گاهی اظهارات نماینده در تضاد آشکارا با نظر مردم است
رضا کاظمی تکلیمی، عضو هيات مديره صندوق بيمه اجتماعي روستائيان ، كشاورزان و عشاير
عصر خبر به نقل از اعتدال شرق: نمایندگی مجلس شورای اسلامی منصبی است که بر اساس قانون اساسی، به روش انتخابات و با رای مردم تحقق می یابد و نماینده مقامی است ملی و عالی که دارای مصونیت پارلمانی است. گرچه براساس اصل ۶۷ قانون اساسی نمایندگان حوزه های انتخابیه در سراسر کشور سوگند یاد می کنند که نمایندگی همه ی مردم کشور و نه صرفاً حوزه ی انتخابیه ی خویش را بر عهده دارند ولی موکلان هر حوزه ی انتخابیه از وکیل خویش درخواست عمران، آبادانی و رفاه داشته و غالباً از سایر نمایندگان حوزه های انتخابیه توقعی ندارند. زمانی که اعتبار نامه ی هر حوزه ی انتخابیه در صحن علنی مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید، فرد ردای نمایندگی آحاد جامعه و کشور خویش را بر عهده دارد ؛ یعنی فرد یک مقام ملی و کشوری محسوب گردیده و اختیارات و وظایف ملی بر دوش او قرار می گیرد، همچنین از جانب انتخاب کنندگان یعنی مردم حوزه ی انتخابیه غیر قابل عزل و بر خلاف وکالت در حقوق خصوصی، موکلین تا پایان دوره ی چهار ساله ی نمایندگی حتی بدون هر گونه پاسخگویی به مردم حق عزل او را ندارند. نماینده مصونیت عام و تام دارد مگر اینکه مرتکب خلاف شود که قاضی حکم دیگری را صادر و یا از طریق فرآیند مجلس، مقدمات عزل او مهیا می گردد. در ایران، اکثریت وکلا بر خلاف خواست موکلین خود عمل می کنند.
به عنوان مثال چند درصد موکلین به دنبال جرم انگاری و مجازات «عمل وازکتومی» هستند که نمایندگان مجلس آن را به تصویب رساندند؟ چند درصد مردم از صدا و سیما راضی اند؟ در حالیکه ۱۹۳ نماینده در هفته ی گذشته بیانیه ی حمایت صادر کردند. نماینده ی واقعی مردم کسی است که رای و نظر او در طرح ها و لوایح، منطبق و یا نزدیک با نظر رای دهندگان حوزه انتخابیه باشد. این منطقی ترین رابطه بین نماینده و مردم است ولی گویا پس از انتخاب شدن کاندیدا به عنوان نماینده، دیواری بلند بین مردم حوزه ی انتخابیه و نماینده ایجاد و او خود را مجتهد و صاحب رای انفرادی می داند. او در واقع نماینده ی فکر، ایده و اوهام خود است نه نماینده ی فکر و اندیشه ی مردم. او فراموش کرده که وکیل رای دهندگان است و این بی اعتنایی و بزرگ انگاری، آفت نمایندگی مجلس است که گاهی اظهارات نماینده در تضاد آشکارا با نظر مردم و موکلین بوده و از عجایب رابطه وکیل و موکل است که حقوقدانان فهیم و عاقل به درستی از آثار سوء آن باخبرند. در سال های اخیر، بسیاری از موکلین شهرستان از مسئولین نشریه ی خود (شکوفه های زیتون) خواستار آن شدند که مدیر مسئول در ستون سخن هفته، دیدگاه ها و نظرات مردم در خصوص مشکلات لاینحل ۹ دوره ی انتخابات مجلس را واکاوی نماید. گرچه این سخنی حق و انتظاری همگانی است اما مردم به خصوص فرهنگیان، مدیران، تحصیل کرده ها، بازاریان، بازنشستگان، کارگران، کارمندان، بیکاران و در یک کلمه رای دهندگان که گاهی جمع آراء شهرستان از تعداد واجدین شرایط آن نیز فزونی دارد ! خود چرا از بلند گوی شکوفه های زیتون استفاده نمی کنند؟! سوال اساسی این است که چرا رای دهندگان، بر کار و امور نماینده ی خویش نظارت ندارند؟ برخی از مردم معتقدند بعضی از نمایندگان در دوره ی فعالیت انتخاباتی با تبلیغات فریبنده و وعده های رنگارنگ به واسطه ی دلالان جلب رای می کنند و در طول دوره ی نمایندگی خود هم هیج قدمی در حوزه ی انتخابی شان برای آبادانی و رفع مشکل آنان بر نمی دارند و پس از نمایندگی، ساکن تهران شده و بدون دغدغه به زندگی خود در پایتخت ادامه می دهند و از مزایای دوره ی نمایندگی، خود، اصحاب و حواریون حلقه ی اولشان به نحو شایسته بهره برداری می کنند و در طول ۳۵ سال گذشته به گونه ای قوانین را به نفع خویش تصویب کرده که از مزایا و امتیازات مادام العمر آن بهره مند شوند. گر چه این اظهارات بر همه ی نمایندگان صدق نمی کند اما پر واضح است که همین مردم، حداقل به سه نفر از کاندیداهای شهرستان به مدت ۲۴ سال اعتماد کرده اند و به مابقی نیز دلبستگی داشته اند. گرچه فهرست تقاضاهای شهری و روستایی مردم شهر های جیرنده، لوشان، منجیل، رستم آباد، توتکابن، بره سر و بلوکات، قطور و بلند و سوالات آنان بی شمار است ولی این گوی و این میدان.
