دعانویسی با هزینه ناچیز و گره گشایی با ضمانت

برخی از دعانویسان با ادعای‌های دروغ از اعتقادات سوءاستفاده نموده و از متقاضیان اخاذی می‌ کنند و حتی گاهی فرد دعانویس از مشتری خود سوءاستفاده جنسی نیز می‌نماید.

خانه ای ویلایی و یک طبقه  در یک خیابان فرعی ، از بقال و بزازبگیر تا میوه فروش و پلاستیک فروش ، همه حاج آقا را می شناسند و می دانند که از روزهای شنبه تا چهارشنبه مردان و زنان بسیاری از گوشه و کنار این شهر و یا حتی از شهرهای دور دست به این خانه می آیند ،حاج آقایی که از هر نظر مورد تایید هم محلي هايش است. زنگ در را به صدا در آوردم و بدون اینکه بپرسند که هستی و چه کار داریم در را گشودند.
 
به گزارش خبرنگار عصر خبر ، دعانویسی ، شغلی که شاید طرفداران پروپاقرص خاص خود را دارد و آنقدر در صفحه حوادث روزنامه ها راجع به شیادی ها و کلاهبرداری های آن ها شنیده ایم که شاید نامشان هم لرزه بر انداممان بیندازند. برخی از دعانویسان با ادعای‌های دروغ از اعتقادات سوءاستفاده نموده و از متقاضیان اخاذی می‌ کنند و حتی گاهی فرد دعانویس از مشتری خود سوءاستفاده جنسی نیز می‌نماید.اما ما با معرفی یکی از دوستان راهی یکی از مناطق جنوب شرقی تهران شدیم ، جایی که بر سر یک حاج آقا و دعاهایی که می نویسد قسم می خورند ، انگار کار راه بنداز است و مبلغ ناچیزی برای نگارش دعا و اعمال آن از متقاضی طلب می کند ، کنجکاوی ما را به منزل حاج آقا کشاند.

خانه ای ویلایی و یک طبقه در یک خیابان فرعی ، از بقال و بزاز بگیر تا  میوه فروش و پلاستیک فروش ، همه حاج آقا را می شناسند و می دانند که از روزهای شنبه تا چهارشنبه مردان و زنان بسیاری از گوشه و کنار این شهر و یا حتی از شهرهای دور دست به این خانه می آیند ،حاج آقایی که از هر نظر مورد تایید است. زنگ در را به صدا در آوردم و بدون اینکه بپرسند که هستی و چه کار داریم در را گشودند.

وارد حیاط شدم، گردوغبار بر گوشه های حیاط چنبره زده  بود و از ظواهر امر پیدا بود که منزل مسکونی نیست .زنان  و مردان سن و سال دار و جوان  بسیاری  بر روی صندلی های پلاستیکی و حتی لبه های پله ها نشسته بودند.از پله ها بالا رفتم و احوالی از حاج آقا پرسیدم و وقتی را که برایم برای نوشتن دعا داده بودند را یادآوری کردم، گفتند منتظر باشم صدا می زنند.

من هم همانند سایر زنان و مردانی که آنجا بودند منتظر ایستادم ، فرصت خوبی بود تا از مراجعه کنندگان بپرسم که برای چه کاری آمده اند ، در بین 20 نفری که آنجا بودند یک خانم تقریبا 35 ساله توجهم را جلب کرد ، اضطرب در چشمان زن موج میزد  و بی تاب بود تا زودتر به اتاق حاج آقا راه پیدا کند ، پرسیدم اولین بار است که برای گرفتن دعا می آید ، گفت نه پارسال هم آمده بودم و جواب هم گرفتم اما مدتی است دوباره زندگی ام بهم ریخته است ، سال گذشته آمدم و گفتم که همسرم با خانمی آشنا شده و می خواهد مرا طلاق دهد دو فرزند دارم که هردو کوچکند. گفت برایت دعایی می نویسم براساس آن عمل کن انشاالله که خیر است ، پس از یک هفته از انجام اعمال دعا اخلاق همسرم بهتر شد تا جایی که ارتباطش را با آن خانم قطع کرد و به من و فرزندانش علاقه مند شد اما امسال دوباره بداخلاقی هایی دارد ، آمده ام تا دعایی بگیرم و به واسطه آن آرامش را به زندگی ام باز گردانم.

