودید؟
بيماراني كه در گذشته در قم داشتم هنوز منتظر هستند كه در قم دوباره مطب داير كنم. علت موفقيت من در پزشكي اين بود كه ما در دورهاي پزشكي را خوانديم كه تعدادمان كم بود. همانطور که ميدانید در علوم پزشكي در 4سال اول عمدتا نظري است و بايد در كلاس حاضر شد، دورهاي كارهاي باليني شروع ميشود كه توام است با كارهاي نظري و حضور در بيمارستان و مواجه شدن با مريض و دوره پاياني يا سال آخر هم داريم. درواقع دانشجو از همان ابتدا در در ميدان كار و عمل حضور پيدا ميكند و شايد رشته ما تنها رشتهاي باشد كه مرتبط با حوزه كاري است. مشكل بزرگ دانشگاههاي كنوني ما اين است كه آموزش عالي و حوزههاي كاري گسسته از هم هستند اما در پزشكي دانشجو از ابتدا با كار آيندهاش مرتبط است. خاطرم است شبي بايد 10 بيمار را ويزيت كرده و فردا صبح گزارش مينوشتيم و بايد ميتوانستيم از تشخيصمان دفاع كنيم اما در حال حاضر هر 15 دانشجو يك بيمار را در اختيار دارند. البته فضاي انقلابي هم در اين زمينه موثر بود و همه ميخواستند در محيط كارشان موفق ظاهر شوند و اي كاش آن فضا ميتوانست دوباره برگردد چون همه احساس ميكردند كشور متعلق به خودشان است و بايد موفق باشد.
بیشتر به کدام رشته علاقهمندید؛ روحانیت یا پزشکی؟
به دليل علاقهام به حوزه با وجود قبولي در رزيدنتي قلب، دروس حوزه را ادامه دادم و هردو را دوست دارم؛ يكي (طبابت) روح است و ديگري جسم و هردو لازم و ملزوم يكديگرند.
از دوران پزشكي و طلبگي چه يادگاري داريد؟
ممكن است شما معمم نباشيد اما درس دين را اگر خوانده باشيد مسائل اعتقادي با شما عجين است همينطور حوزه پزشكي هم براي شما نوعي دلبستگي ايجاد ميكند، البته در كشور ما همه خودشان را صاحبنظر ميدانند و در زمينه طب و مذهب و هركس در هر حدي احساس ميكند ميتواند طبابت كند یا وارد امور اعتقادی شود و نظر بدهد. یک نکته دیگر هم اضافه کنم به نظرم وقتي شما بيماري را درمان ميكنيد احساس آرامشي به شما دست ميدهد كه وصفشدني نيست. به نظرم در حوزه دين هم اگر شما بتوانيد كسي كه دچار چالش است را اقناع كنيد و به سوالاتش پاسخ بدهيد به نوعي راه نجات را نشان داده اید. پزشكي، جسم و روحانیت روح را درمان ميكند و اين آرامشي مستمر ميدهد.
چه زماني وارد كارهاي مديريتي شديد؟
از اوايل بهنوعي درگير كارهاي فرهنگي بودم. در دبيرستان خاطرم است كه كلاسهايمان مختلط بود و همانجا كارهاي فرهنگي را شروع كرديم مثلا كتابهاي آقاي مطهري و شريعتي را توزيع كرده و به نوعي درگير فعاليتهاي فرهنگي بودم. از قبل از انقلاب درگير كارهاي مبارزاتي هم بوديم. تلاشمان اين بود كه مدام مطالعه داشته باشيم و ببينيم مذهب و مكاتب مختلف كدامشان چه ميگويند. اين كار بهطور طبيعي به انسان ديدي ميدهد كه در فضاي فرهنگي قرار بگيرد. از زماني كه بهخاطر دارم در حال خريدن كتاب بودم.
در حوزه علاقهتان در مورد كتاب چه بود؟
كيهان بچهها و مجله دختران و پسران را ميخواندم و همزمان عضو موسسهاي در قم بودم كه به صورت مكاتبهاي جزوات را براي ما ارسال ميكردند و طي سوالاتي جوايز و پاياننامه اهدا ميكردند. در طول دوره دانشجويي هم مسئول كميته فرهنگي دانشگاه تهران و عضو انجمن اسلامي بودم و خب اين فضاها انسان را به سمت فعاليتهاي فرهنگي ميآورد. مسئول برگزاري مراسم و جشنهاي دهه فجر هم بودهام و اجراي دهمين سالگرد پيروزي انقلاب را من بر عهده داشتم. در زمان جنگ هم در جبههها رفتوآمد داشتم. به نظرم جوانان آن زمان فعالتر بودند و همزمان در چند جبهه كار ميكردند؛ كارهاي اجتماعي، حضور در نهادهاي انقلابي مثل سپاه و جهاد و انجام كارهاي انقلابي. اينها عشقي بود كه همه جوانان را تحت تأثير قرار داده بود.
دكتر ميرزاده و شما در حوزه دانشجویان ستارهدار، تشكلهاي دانشجويي، در بحث عفاف و حجاب و این گزاره که حجاب و عفاف زن و مرد ندارد، به نوعی خطشكني كردهايد و البته گروهی هم به انتقاد برخاستند و هجمهای راه انداختند، پس بگذارید وارد یک عرصه پربحث دیگر امروز جامعهمان شویم، شما عضو شبكه اجتماعي فيسبوك هستيد؟
در گذشته بودم اما الان بهدليل حجم مسئوليتهايم عضو فعال نيستم. توجه داشته باشید که شبكههاي اجتماعي یک امکان هستند، يك زمان ميگفتند گوجهفرنگي چون نامش فرنگي است خوب نيست. يا اينكه گروهی بعد از انقلاب در مورد بودن يا نبودن سينما و تلويزيون مشكل داشتند. اينها همگي ابزار هستند. امكاني هستند كه بشر امروزه به آن نياز پيدا كرده و امكان ندارد آن را بشود حذف كرد. شبكههاي اجتماعي و ارتباطي امروز مثل شبكه شريانهاي بدن است. شاكله اجتماعي جامعه نميتواند از آن محروم باشد. بايد براي آن فكر اساسي شود.
اگر برنامههايتان تا حدي سامان داده شود امكان دارد با دانشجويان از طريق شبكههاي اجتماعي در ارتباط مستقيم باشيد؟
در ذهن خودم اين است كه يك شبكه اجتماعي قوي براي فارغالتحصيلان و دانشجويان و اعضاي دانشگاه آزاد طراحي كنيم که البته بعدا ميتواند گسترش پيدا كند. اگر فرصت كنم ابايي برای حضور و استفاده از شبكههاي اجتماعي ندارم.