مجردها را نه مينويسند نه ميخوانند
بعضي كلمهها را نمينويسند، اما ميخوانند و با اين روش، كساني را از قلم مياندازند؛ مثلا مينويسند «فراكسيون زنان» اما ميخوانند «فراكسيون زنان و خانواده» گواه وجود اين كلمه «خانواده» نوشته نشدني، كارنامه كاري اين فراكسيون است كه نشان ميدهد بيشتر فعاليتهاي آن معطوف به ايجاد تغييراتي در وضعيت زنان متاهل كشور بوده است و البته مسوولاني عزمشان را جزم كردهاند كه در مجلس نهم، آن كلمه «خانواده» را رسما هم به نام فراكسيون زنان بچسبانند.
بعضي كلمهها را هم مينويسند و هم ميخوانند، اما با اين شيوه نيز كساني فراموش ميشوند؛ براي نمونه مينويسند «كنگره خانواده و سلامت جنسي» و يادشان ميرود كه سلامت جنسي فقط مربوط به متاهلها نيست و مجردها، چه زن و چه مرد از آن سهمي دارند.
بعضي كلمهها را هم، نه مينويسند، نه ميخوانند و با اين شيوه نيز گروههايي ناديده گرفته ميشوند؛ براي مثال چه كسي چيزي درباره مردهاي مجرد مينويسد يا حرفي دربارهشان ميزند؟!
حواستان هست كه مجردها در همه برنامهريزيهاي خرد و كلان كشوري جا افتادهاند و وقتي بحثشان پيش ميآيد، يا همه تصميم ميگيرند سكوت كنند يا نديدهشان بگيرند و پيش شرط برنامهريزيهاي جنسيتي در كشور را تاهل بگذارند؛ در حالي كه همه ميدانيم شرايط اجتماعي، اقتصادي و حتي عرفي باعث شده است آمار مجردها در كشورمان سيري صعودي داشته باشد و باز همه ميدانند كه افراد مجرد ـ چه زن و چه مرد ـ بخش عمده جمعيت كشور را تشكيل ميدهد و نياز بسياري از مجردها با نياز كودكان درون خانوادهها متفاوت است.
مجردهايي كه هر روز صفرهاي بيشتري جلوي آمارهاي مربوط به جمعيتشان در كشور رج ميزند، زنها و مردهايي كه حلقه طلايي ازدواج را در انگشتهايشان كم دارند، جوانهاي ديروزي كه مرز سن متوسط ازدواج را رد كردهاند، همانهايي هستند كه در هيچ يك از سياستگذاريها به چشم نميآيند و هيچ مسوولي انگار به ياد نميآورد كه آنها به دليل شرايطشان، نيازهايي ويژه دارند و نسبت به همسن و سالهاي متاهلشان، آسيبپذيرترند و به همين خاطر، بايد براي گذران اوقات فراغت و تامين سلامت جسمي، جنسي و روانيشان به شكلي خاص برنامهريزي كرد.