صفحات سفید هفته نامه نه یک صفحه بلکه ۱۲ صفحه در خدمت ناقدین نماینده ی فعلی، گذشته، اسبق و ادوار است. با شناختی که از نمایندگان ادوار است قطعاً برای همه ی ابهامات، پرسش ها، ناگفتنی ها، پچ پچ ها و در گوشی ها پاسخی وجود خواهد داشت ولی آیا کسی را یارای قلم زدن و هزینه کرد، در این شهرستانِ به وسعت (۲۵۷۴) کیلو متر مربع است؟؟ حرف و حدیث فراوان است و منتقد الی ماشاءالله. از محفل خانوادگی گرفته تا کوچه و بازار، اداره، محل کار، قهوه خانه و مجلس عزا و عروسی ؛ ولی کدام تشکل و حزب سیاسی منسجم که دارای نقشه و راه باشد و بتواند شفاف، بدون خوف، ترس و دلهره در انظار و محافل عمومی ایده پردازی کند در شهرستان وجود دارد؟ محافل سرّی و پستوهای انتخاباتی آیا رافع مشکلات شهرستان در طی ۳۵ سال گذشته بوده اند؟ چهره های آشکار، شفاف و فعالین سیاسی کجایند؟ شما نماینده پرور ها و نماینده ساز ها در این ۳۵ ساله چه کرده اید؟ آیا جز اینکه جنگ حیدری و نعمتی را تشدید کرده و این شش تن را در مقابل هم قرار داده اید؟ همه ی این شش بزرگوار پس از پیروزی انقلاب اسلامی توسط همین عناصر انتخاباتی بر کرسی نمایندگی تکیه زده اند. خوب و بدِ این نمایندگان متوجه همه ی ماست و به قول دکتر شریعتی « پدر و مادر، ما متهمیم». آنانی که مدعی اند گروه، تیم و تشکیلات ما نماینده تعیین می کند باید پاسخگوی ناملایمات، مشکلات خانواده ها و جوانان شهرستان باشند. اگر اعتیاد ویرانگر است، اگر نرخ طلاق روبه فزونی است، اگر فساد و رشوه وجود دارد، اگر رانت خواری و پارتی بازی رواج دارد، اگر فقر بیداد می کند، اگر صف پشت نوبتی های کمیته ی امداد شهرستان بلند و طویل است، اگر بزرگراه، امان ساکنین شهرهای رودبار و منجیل را بریده است، اگر استادیوم، استخر دولتی و تفرجگاهی وجود ندارد، اگر پزشکان متخصص فراری و گریزانند، اگر حال رعیت و کارگر در شهرستان بد است، اگر ناقوس مرگ در بزرگترین رودخانه ی ایران یعنی سفیدرود به صدا در آمده است، اگر سوت قطار زده نمی شود، اگر ایستگاه های قطار در شهر ها برپا نمی شود، اگر در طول مسیر ۱۵۰ کیلومتری اتوبان قزوین رشت تابلو و نشانی از شهرستان رودبار برای گردشگران دیده نمی شود، اگر آب سالم وآشامیدنی، کالای نایاب و کمیاب شده است، اگر شهربازی مدرن و متنوع برای کودکان و نوجوانان دیده نمی شود، اگر هر روز کارخانجات رو به تعطیلی می رود و تولید گران عطای آن را به لقایش می بخشند، اگر درصدی فراوانی از کارکنان ادارات شهرستان را فرزندانی از سایر شهرهای دیگر اشباع کرده اند، اگر متخصصان و فارغ التحصیلان عالی در دانشگاه های بزرگ، پل های برگشت به شهرستان را پشت سر خود شکسته می بینند، اگر ثروتمندان و مال و منال داران فقط در عزا، عروسی و دفن بستگان خویش راه رودبار را پیدا می کنند، اگر هتل چند ستاره و رستوران در شان گردشگران پیدا نمی شود، اگر رودخانه ی سرافراز سفید رود، ده ها سال در آرزوی ساحل سازی برای قایق سواری، ماهیگیری و تفرج خانواده ها به انتظار نشسته است، اگر فرماندهان و سرداران شهرستان مظلومانه زیستند و مظلومانه شهید شدند، اگر ده ها سردار، معاون وزیر، استاندار، مدیران عامل، اساتید و مدیران ارشد رودباری در گمنامی بسر می برند، اگر توان، رمق و علاقه ای برای تاسیس و ایجاد مرکزی بزرگ و عظیم با تشکیلات منسجم در تهران، قزوین و رشت برای رودباری های مقیم نیست، اگر زیتون و زیتون کار و زیتون