سجاد مرادی؛ قهرمان دوومیدانی: گوگل حالم را خوب می کند/ ترجیح می دهم طرفدار والیبال باشم

سجاد برای رسیدن به بازی های آسیایی اینچئون هفت خان رستم را هم پشت سر گذاشت. پرافتخارترین دونده ی ایران در مسابقات انتخابی برای حضور در بازی‌های آسیایی شرکت نکرد و از فهرست مسافران این کاروان خط خورد اما بالاخره این دونده یکی از مسافران بازی‌های آسیایی اینچئون شد.

به گزارش عصر خبر سایت خانواده بزرگ ورزش نوشت: در یک خانواده پرجمعیت ۱۱ نفره در یکی از روستاهای و چهارمحال متولد شده و بختیاری است؛ پول توجیبی پدرش برای تمرین را برای گشتن در شهر خرج می کرده؛ به گل و گیاه علاقمند است و درخت صنوبر کاشته است. همسرش می گوید مردسالار است. کتاب «کنسرت در جهنم» رسول یونان را خوانده اما بیشتر به کتاب های شعر علاقه دارد. غیر از ورزش هیچ کار دیگری بلد نیست و دویدن را سخت تر از بچه داری می داند با این حال وقتی حالش گرفته، گوگل حالش را خوب می کند و مادرش برایش دعا می کند که قهرمان شود و این روزها منتظر به دنیا آمدن دختر دوم اش «بهار» است. او سجاد مرادی قهرمان دوهای ۸۰۰ و ۱۵۰۰ متر ایران و آسیا است که در المپیک لندن در نیمه نهایی از صعود بازماند.
سجاد برای رسیدن به بازی های آسیایی اینچئون هفت خان رستم را هم پشت سر گذاشت. پرافتخارترین دونده ی ایران در مسابقات انتخابی برای حضور در بازی‌های آسیایی شرکت نکرد و از فهرست مسافران این کاروان خط خورد اما بالاخره این دونده یکی از مسافران بازی‌های آسیایی اینچئون شد. 
 
Sbf : متولد؟ کجا؟
 ۱۰ فروردین ۱۳۶۲، روستای له دراز استان چهارمحال بختیاری
 
Sbf : مدرک تحصیلی؟
کارشناسی تربیت بدنی
 
Sbf: فرزند چندم خانواده ای؟
هفتم، هشت خواهر و برادر دارم که با خودم می شویم نه نفر. پنج برادر و چهار خواهر.
 
Sbf : همه مشاغلی که تا به امروز داشتی؟ 
تا حالا شغلی نداشته ام. البته دیگران من را زیاد سرکار می گذارند اما سر کاری که شغلم باشد. نه! 
 
Sbf: مجردی یا متاهل؟ 
متاهل، یک دختر سه ساله دارم به نام باران و همین روزها هم دختر دومم به دنیا می آید که می خواهیم اسمش را بهار بگذاریم.
 
Sbf : دویدن سخت تر است یا بچه داری کردن؟
مسلما دویدن سخت تره اما  بچه داری کردن عشقه! من تنها کمکی که به همسرم در زندگی کرده ام بچه داری است.
 
Sbf : دورترین خاطره ای که از کودکی به یاد داری؟ 
بچه که بودم پدرم همیشه به من پول می داد که در استادیوم تمرین کنم  و برگردم. من هم هیچ وقت نمی رفتم تمرین بلکه با پولی که پدرم می داد می رفتم تو شهر گشت و گذار و خوش گذرونی می کردم. تا این که یکی از فامیل هایمان که من را در شهر دیده بود به خانه امان آمد و به پدرم گفت که من به تمرین نمی روم. من نزدیک پدرم نشسته بودم و فکر می کردم الان پدرم آنچنان با کشیده من را می زند که با دیوار یکی شوم. اما پدرم فقط من را نگاه کرد و گفت: اشکالی ندارد اما این را بدون که چند سال دیگر تو نمی توانی به من بگویی بابا تو برای من کاری نکردی. من هر کاری از دستم بر می آمد برای بهتر شدن آینده تو انجام دادم. این حرف پدرم روی من خیلی تاثیر گذاشت و از آن به بعد همیشه سر تمرین ها حاضر می شدم.
 
