شام فوتبالی با طعم همنشینی وزیر+ عكس
وی ادامه میدهد: آمدن به این مکانها بیش از این که برای این کودکان مفید باشد برای من مفید است و میخواهم این کار پیامی هم برای مردم باشد، میخواهم به والدینی که در کنار فرزندانشان هستند، بگویم حواسمان باشد کودکانی هستند که هیچکس را ندارند و همه در برابر آنها مسئولیم چرا که این بچهها ناشی از شرایط اجتماعی هستند.
عصر خبر :ساکنان مجتمع شهید قدوسی بهزیستی، همزمان با بازی فوتبال ایران و آرژانتین میزبان، علی ربیعی، وزیر کار بودند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، ساعت حدود 20:10 که به محل مجتمع شهید قدوسی یکی از مجتمعهای سازمان بهزیستی میرسیم، فضایی آرام و دلنشین، مسئولان این مرکز همه منتظر آقای وزیر هستند، کودکان این مجتمع اما علیرغم همیشه که منتظر نیستند کسی به دیدارشان بیاید، این بار در انتظار وزیر هستند که قرار است مسابقه فوتبال را با آنها به تماشا بنشیند.
اینجا مثل همه جای شهر که اشتیاق تماشای فوتبال ایران ــ آرژانتین در دلها غوغا کرده، هیاهوی مسابقه فوتبال در کار نیست. بچهها در سالن بالا ساکت و بیسروصدا فقط چشم به صفحه تلویزیون دوختهاند، سکوت بیوقفهشان طوریاست که از خود میپرسی آیا اینجا اصلاً کودکی هست؟ چرا که عادت کردهای هر جا تعدادی کودک دور هم باشند سروصدا امانت ندهد اما اینجا سکوت است که با صدای بلند فریاد میزند…
پسران من همه شاگرد زرنگ مدرسهاند
قبل از ورود آقای ربیعی با آقای پرورش مدیر مرکز صحبت میکنم؛ میگوید: در اینجا 21 کودک بدسرپرست و بیسرپرست که توسط سازمان بهزیستی معرفی شدهاند و همه پسر هستند نگهداری میشوند، طبقه اول اتاق خواب بچههاست و طبق دوم اتاق نشیمن و مطالعه آنهاست. بعد هم بلافاصله میگوید سعی کردیم برای ساخت این مرکز دقت به خرج دهیم تا کودکان در آسایش کامل زندگی کنند.
وی آنها را با عنوان “پسران من” نام میبرد و میگوید: پسران من همه شاگرد زرنگ مدرسه هستند و همه با معدل 20 سال تحصیلی را تمام کردند برای همین هفته گذشته هم جشنی به همین مناسبت برایشان برگزار کردیم.
در حین صحبتهایمان آقای وزیر از راه میرسد و مستقیم به اتاقی که بچهها حضور دارند، میرود. اکثر بچهها با دیدن او بلند میشوند اما گویی نمیدانند میزبان چه کسی هستند، بعضی هم به شدت سرگرم تماشای فوتبال هستند و زیاد توجه نمیکنند. آقای وزیر روی زمین کنار بچهها مینشیند و بساط خوراکیهای معمول زمان تماشای فوتبال پهن میشود و کمکم دورش حلقه میزنند.
مربی بچهها برای به وجد آوردن آنها میخواهد که همه با صدای بلند تیم ملی فوتبال را تشویق کنند، فریاد “ایران ایران” بلند میشود و فضا را از کسالت درمیآورد. کم کم حال و هوای سالن شبیه تماشای مسابقه فوتبال آن هم از نوع پرهیجان جام جهانی میشود اما فوتبال و خوراکیها بچهها را به کلی از آقای وزیر غافل میکند.
عواطف بچهها را با خود به خانه میبرم
از آقای وزیر درباره حال و هوای حضورش در کنار بچههای بهزیستی میپرسم که میگوید: مدتی است که به مناسبت شادی و عزا به این فضاها میروم و اینجاست که مشکلات این کودکان را جدیتر درک میکنم، وقتی به این مراکز میآیم با اثری که میگیرم به کار برمیگردم، تا مدتها فکرم درگیر است که برایشان کاری انجام دهم.
وی ادامه میدهد: آمدن به این مکانها بیش از این که برای این کودکان مفید باشد برای من مفید است و میخواهم این کار پیامی هم برای مردم باشد، میخواهم به والدینی که در کنار فرزندانشان هستند، بگویم حواسمان باشد کودکانی هستند که هیچکس را ندارند و همه در برابر آنها مسئولیم چرا که این بچهها ناشی از شرایط اجتماعی هستند.
ربیعی تأکید میکند: محرومیت، فقر و حاشیه وجود دارد و ما حق نداریم آن را کتمان کنیم. وقتی به این فضاها میآیم، این کودکان را بیشتر حس میکنم و عواطف بچهها را با خود به خانه میبرم.
وزیر ادامه میدهد: فکر میکنم برای هر فرد مسئول لازم است که بداند اما گاهی اوقات در مسائل روزمره و درگیریهای ساختاری غرق میشویم… رسیدگی به یتیمان در دین نیز به ما سفارش شده است، اینها از نعمت داشتن پدر و مادر محرومند و جامعه باید برای آنها پدری کند و بدانیم که همه مسئولیم.
نیمه اول فوتبال به پایان میرسد آقای وزیر از بچهها میپرسد “کی فوتبالش خوبه”؟ همه با صدای بلند میگویند «نیما». وزیر دوباره میپرسد گشتیگیر هم داریم؟ اینجاست که چند انگشت اشاره با صدای ” آقا ما” و با صداقت کودکانه بالا میرود. آقای ربیعی از بچهها میخواهد که یکصدا تیم فوتبال را تشویق کنند باز هم فریاد ایران ایران بلند میشود.
در همین حین 5 نفر از بچهها به اشاره مربی بلند میشوند و شروع به خواندن ترانهای نسبتاً قدیمی میکنند که حال و هوای کودکی را با دردی پنهان از شرایطی خاص ترسیم میکند:
بوی عیدی، بوی توپ، بوی کاغذ رنگی
بوی تند ماهی دودی وسط سفره نو …
سفرهای نو که در نوروز برای این بچهها پهن میشود، اما بوی دستپخت ماهی دودی مادر را نمیدهد.
با اینا خستگیمو در میکنم
با اینا زمستونو سر میکنم…
اما واقعا این بچهها زمستان دلشان را چگونه سر میکنند؟
نیمه دوم بازی شروع میشود و بچهها دوباره به فضای فوتبال برمیگردند، با هیاهویی بیشتر از نیمه اول، اما همچنان خلأ عاطفی با صدایی قدرتمندتر از هیاهوی بچهها فریاد میزند…