خشکسالی و دروغ درد مشترکی از زمان کوروش تا به حال
رهگذر: اصلا و ابدا! چرا باید این کار رو بکنم؟!! هیچوقت وجدان من اجازه چنین کاری رو نمی ده ... محیط خانواده ما جوری بود که هیچوقت اجازه نمی داد دروغ بگیم ... به عقیده من دروغ یعنی عوام فریبی و عوام فریبی بهنوعی تضییع حقوق مردمه ... !!
ایسنا – طنز روز
فرزین پورمحبی
چند وقت پیش دوربین مخفی تلویزیون سوژه ای پرمغز و تاثیر گذار داشت. این برنامه فقط یه دوربین مخفی ساده نبود، بلکه روایتگر جامعه شناسی و روانشناسی مردم کشورمون بود و بهنوعی نگاه و تفکری رو نشان می داد که متاسفانه چندی است که در حال نهادینه شدن است. این برنامه طنز تلخی داشت که از دل اون می شد نتایج ارزنده ای گرفت و با این نتایج، دلیل بیشتر مشکلات فعلی ما در امور سیاسی و اجتماعی رو تحلیل کرد. به همین خاطر ذکرش برای اونهایی که نتونستن این برنامه آموزنده و البته هشدار دهنده رو ببینند، خالی از لطف نیست … طنز گزنده اش هم که جای خود را دارد.
یک گزارشگر رادیو در خیایان خود را نگران و مستاصل نشان می دهد و خود را به اولین رهگذر می رساند:
مجری: دوست عزیز سلام ؛ من از برنامه رادیویی «شهر ما خانه ما» مزاحمتون می شم، راستش امروز در این برنامه قرار بود پیرامون اصول معماری شهری و بافت فرسوده شهر تهران با پروفسور شیرین بیان پدر معماری ایران صحبت کنم که متاسفانه ایشون امروز جلسه مهمی داشتند و نتونستند در برنامه شرکت کنند. از طرفی هم این برنامه زنده است و چند دقیقه ای هم به شروعش باقی نمونده، چون از قبل قول پخش این مصاحبه رو به مردم داده بودیم، حالا از شما خواهش می کنم اگه ممکنه به جای پروفسور در این مصاحبه شرکت کنید تا ما جلوی مردم بد قول نشیم!
رهگذر با کمی نگرانی: آخه من چی باید بگم؟
مجری: چیز خاصی نیست، من از معماری و بافت شهر تهران ازتون می پرسم و شما هم با صدایی کمی پیرتر مثل پروفسور انتفاد می کنید.
رهگذر: باشه من آماده ام!!!
مجری نشان می دهد که به آنتن شبکه سراسری وصل شده است و برنامه را آغاز می کند.
مجری: دوستان شنونده سلام … همونطور که قبلا هم بهتون قول داده بودیم، هم اکنون در خدمت پروفسور شیرین بیان، پدر معماری ایران هستم و از ایشون ضمن تشکر از حضورشون می خوام که در مورد معماری شهر تهران و بافت فرسوده اش توضیحات کارشناسی خودشون رو ارائه بدن.
رهگذر: سلام عرض می کنم به همه عزیزان و شنوندگان؛ باید بگم وضعیت معماری و بافت شهری تهران وضعیت بسیار اسفباری داره و من با توجه به تجربیاتی که سالیان سال در معتبرترین مراکز جهانی کسب کردم، باید بگم برای ترمیم و نوسازی این بافت به سالها تلاش و سرمایه انسانی و مادی و معنوی نیاز هست!!!
مجری: با تشکر از استاد شیرین بیان … لطفا به میان برنامه ای گوش کنید، ما می ریم و برمی گردیم.
بعد از قطع برنامه مجری نشان می دهد که از اجرای برنامه آقای رهگذر خیلی خوشش آمده و از وی می خواهد که این بار در نقش یک مسئول شهرداری شرکت کند! چون مسئول شهرداری هم نتوانسته خودش را به مصاحبه برساند. از این رو رهگذر این بار می بایست انگشتش را داخل دهانش نماید تا صدایش معلوم نشود. رهگذر هم که اعتماد به نفسش بالا رفته است، با جان و دل قبول می کند تا بازهم کار مجری رو راه بندازد!!!
برنامه شروع می شه …
مجری: دوستان عزیز شنونده این بار در خدمت آقای مهندس لطفی پور یکی از مسئولین رده بالا در امر شهر سازی و نوسازی در معاونت عمرانی شهرداری هستیم و از ایشون می خواهم با توجه به صحبت های کارشناسی پروفسور شیرین بیان در این رابطه پاسخ بدن.
رهگذر به شکل انگشت به دهان: من به صحبت های پروفسور احترام می گذارم اما از ایشون می خوام یک روز بیان شهرداری و بودجه ای که امسال به ما داده شده رو با چشمای خودشون ببینند و حالا با توجه به این بودجه به ما بگن که چه کاری در این خصوص می شه کرد؟ ما با این بودجه حتی نمی تونیم چند تا دستشویی بسازیم، چه برسه یه اینکه بخواهیم بافت شهری تهران رو عوض کنیم!
مجری: ممنونم جناب مهندس از حضورتون در برنامه ما … شنوندگان عزیز یه سرود بشنوید …ما می ریم و بر می گردیم.
مجری بازم از نقش بازی کردن و مصاحبه خوب رهگذر تشکر می کند و این بار از او می خواهد واقعا خودش باشد و نقش کسی را بازی نکند.
برنامه شروع می شود…
مجری: شنوندگان عزیز؛ هم اکنون می خواهیم در مورد دروغ و نهادینه شدن اون در فرهنگ مون صحبت کنیم، در خدمت دوست عزیزی هستم و از ایشون می خوام که نظرشون رو در این مورد به ما بگن؟
رهگذر: دروغ چیزی هست که تبعات خیلی بدی برای خود فرد و البته کل اجتماع داره … جامعه ای که در اون دروغ نهادینه شده در نهایت رو به زواله
مجری: آیا تا حالا شما دروغ گفتید؟ مثلا شده که خودتون رو به دروغ جای شخص دیگری گذاشته باشید و نقش بازی کنید؟
رهگذر: به هیچ وجه … این کار با کلاهبرداری و اغوای مردم هیچ فرقی نداره و به عقیده من نوعی شیادیه!!!!
مجری: مثلا نشده که خودتون رو بهعنوان یک مسئول و یا یک محقق و دانشمند خودتون رو جا بزنید و به دروغ در مورد چیزهایی که نمی دونید نظرات کارشناسی بدید؟
رهگذر: اصلا و ابدا! چرا باید این کار رو بکنم؟!! هیچوقت وجدان من اجازه چنین کاری رو نمی ده … محیط خانواده ما جوری بود که هیچوقت اجازه نمی داد دروغ بگیم … به عقیده من دروغ یعنی عوام فریبی و عوام فریبی بهنوعی تضییع حقوق مردمه … !!
مجری: و حرف آخر بهعنوان پیام به مردم.
رهگذر: من کوچیکتر از اونی هستم که بخوام پیامی بدم اما از همه مردم کشورمون می خوام همیشه با صداقت رفتار کنند و نتایج خوبش رو هم شاهد باشند …بهترین سیاست صداقته!!!!!!
حالا فهمیدید که چرا برخی مسئولان ما همه کاره هستند و از عهده هر پستی بر میان؟
حالا فهمیدید که چرا همیشه حرفی برای توجیه ارند و هیچوقت کم نمیارند؟
فهمیدید که چقدر راحت می شه دروغ گفت و بقیه رو بهخاطر دروغ گویی شماتت کرد …