هدف سیاست خارجی ایران از نگاه ظریف
وزیر امور خارجه کشورمان طی یادداشتی به تشریح و تبیین سیاست خارجی کشورمان در دولت یازدهم پرداخته است.
عصرخبر به نقل از تسنیم: محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان، طی یادداشتی در نشریه فارنافرز به تشریح سیاست خارجی ایران پرداخت. وی نوشت:
سیاست خارجی یکی از اجزای حیاتی در زندگی، رفتار و حکومتگردانی تمام دولت-ملتها است. اما این پدیده در سالهای اخیر و با پیچیدهتر شدن روابط بین دولتها اهمیت بیشتری یافته است. افزایش فزاینده تعداد بازیگران بینالمللی – شامل سازمانهای چند وجهی، بازیگران غیردولتی، و حتی افراد حقیقی – سیاستگذاری را بیش از پیش پیچیده کرده است. با این حال، فرآینده کنونی جهانیسازی – صرفنظر از چگونگی فهم یا تعریف آن، تحسین یا تحقیر آن – باری غیرقابل اجتناب بر دوش سیاست خارجی تمام ملتها، بزرگ و کوچک، توسعه یافته یا درحال توسعه، گذاشته است.
جمهوری اسلامی ایران از زمان تأسیس توسط انقلاب مردمی 1979، با این چالشها دست و پنجه نرم میکند. سیاست خارجی ایران در دوران پس از انقلاب بر اساس برخی آرمانها و اهداف ارزشمند مندرج در قانون اساسی کشور شکل گرفته است. این [آرمانها و اهداف] شامل حفظ استقلال، یکپارچگی ارضی و امنیت ملی و نیز دستیابی به توسعه ملی پایدار و بلندمدت هستند. ایران قصد دارد جایگاه منطقهای و جهانی خود را فراتر از مرزهایش ارتقاء بخشد؛ تا آرمانهای خود شامل دموکراسی اسلامی را تعقیب کند؛ روابط دو و چند جانبه را با کشورهای همسایه برخوردار از اکثریت مسلمان و نیز کشورهای غیرمتعهد گسترش دهد؛ تنشها را با سایر دولتها کاهش داده و اختلافات را مدیریت کند؛ صلح و امنیت را در سطوح منطقهای و بینالمللی از طریق تعامل مثبت ترویج دهد؛ و تفاهم بینالمللی با توسل به گفتگو و تعامل فرهنگی را ارتقاء بخشد.
ایران و عصر چند بعدی
پس از پایان جنگ سرد و فروپاشی جهان دو قطبی در اوایل دهه 1990، نظم جهانی دچار یک تحول ساختاری عمیق شد. اما هنوز نظمی مستحکم و جدید ظهور نیافته است. به مانند دورانهای گذار در گذشته، امروز نیز وضعیتِ سیال، پیچیده و نامشخص امور بینالمللی بسیار مخاطرهانگیز و چالشبرانگیز است. دورههای گذار در گذشته معمولا به دلیل رقابتهای نظامی و حتی جنگ بین قدرتهای مسلط وقت پیچیده میشدند. رقابتهای کنونی نیز به همان منوال بسیار شدید هستند. با این حال، امروزه به دلیل پارهای عوامل – تغییرات عمیق در محیط جهانی، تغییر در ماهیت قدرت، و تنوع و کثرت بازیگران دولتی و غیر دولتی – رقابت شکلی غیرنظامی به خود گرفته است.
مفهوم قدرت که به صورت سنتی بر اساس توان نظامی سنجیده میشد، دچار تحولی عمیق شده است. اشکال جدید تأثیرگذاری – اقتصادی، فنی و فرهنگی – پدیدار شدهاند. در همین حین، تعییرات در سطح مفهومی بر اهمیت اجزای فرهنگی، هنجاری و اندیشهای قدرت افزوده و قدرت را برای خیل بزرگتری از بازیگران قابل دسترس ساخته است. علاوه بر این، ظهور تدریجی چند وجهی گرایی در دوران پس از جنگ جهانی دوم اهمیت اجماع و هنجارهای بینالمللی را ارتقاء بخشیده است.
علیرغم این تغییرات ماهوی در ساختار نظم جهانی، بازماندگان و منتفعین نظم قدیمی سعی دارند ویرانههای گذشته را نجات دهند. در اواخر دهه 1980 و اوایل دهه 1990، ظهور اندیشههای آخرالزمانی در آمریکا با عنوان “پایان تاریخ” یا “برخورد تمدنها” نمایانگر واکنشی شتابزده به خلاء حضور دشمن در پایان جنگ سرد و نیز ترقی جایگاه مسلمانان در عرصه جهانی بود. برخی در غرب از طریق مجموعهای از برنامههای اسلامهراسانه متعاقب – که گاها در خطمشی رسمی دولتی ترویج شده و به صورت نظاممندی در سایر اشکال و نقابها به صورتی ابدی تداوم یافته – تلاش کردند تا جامعه اسلامی را به عنوان دشمن ایدئولوژیکی جدید در عرصه جهانی ترسیم کنند.
ادامه دارد…