ناگفته هایی از رييس دانشگاه آزاد
هركسي كه به خدا توكل كند، موفق ميشود. امام ذاتا بزرگ بود، حتي افراد كوچك نیز با توكل به خداوند برنده هستند. خداوند فرموده تمام امور به من برميگردد و هر كس در اين مسير قرار بگيرد موفق خواهد بود.
عصر خبر به نقل از سايت دانشگاه آزاد اسلامي: امام(ره) يك مرد الهي و باصلابت بود. مردي كه ميخواست ارزشهاي الهي و اسلامي را در تمام شئونات اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي ايران و دنيا اجرا كند براي اينكه كرامت انسان حفظ شود و مردم وابسته به شرق و غرب نباشند. به نظرم امام، موساي زمان بود. چون حضرت موسي با تحول اجتماعي كه ايجاد كرد با كمك خداوند توانست قوم بنياسرائيل را نجات دهد. نقش امام نیز همينطور بود و نقطه عطف تاريخ معاصر ايران كه تاثيرش در حد يك زلزله سياسي بينالمللي در منطقه و جهان شد، اين بود كه مكتب جديدي برمبناي تفكر اسلامي و كرامت انساني پايهگذاري شد. ايشان خيلي موفق بود و خيلي هم به خداوند توكل داشت. هركسي كه به خدا توكل كند، موفق ميشود. امام ذاتا بزرگ بود، حتي افراد كوچك نیز با توكل به خداوند برنده هستند. خداوند فرموده تمام امور به من برميگردد و هر كس در اين مسير قرار بگيرد موفق خواهد بود.
مسئولان آن دوره هم بيشتر به فكر خدمت به مردم بودند و به فكر ذخيره كردن و فراهم كردن امكانات براي خودشان نبودند. براي خودشان آيندهنگري نميكردند و اغلب هم پاكدامن بودند. اين پاكدامني و سادهزيستي را هم از امام ياد گرفته بودند. باور کنید خجالت ميكشيديم درخواست اضافهحقوق كنيم در حالي كه صبح كه از منزل خارج ميشديم فرزندانمان خواب بودند و شب هم وقتي خوابيده بودند به منزل برميگشتيم. پنجشنبه و جمعه هم به مناطق سركشي ميكرديم.
سال 1365 به اتفاق امامجمعه و نماينده مردم زرند آقاي مجيد انصاري و سيديحيي جعفري (نماينده وليفقيه در كرمان كه جزو روحانيون وارسته و دوستداشتني هستند) خدمت امام رفته بوديم. آقايان جعفري و انصاری گزارش دادند و بنده هم خودم را به عنوان استاندار كرمان معرفي كردم. ظاهرا كسي از دفتر امام از بنده سعايت كرده بود. ريشه اين كار به انتصابات برميگشت. مشابه همين چالش در دانشگاه هم وجود دارد بايد هنگام انتصابات يك معادله n مجهولي را حل كنم. همه توقع دارند فردي در راس كار باشد كه با آنها همسو باشد. در استانداري هم هر كسي ديگران را معرفي ميكند. من هم با وجود مشورت خودم تصميم ميگرفتم. اين كار باعث شده بود كه از من نزد امام سعايت كنند و بگويند بنده نظر روحانيت را در منطقه رعايت نكردهام. زماني كه خواستيم از خدمت امام مرخص شويم، امام به آن دو همراه دیگر گفتند بروند اما از بنده خواستند كه بمانم. امام(ره) ميخواستند به من تذكر دهند اما نميخواستند جلوي آن دو نفر تضعيف شوم. اين يك درس مديريتي بود. ايشان از بنده در مورد شنيدههايشان توضيح خواستند. بنده هم گفتم اگر بخواهم نظر همه را رعايت كنم، نميتوانم كار كنم. ايشان گفتند با هم دوست و رفيق باشيد در اين صورت كار بهتر پيش ميرود. ايشان حتي اين كلمات نرم را جلوي ديگران به بنده تذكر ندادند. ملاقات انفرادي بنده با امام فقط اينبار بود. منظور ايشان تضعيف نكردن مسئولان بود.