یادداشتی از محمدعلی زم

مشکل فرهنگی ما در سال‌های گذشته این بوده است که برادران و دوستان مؤمن انقلابی از سر دلسوزی اما با ذهن ­های پیچیده اطلاعاتی و امنیتی و بر اساس نگرش، چشم‌­انداز و تحلیل­‌های سیاسی در اتاق‌های فکر دربسته! نشسته­‌ا‌ند و بی‌بهره از وجود و نظر و تجربه فرهنگ‌­شناسان، جامعه‌شناسان، روان‌شناسان و مردم‌شناسان برای فرهنگ تصمیم سازی و تصمیم‌­گیری کرده‌­اند.

عصر خبر: کار فرهنگیِ ریزشی، فرمایشی، دستوری و بخشنامه‌­ای، هرگز کاری بسزا، اثربخش و سازنده نخواهد بود. ماهیت کار فرهنگی نیز همچون خود فرهنگ، رویشی و چشمه‌­ای و به بیرون تراویدنی است.

 فرهنگ از جنس سیمان و سنگ و آجر نیست که بتوان آن را سرهم‌بندی کرد. بنابراین باید توجه داشت که منظور از اصطلاح «فرهنگ‌سازی» که چندسالی است در میان فرهیختگان و فرهنگیان و اصحاب رسانه رایج شده، تولید فرهنگ یا خلق آن از عدم نیست. ما در فرهنگ «آنندراج» با اصطلاحی چون «فرهنگ بستن» مواجه می‌شویم و شاهد مثال آن هم  بیتی است از – اگر درست به یاد داشته باشم- علی خراسانی از شاعران سبک هندی:

از کتاب عشق درسم فقره دیوانگی است

من نمی­دانم کدامین عاقل این «فرهنگ بست»

در این بیت منظور از واژه «فرهنگ»، لغتنامه است ومراد از «فرهنگ بستن»، تالیف و تدوین لغتنامه است. کسی که می‌خواهد به کار تدوین و تبویب یک لغتنامه همت بگمارد، مواد آن را خود نمی‌آفریند، بلکه آنها را گردمی‌آورد. فرهنگ و عناصر فرهنگی نیز همچون واژه‌ها و اصطلاحاتی که در یک زبان وجود دارند و لغت‌نامه‌نویس آنها را شناسایی و گردآوری می‌کند، باید شناسایی و طبقه‌بندی شوند. بنابراین شاید بهتر بود به اصطلاح «فرهنگ‌بستن» اندکی توسع معنایی داده و آن را به‌جای ترکیب «فرهنگ‌سازی» به کار می‌بردیم. قصد من نزاع بر سر واژگان نیست. مساله این است که عبارت «فرهنگ‌سازی» عده‌ای را دچار اشتباه کرده و آنان را به این تکاپوی غلط انداخته که باید دست به کار ساخت «فرهنگ» شوند و تا دیر نشده در برابر انواع و اقسام تهاجمات فرهنگی سد فولادین و نوساز و نفوذناپذیری از فرهنگ به وجود بیاورند! در حالی که فرهنگ مقوله‌ای است که در طولانی‌مدت و اندک‌اندک شکل می‌گیرد و نهادینه می‌شود و نمی‌توان آن را یک‌شبه طرح‌ریزی کرد و ساخت و به خورد مردم داد. به عبارت دیگر فرهنگ را باید شناخت، نه اینکه آن را ساخت.

باید توجه داشت که در بیتی نظیر «هم از چند چیزش بپرسید باز چنین گفت کای پیر فرهنگ‌ساز» نیز منظور از فرهنگ‌ساز، فرد خردمند و فرهنگدان است. در طول تاریخ ما پیران خردمند و دانشمندان مجرب همواره فرهنگ‌ساز بوده‌اند و فرهنگ را همچون گنجی شایگان و گرانمایه، پاس داشته و به نسل‌های پس از خود رسانده‌اند. آنان همواره فرهنگ را قرین و همسايه عقل و عقلانیت و تدبیر و درایت می‌دانستند و ساحت آن را از قیل و قال‌های نفسانی دور نگاه می‌داشتند.

اگر پیام فرهنگی در ذات خود آمیخته به باورهای عقلانی باشد، به‌طور طبیعی رفتار برآمده از آن نیز رفتاری فرهنگی و خردمندانه خواهد بود.

مشکل فرهنگی ما در سال‌های گذشته این بوده است که برادران و دوستان مؤمن انقلابی از سر دلسوزی اما با ذهن ­های پیچیده اطلاعاتی و امنیتی و بر اساس نگرش، چشم‌­انداز و تحلیل­‌های سیاسی در اتاق‌های فکر دربسته! نشسته­‌ا‌ند و بی‌بهره از وجود و نظر و تجربه فرهنگ‌­شناسان، جامعه‌شناسان، روان‌شناسان و مردم‌شناسان برای فرهنگ تصمیم سازی و تصمیم‌­گیری کرده‌­اند.

نکته دیگر اینکه فرهنگ را علاوه برآنکه نمی‌توان ساخت، نمی‌توان از آن انتظار پروراندن داشت همان عده در تعریف دیگری غایت کار فرهنگی خود را پرورش آدم‌ها و مخاطبان می­ دانند اما از منظر من فرهنگ لطیف­تر از آن است که بتوان آن را از مقوله پرواری قلمداد کرد. انواع دام را می­ توان پروراند اما فرهنگ و مخاطبان فرهنگی را نمی‌توان چون چارپایان تحت قیمومیت و مدیریت و سلطه و سلیقه خود شکل داد و پروراند. فرهنگ را باید از جنس «پروریدن» دانست و نه از جنس «پروراندن». کار فرهنگی همچون پروریدن گل است و کار آدم فرهنگی نظیر کار یک باغبان. نمی‌توان و نباید کار پرورش دام را که به نیت ازدیاد گوشت و پرورش عضلانی صورت می‌گیرد با کار باغبانی مقایسه کرد. کاری که در آن ­واحد، هم به رویش گل و گیاه توجه دارد، هم به زیبایی آن. هم به رنگ و بوی آن نظر دارد و هم به خاصیت‌های دارویی شفابخش آن و… و در عین حال، هم به نحوه پرورش و کود و آبرسانی و… که فرآیندش دستیابی به مقصود باشد توجه دارد. کار فرهنگی نیز همچون پروریدن گل و گیاه، کاری است چندوجهی که همچون منشوری هر سوی آن نقشی و رنگی دارد. فرهنگ، مقوله‌ای بنیادین است که هم با علم در پیوند است و هم با احساس. هم دین و سیاست و اقتصاد در آن دخیل‌اند و هم اخلاق و هنر و تاریخ. هم سیری و گرسنگی را می ­فهمد و هم از پس جنگ فقر و غنا بر­می آید و بر استضعاف و استکبار فائق می آید .

امید می‌رود دانشگاه آزاد اسلامی که یکی از ثمرات ارزشمند انقلاب عظیم اسلامی ایران است، در دوره جدید فعالیت خود، فهم و روش و منش و مرام خود را بر پایه چنین برداشتی از فرهنگ و کار فرهنگی استوار کند و برای ارتقا و اعتدال و اقتدار فرهنگی خود، تمام عناصر و استعدادهای فرهنگی موجود در ساختار خود را به کار بنددکه جز این در سعی بین ساختن و پروراندن فرهنگ، گیج‌زده و درمانده خواهد ماند.

عضویت در تلگرام عصر خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
طراحی سایت و بهینه‌سازی: نیکان‌تک