فروش ما در وانفسای اختلافات شهرستان با حشره ای ناچیز و مرموز نابود می شوند و به استعفای وزیر جهاد کشاورزی، استاندار و نمایندگان معظم مجلس ما منجر نمی شود، اگر ریشه ی برخی از اختلافات در بین روستائیان ما عمرشان به عمر انقلاب پیوند می خورد و هیچکس را یارای حل اختلاف آنان نیست، اگر فقر و طلاق در برخی از نقاط، منجر به ایجاد خانه های فساد و فحشاء می شود، اگر جنگل های سر سبز، پرپشت و متنوع شهرستان، معدن شن و ماسه، سنگ، سنگ آهک و ذغال سنگ ما که عرض و ناموس شهرستان هستند نابسامان است، اگر نه یک امام جمعه بلکه سه امام جمعه از پس خواسته های کوچک و بزرگ یک شهرستان محدود بر نمی آیند، اگر شش نماینده در طول ۳۵ سال نتوانستند رفاه، آسایش و اشتغال را برای رای دهندگان و جوانان ایجاد کنند و اگر ۱۸ فرماندار شهرستان رودبار پس از انقلاب نتوانستند خواسته های ما را محقق کنند بخاطر عملکرد و کارکرد ناصواب من و تک تک شماست. همگی مسئولیم. مطمئن باشید تا ۱۰۰ سال دیگر هیچکدام از پنج نماینده ی ادوار و نمایندگان آتی متفقاً برای مشکلات گامی برنخواهند داشت.
اذعان دارم هریک منفردا گام های ناقصی را برای این مردم بر می دارند ولی هیچ تقسیم کار تعریف شده ای که منجر به حصول نتیجه شود برداشته نمی شود گر چه از لسان مبارک طرفداران این بزرگواران در خصوص آفت زیتون و ۱۱ کیلومتر داستان ها شنیده ام که هریک مدعی اند نمایندگان ادوار چه ها که نکرده اند ولی واقعیت تلخ این است که اگر در این ده سال این شش بزرگوار باتفاق استانداران وقت، فرماندار و ائمه جمعه با هم بودند قطعاً بدانید نه از درب وزارتخانه جهاد کشاورزی و راه و مسکن چیزی مانده بود و نه درب وزیری، پاشنه بر پا داشت و این همان قصه بلدرچین و برزگری است که همه دانش آموزان قبل از انقلاب آن را در کتاب فارسی خویش خوانده و ده ها بار از آن دیکته نوشته بودند. فرزند کشی و نماینده کشی را بخشی از رای دهند گان باب کرده اند. با تکفیر و تهمت نه تنها شهرستان بلکه کشور نیز به سامان نخواهد رسید همچنانکه بعد از پنج سال از واقعه ی انتخابات ۸۸، کشور در تب و تاب یک انتخابات می سوزد. پس از پنج سال وزیری متعهد، دلسوز، رزمنده و فرماندهی با تقوا به جرم واهی، از وزارت استیضاح و خلع می شود. این آتش افروزی تا ناکجا آباد است. آتش نشانان شجاع، حرفه ای و دلسوز کجایند؟ تا زمانی که آتش افروزان جای آتش نشانان نشسته اند وضعیت شهرستان رودبار نیز بهتر از این نخواهد بود. برای سرافرازی شهرستان و مردم فهیم آن باید آستین های معرفت و دوستی را بالا زد. ستاد گردانان انتخاباتی، خطبا و شعرای متملق و چاپلوس باید با گرفتن یک عکس یادگاری به هنر نمایی خویش پایان دهند. عفو عمومی کارساز و چاره ساز است. امروز هم خیلی دیر نیست به شرطی که از امروز تلاش شود قلوب پنج نماینده معظم ادوار، فارغ از نگرش های سیاسی، حزبی، اختلافات کوچک و دلخوری های مانده بر دلها با همکاری ائمه جمعه و روحانیت معظم بومی و غیر بومی، در عمل به هم نزدیک شود. بر فعالین سیاسی، طرفداران و سمپات های انتخاباتی ۳۵ سال اخیر فرض است که برای این هم افزایی گام هایی را بردارند. گرچه از لحاظ مرز بندی سیاسی از شش نماینده گذشته پنج نفر اصول گرا « جریان راست» و یک نفر متمایل به اردوگاه اصلاح طلب « جریان چپ» بوده است و حداقل آن است که جریان راست در شهرستان رودبار می بایست در همگرایی از همسو کردن این