Sbf : شغل مورد علاقه ات در کودکی؟ 
من بچه که بودم هیچ وقت فکر نمی کردم اینی که الان هستم باشم. همیشه فکر می کردم یک زندگی معمولی داشته باشم با یک شغل معمولی. حتی در رویاهایم هم فکر نمی کردم یک دهم موفقیت هایی را که الان کسب کرده ام را به دست بیاورم. هیچ وقت بلندپروازی نمی کردم!
 
Sbf : رابطه ات با خانواده چطور است؟
خیلی خوب است. من اگر یک هفته به خانواده ام سر نزنم هم خودم مشکل پیدا می کنم هم آنها.
 
Sbf : کی از همه بیشتر دعا می کند طلا بگیری؟
مادرم.
 
Sbf : دوره همی ها رو با کی و چطور برگزار می کنی؟ 
بله. بیشتر با برادرها و پسرعمه هام هستم. برای تفریح هم یا ماهیگیری می کنیم یا به کوه می رویم.
 
Sbf : بزرگترین رقیبت در زندگی؟
خودم! هر رقیبی غیر از خودم را می توانم شکست دهم. اگر خودم رقیب خودم بودم واقعا هیچ کاری نمی توانستم بکنم. من رقیب سختی برای خودم هستم. 
 
Sbf : آشپزی می کنی؟
نه! من هیچ هنری ندارم. فقط ورزش. 
 
Sbf : از خوردن چی؟
بله، خیلی. خورشت قیمه غذای محبوب من است.
 
Sbf : رژیم غذایی خاصی داری؟ 
اگر در اردو نباشم هر چی باشد می خورم.
 
Sbf : بزرگترین عیبت؟ 
همسرم می گوید خیلی مردسالاری! 
 
Sbf : چقدر آمادگی ذهنی داری؟
خیلی، صد در صد آمادگی ذهنی دارم. اگر آمادگی جسمی ام 80 درصد باشد آمادگی ذهنی ام صد در صد است.
 
Sbf : اولین گیاهی که کاشتی؟ 
خیلی به باغبانی و کاشتن گل و گیاه علاقه دارم. خانه ام پر گل و گیاه است. اولین گیاهی که کاشتم یک درخت صنوبر بود که هنوز هم هست و دیگر برای خودش درختی شده.
 
Sbf : اهل کتاب هستی؟ 
خیلی نه! اهل رمان خواندن نیستم. ترجیح می دهم کتاب های شعر بیشتر بخوانم.
 
Sbf : اسم آخرین کتابی که خواندید چه بود؟
کتاب کنسرت در جهنم نوشته رسول یونان
 
Sbf : آخرین فیلمی که در سینما دیدید؟
من یکبار در عمرم سینما رفته ام آن هم 15 سال پیش. بیشتر فیلم ها را در خانه می بینم. آخرین فیلمی که دیدم اسمش روزی روزگاری در مکزیک است.
 
Sbf : کدام هنرپیشه را دوست داری؟ 
محمدرضا فروتن.
 
Sbf : به کدام کارگردان علاقه مندی؟
اصغر فرهادی.
 
Sbf : چقدر مردم شما را می شناسند و مشهور هستی؟
از هر 10 نفر معمولا چهار نفر من را می شناسند. من برای اینکه کسی نشناسدم کلاه می گذارم سرم و کلاه را تا پایین می کشم! (خنده)
 
Sbf: مشهوریت یا محبوبیت؟
به نظر من مشهور شدن خیلی سخت است چون باید تلاش زیادی بکنی تا مشهور شوی اما محبوب شدن خیلی راحت است و با چند تا کار خوب و مردم پسند می شود محبوب شد. حتی با پول می شود محبوب شد. من اول دوست داشتم مشهور شوم اما وقتی مشهور شدم برایم مشکلاتی پیش آمد. در ضمن من محبوب هم هستم! 
 
Sbf : تا حالا اسمت را تو گوگل سرچ کردی؟ 
بله، بعضی وقت ها اسمم را سرچ می کنم. هر وقت می بازم و حوصله ندارم اسمم را در گوگل سرچ می کنم روحیه می گیرم و دلم باز می شود!
 
Sbf: چه رشته ورزشی دیگه ای را دوست دارید و دنبال می کنید؟ 
فقط دو و میدانی رو دوست دارم و کمی هم سوارکاری. هر ورزشی به صورت حرفه ای خسته کننده است.
 
Sbf : فوتبال ایران را دنبال می کنی؟
بعضی وقت ها فوتبال می بینم. طرفدار تیم ذوب آهن هم هستم. 15سال است که خودم هم در تیم ذوب آهن می دوم.
 
Sbf : بازی های ایران در جام جهانی و فینال را کجا دیدی؟
خانه بودم. اما شاید 10 یا 20 دقیقه بازی ها را بیشتر ندیدم. به نظرم فوتبال ایران اصلا خوب نیست و فوتبالیست ها در جام جهانی کار خاصی نکردند. ترجیح می دهم طرفدار والیبال باشم تا فوتبال. والیبالیست های ما واقعا تحسین برانگیز هستند.
 
Sbf : چقدر آنلاین هستی؟
روزی یک الی دو ساعت.
 
Sbf: اهل چت هم هستید؟ 
خیلی کم. تو چند تا از گروه هایی که دوستانم عضو هستند اگر از من سوالی پرسیده شود جواب می دهم.  
 
Sbf : تو وایبر عضو چه گروه هایی هستی؟ 
بیشتر گروههای ورزشی و دوستانم.
 
Sbf :عکس سلفی می گیری؟
بله، عکس ها بهترین یادگاری هستند.
 
Sbf : چه چیزهایی همیشه همراهتان است؟
سوئیچ ماشینم، کیف پولم، موبایلم. 
 
Sbf : خرید کردن را دوست داری؟ چه کسی خرید های روزانه ات را انجام می دهد؟
بله، دوست دارم. اما خریدهای روزانه را همسرم انجام می دهد.
 
Sbf : خطرناک ترین تجربه ای که داشتید؟
دخترم مریض شده بود. در آن روز من خیلی اذیت شدم و بدترین روز زندگی ام همان روز بود! اندازه سه تا تصادف حرص خوردم. 
 
Sbf : شیر، چای یا قهوه؟
شیر.
 
Sbf : کوه، دریا، کویر یا جنگل؟
کوهی که جنگل هم داشته باشد.
 
Sbf : بهترین ساعت برای تمریناتی که انجام می دهی؟ 
6 تا 8 عصر.
 
Sbf : در اردو چه چیزی اذیتت می کند؟
دوری از خانواده.
 
Sbf : اگر نابینا شوی چه می کنی؟
زندگی می کنم. مگر قرار است نابیناها زندگی نکنند؟ از نعمتی که دارم استفاده می کنم و با نعمتی که ندارم کنار می آیم.
 
Sbf: با ارزشترین چیزی که از دست داده ای؟
یکی از دوستانم که دروازه بان ذوب آهن بود و ما با هم 8 سال هم اتاقی بودیم متاسفانه تصادف کرد و فوت کرد.
 
Sbf : اگر بدانید 24 ساعت بیشتر زنده نیستید چه می کنی؟ 
به زندگی عادی ادامه می دهم. موبایلم را جواب می دهم. دختر را بغل می کنم و می بوسم. 
 
Sbf : اگر سه هزار میلیارد تومان پول داشته باشید با آن چه می کنی؟
خودم به زندگی عادی ادامه می دهم. اما شاید نصف این پول را به نیازمندان کمک کنم.
 
Sbf : مهمترین کار نکرده؟
دلم می خواست در المپیک مدال طلا بگیرم. چون شرایطشم را داشتم اما به دلیل بی تجربگی و بچه بازی خودم نتوانستم. 
 
Sbf : بهترین نقطه ایران؟ 
چهارمحال بختیاری
 
Sbf : بهترین خیابان تهران؟
تهران اصلا خیابان بهترین ندارد. همه اش ترافیک است.
 
Sbf : بهترین شهر برای زندگی؟
اصفهان
 
Sbf: دوست دارید چند سال عمر کنید؟
دوست دارم 180 سال عمر کنم. حالا 180 سال هم نشد 150 سال عمر کنم یعنی یک قرن و نیم.
 
Sbf : سجاد مرادی را در یک عبارت توصیف کن. 
سجاد مرادی؛ ای داد بیداد…. هر وقت بگویید ای داد بیداد همه من را می شناسند!

عضویت در تلگرام عصر خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
طراحی سایت و بهینه‌سازی: نیکان‌تک