سرنوشت قلعهنویی و دایی در انتظار کریمی؟
ایسنا: کارلوس کیروش پس از امضای قرارداد جدید با فدراسیون
فوتبال ایران تصمیم گرفت که علی کریمی را به عنوان یکی از دستیاران
ایرانیاش انتخاب کند؛ انتخابی که به ظاهر خیلی خوب ولی در باطن دچار
ابهامها و ایرادهای اساسی است.
علی کریمی یکی از محبوبترین ستارههای تاریخ فوتبال ایران و پرسپولیس است.
او کسی است که سالها در اوج فوتبال بازی کرده و پایش به گلزنی در
بوندسلیگای آلمان با پیراهن بایرن مونیخ هم باز شده است. به او لقب
“مارادونای آسیا” را دادهاند چون مانند اسطوره آرژانتینی حریفان را دریبل
میزد و در زمین فوتبال جادو میکرد.
“جادوگر” فوتبال ایران در سالهای پایانی فوتبالش، چه در پرسپولیس و چه در
تراکتورسازی، وقتی در زمین نبود از کنار زمین و روی نیمکت به همتیمیهایش
نکاتی را گوشزد و با فریادهایش آنها را راهنمایی میکرد. این رفتار کریمی
نشان میداد که علاقه زیادی به مربیگری دارد ولی کمتر کسی – حتی خود او –
فکر میکردند که کریمی به این سرعت مربی شود؛ آن هم مربی تیم ملی بزرگسالان
فوتبال ایران.
“مارادونا” اسطوره فراموش نشدنی فوتبال جهان زمانی که وارد عرصه مربیگری
شد، نتوانست عملکرد خوبش در هنگام بازی را روی نیمکت هم ادامه دهد و ناکام
ماند. مارادونای آسیای هماینک وارد عرصه مربیگری شد و امیدوار است که
نخستین تجربهاش در این عرصه با موفقیت همراه شود.
* نمونههای وطنی مارادونا
در ایران هم نمونههایی مشابه آنچه برای مارادونای افسانهای رخ داد وجود
دارد. در مقیاس بسیار پایینتر از اسطوره آرژانتینیها، امیر قلعهنویی و
علی دایی، دو ملیپوش سابق ایران بودند که خیلی زود به نیمکت تیم ملی
رسیدند و توفیق نداشتند.
قلعهنویی زمانی سرمربی تیم ملی شد که تجربه آسیایی یا بینالمللی موفقی با
استقلال یا تیم دیگر نداشت و انتخابش به عنوان سرمربی تیم ملی با
انتقادهای زیادی همراه بود. امیر آبیها سکان هدایت تیم ملی را بر عهده
گرفت و خیلی زود آن را به دیگری سپرد و به قول خودش به خاطر شکست برابر
کره جنوبی آن هم در ضربات پنالتی – جام ملتهای آسیای 2004 – محاکمه شد.
علی دایی هم در شرایطی سرمربی تیم ملی شد که اصلا جزو گزینههای هدایت این
تیم نبود و آن طور که خودش گفت “با خدا لابی کرد” و سرمربی شد. او پیش از
حضورش روی نیمکت تیم ملی، یک بار به عنوان بازیکن – مربی سایپا را قهرمان
لیگ برتر کرده بود، هرچند کارشناسان معتقد بودند که آن قهرمانی نباید کاملا
به نام دایی نوشته شود چون بیشتر مسیر آن فصل را سایپا را مربی آلمانیاش
پیموده بود.
سرانجام، علی دایی در میانه راه صعود به جام جهانی 2010 برکنار شد تا چندین
ماه از فوتبال ایران دور باشد. او نیز مانند قلعهنویی از زمان و نحوه
برکناریاش ناراحت و گلهمند بود.
به گزارش ایسنا، قلعهنویی و دایی، دو فوتبالیست بودند که بازیهایشان هیچ
گاه از یاد و خاطره فوتبال دوستان ایرانی پاک نمیشود اما حقیقت این است که
تیمهای ملی که از سوی این دو اداره میشد، بازی زیبایی به نمایش
نمیگذاشت و نتایج آنها هم چنگی به دل نمیزد.
دلیل اصلی این ناکامی این بود که “امیر و علی” خیلی زودتر از آن چه انتظار
میرفت به نیمکت تیم ملی رسیدند. شاید اگر قلعهنویی و دایی صبر میکردند و
کمی تجربه بینالمللی بیشتر کسب میکرد و آن وقت نیمکت داغ تیم ملی را
میپذیرفتند، موفق میشدند و نام خود را در عرصه مربیگری ملی هم پرآوازه
میکردند.
* علی کریمی دنبالرو دایی و قلعهنویی؟
اینک در سال 1393 و در حالی که تیم ملی فوتبال ایران چند ماه دیگر باید در
جام ملتهای آسیا بازی کند، علی کریمی جوان به کادر فنی تیم ملی اضافه شده
است.
تفاوت اساسی این انتخاب با حضور دایی و قلعهنویی در تیم ملی این است که
کریمی به عنوان دستیار کارلوس کیروش به تیم ملی آمده و از این نظر انتخاب
بهتری نسبت به هر فرد مذکور داشته است، اما با این حال، حضور یکباره کریمی
در تیم ملی – بدون سابقه یک دقیقه مربیگری و بدون کسب مدارک لازم – ممکن
است او را به همان سرنوشتی دچار کند که دایی و قلعهنویی دچارش شدند.
* مهره سوخته
علی دایی و امیر قلعهنویی با حضور پیش از موعد در تیم ملی و ناکامی در
کارشان، به نوعی خود را سوزاندند به گونهای که اکنون نام هر یک از آنها
به عنوان گزینه سرمربیگری تیم ملی مطرح شود، خیلیها به شدت معترض میشوند
و حتی افکار عمومی چندان حمایتی از ایشان نخواهد کرد.
علی کریمی بهتر بود حضور روی نیمکت داغ مربیگری تیم ملی را به زمانی موکول
میکرد که تجربه بیشتری در مربیگری پیدا میکرد و با زیر و بم این حرفه
آشنا میشد. با همه این اوصاف حالا که کریمی یک شبه راه صد ساله را طی کرده
و به قله مربیگری در ایران رسیده باید تمام حواسش را جمع کند که مبادا در
میانه راه سقوط کند و به مهره سوخته دیگری در فوتبال ایران تبدیل شود.