بیکار بودم و حوصله ام سر رفته بود و البته هنوز نوبتم نشده بود که خدمت حاج آقا برسم پس دقیق تر به اطرافم نگاه کردم ، انسان هایی که برای حل مشکل خود دست به دامن حاج آقا شده بودند مقداری عصبی و متفکر به نظر می رسیدند، از میان همه آنها پیرزنی در پاسخ به کنجکاوی نگاهم به من لبخند زد ، من هم لبخندش را با لبخند پاسخ دادم و به سمتش رفتم ، انگار پیرزن گرفتاریش خیلی حاد نبود از او پرسیدم حاج آقا را میشناسید ؟ با خوشرویی پاسخ داد مدت هاست میشناسمش وکار راه بنداز و گره باز کن است ، پرسیدم شما گره کارتان کجاست ؟ با لبخند تلخی شروع به صحبت کرد برای پسرم آمده ام دعا بگیرم تا سر به راه شود ، چند ماه پیش آمدم ک دعا بگیرم پسرم دیگر کبوتربازی نکند ، دعا را که گرفتم و اعمال آن را انجام دادم به دو روز نکشید که پسرم دیگر از پله های پشت بام بالا نرفت ، کبوترهایش را به دوستانش بخشید و لانه شان را هم خراب کرد ، اما الان دوباره عادت بدی پیدا کرده آمده ام ببینم از دست حاج آقا کاری بر می آید ؟!

حین صحبت هایم با پیر زن در حیاط باز شد و دو مرد جوان که کلاه کاسکت به دست داشتند وارد شدند ، آنها هم طبق قانون آن منزل رفتار کردند و سپس گوشه ای نشستند تا نوبتشان شود .برایم کمی عجیب بود ک مردان هم به دنبال گرفتن دعا هستند! آن دو مرد باهم صحبت میکردند یکی از آنها سیگار را با سیگار روشن می کرد و آنقدر سیگار کشید که هوای آزاد محوطه پر از دود سیگار شد ؛ انگار با همسرش مشکل داشت همسرش طلاق می خواست و او دلش نمیخواست همسرش را طلاق دهد . دیگری هم همسرش بداخلاق و عبوس بود و میخواست با دعا اخلاق همسرش را بهتر کند.

دختران جوان هم آنجا بودند ، از صحبت هایشان معلوم بود آمده بودند برای بخت گشایی خود دعا بگیرند.

ناگهان صدای حاج آقا بلند شد خانم بگذارید زندگیشان را بکنند ، چکار دارید به زندگی دو جوان تازه ازدواج کرده ، به شما سر نمیزنند که نمیزنند اگر خوشبختند و باهم خوبند دعا برای چه می خواهید ، زن میانسال هم با صدای بلند می گفت عروسم پسرم را از من دزدیده ، 5 ماه است ازدواج کردند پسرم 3 با فقط به خانه ام آمده میدانم همه اینها زیر سر عروسم است ، شما دعایی بدهید که پسرم از همسرش فاصله بگیرد و به خانواده اش نزدیکتر شود ، حاج آقا گفت من نمی توانم این کار را انجام دهم ، شما هم بگذارید زندگیشان را بکنند و برایشان آرزوی خوشبختی کنید.

از صحبت های حاج آقا دلم لرزید ، انگار بد کسی را نمی خواست.خودم به دعا اعتقادی نداشتم ، فقط به این نیت که بدانم در این خانه ویلایی چه خبر است با مشقت فراوان وقت گرفتم و آمدم ، اما انگار همه راضی بودند و مشتری پرو پا قرص ، انگار این دعانویس برخلاف سایر دعا نویسان که مبالغ کلان طلب می کردند و در عوض موی گربه و ناخن سگ و خاک جوان مرده و ادرار گرگ برای گره گشایی تجویز میکردند، فرق داشت مبلغ ناچیزی برای دستمزد می گرفت و ادعیه ها و سوره های قرآنی برای برآورده شدن حاجات تجویز می کرد . اما انگار تاثیر دعاهایی که می نویسد زیاد نیست و قابل بازگشت است و ضمانتی در کار نیست.

اما ای کاش همه دعانویسان این شهر اینچنین بودند.

عضویت در تلگرام عصر خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
طراحی سایت و بهینه‌سازی: نیکان‌تک