نمایندگان پیشگام شوند. گر چه فعالین سیاسی در شهرستان رودبار فقط در زمان انتخابات سیاسی، متاثر از سیاست های کلان چپ و راست کشوری هستند ولی در جریان انتخابات مجلس شورای اسلامی بی خط بی ربط هستند. اصلاح طلب مذهبی، کمونیست، سوسیالیستی ملی گرایی را می شناسم که فدایی کاندیدای اصول گرا است و اصول گرایی را می شناسم که به دنبال کاندیدای اصلاح طلب است. نمی دانم قسم حضرت عباس را باید قبول کرد یا دم خروس را. مشکل فعالین فصلی سیاسی در شهرستان خودشان هستند. یا باید پیه و ریسک سیاست را بر تن خویش بمالند و با تشکیل دو حزب سیاسی فعالیت فرهنگی سیاسی شهرستان را در قالب یک برنامه در چند برش پنج ساله تعریف کنند و یا اینکه فارغ از مباحث سیاسی در حول محور پیشرفت، رفاه، عمران و آبادانی شهرستان به دور از تعلقات لوشانی، منجیلی، رودباری، رستم آبادی، رحمت آبادی و کرد ، ترک و تات قدم بردارند وگر نه نمی شود عنوان فعال سیاسی و روشنفکر را بر خود بگذاریم ولی طاقت یک اتهام را نداشته باشیم. وسط خوابیدن و کرایه ی لحاف ندادن نتیجه اش امتیاز دادن به جریانات فرصت طلب و اپورتونیستی و بی ریشه در شهرستان است که محصول آن نارضایتی دارا و ندار، فقیر و غنی، بی سواد و با سواد ساکن شهرستان است. عزیز من و سرور من اجداد و پیشینیان ما گفته اند: « کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من». شاید به زعم من و شما همه گر فتاری های ما از آمریکا است ولی حداقل بپذیریم که پس از آمریکا همه ی گرفتاری های پیش آمده در این ۳۵ سال در شهرستان رودبار از عملکرد و رفتار های خود ما است.
عزیزی و دلسوزی برای هفته نامه نوشته بود علت عقب ماندگی رودباری ها، رشتی ها هستند چون حق و سهم ما را می خورندغافل از اینکه دشمن خودی است و تصور یک دشمن موهوم یک توهم خیالی است. یادی می کنم از حمید مصدق و شعر او را تقدیم می کنم به نمایندگان گذشته، فعل و آینده ی شهرستان رودبار، ائمه جمعه ی محترم سه شهر شهرستان و فعالین سیاسی و انتخاباتی و مردم شهرستان رودبار: با من اکنون چه نشستن ها، خاموشی ها، با تو اکنون چه فراموشی هاست . چه کسی می خواهد من و تو ما نشویم خانه اش ویران باد !! من اگر ما نشوم، تنهایم تو اگر ما نشوی، خویشتنی از کجا که من و تو شور یکپارچگی را در شرق باز بر پا نکنیم از کجا که من و تو مشت رسوایان را وا نکنیم . من اگر برخیزم تو اگر برخیزی همه بر می خیزند من اگر بنشینم تو اگر بنشینی چه کسی برخیزد ؟ چه کسی با دشمن بستیزد ؟ چه کسی پنجه در پنجه ی هر دشمن دون آویزد؟ دشت ها نام تو را می گویند . کوه ها شعر مرا می خوانند . کوه باید شد و ماند، رود باید شد و رفت، دشت باید شد و خواند . در من این جلوه ی اندوه ز چیست ؟ در تو این قصه پرهیز – که چه ؟ در من این شعله عصیان نیاز، در تو دمسردی پاییز – که چه ؟ حرف را باید زد ! درد را باید گفت ! سخن از مهر من و جور تو نیست. سخن از متلاشی شدن دوستی است ، و عبث بودن پندار سرور آور مهر سینه ام آینه ای ست، با غباری از غم. تو به لبخندی از این آینه بزدای غبار. من چه می گویم،آه … با تو اکنون چه فراموشی ها؛ با من اکنون چه نشستن ها، خاموشی هاست . تو مپندار که خاموشی من، هست برهان فراموشی من . من اگر برخیزم تو اگر برخیزی همه برمی خیزیم
“وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ۚ وَاذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا “