نمایش دو بازنده (عادل فردوسی پور/فرهاد مجیدی)

در مورد مصاحبه عادل فردوسی پور و
فرهادمجیدی احتمالا مطالب زیادی خوانده اید و شاید بحث های زیادی هم در این
مورد کرده باشید . با این حال یادداشت منتشر شده در این شماره هفته نامه
تماشاگران امروز به نظر می رسد که دیدگاهی نویی به ماجرا باشد . پس اگر بحث
های این چند روز اخیر را دنبال کردید عصرایران خواندن این یادداشت را هم به شما توصیه می کند.


نمایش دو بازنده

هیوا یوسفی
1-
نتیجه مصاحبه عادل فردوسی‌پور با فرهاد مجیدی باخت- باخت بود. عادل باخت
چون مثل همیشه وقتی حرف از علاقه بچگی‌اش به پرسپولیس شد، دست وپایش را گم
کرد و جوری حرف زد انگار سری بزرگ از او فاش شده. باخت فرهاد مجیدی هم که
اظهرمن‌الشمس بود. هر جور که حساب کنیم او به خاطر حمله به قلعه‌نویی و
فتح‌الله‌زاده احتمالا بخشی از هوادارانش را از دست داده. حمله‌ها و
متلک‌های ناشیانه‌اش به روزنامه‌ها و جهانبخش و خود عادل هم که بماند.
2-
عادل فردوسی‌پور سال‌هاست که پیشنهاد مصاحبه‌ با نزدیکترین دوستان
رسانه‌ای‌اش را هم رد می‌کند. در واقع او برخلاف انتظاری که بازیکنان و
مربیان و مدیران دارند، خودش مثل سازمانی که برایش کار می‌کند، میانه‌ای با
پاسخگویی ندارد. این مصاحبه نکردن البته به خودش هم آسیب زده. اینکه هنوز
که هنوز است در مقابل هر سوالی که انتظارش را ندارد، دست و پایش را گم
می‌کند، شاید یک دلیلش همین مصاحبه نکردن باشد. او عادت کرده که سوال کند و
عادت ندارد که پاسخگو باشد؛ اصلا چنین شرایطی را تمرین نکرده.همین
مشکل را فرهاد مجیدی هم داشت. باور‌کردنی نیست که ستاره‌ دنیادیده‌ای مثل
فرهاد مجیدی حتی بلد نیست روی صندلی یک برنامه تلویزیونی بنشیند. بلد نیست
چون هیچ وقت ننشسته. تصور او از مصاحبه همان جملات قلمبه سلمبه‌ای است که
برخی سایت‌ها و روزنامه‌ها می‌نویسند، وگرنه چطور ممکن است که نداند
«…اما این امر میسر نشد…» جمله‌ای نیست که به درد مصاحبه زنده
تلویزیونی بخورد. انگار داشت کلیله‌ودمنه می‌خواند.حمله
ناگهانی‌اش به علیرضا جهانبخش بیچاره هم احتمالا دلیلش همین بود. شاید فکر
کرد اگر لازم شد بعدا می‌تواند مثل مصاحبه پانزده سال پیش‌اش با خبر ورزشی،
تکذیبش کند، بگوید اصلا چنین حرفی نزده و بعد که فهمید چه گاف بزرگی داده،
تلاش کرد جمعش کند.

3- فرهاد
مجیدی قبلا در آن نامه سرگشاده یا به قول خودش بیانیه گفته بود پیرو مکتب
حجازی است و بعد از آن عبارت «مکتب حجازی» بارها و بارها تیتر شد.
دوشنبه‌شب هم دوباره از مکتب حجازی گفت و عادل فردوسی‌پور نپرسید این مکتب
حجازی چی هست و چه مشخصاتی دارد. آیا حجازی آدمی بود که مثلا با هر‌کسی کار
نمی‌کرد؟ کار کرد که. با علی فتح‌الله‌زاده که منتقدش بود کار کرد، حتی
دوره‌ای مشاور واعظ‌ آشتیانی شد. هر شرایطی را نمی‌پذیرفت؟ پذیرفت که از
سرمربیگری کنارش بگذارند و به عنوان مدیرفنی به کارش ادامه دهد. آدمی بود
که خودش را سپر بلای تیم می‌کرد؟ بعد از آن باخت 3 به 4 مقابل سایپا،
بازیکن‌هایش را متهم کرد که دسیسه کرده‌ بودند تیم ببازد و او اخراج شود.بله
حجازی ویژگی‌های اخلاقی مثبت هم داشت. مثلا دوست نداشت به هر قیمتی به
دولتمردان نزدیک شود، چاپلوسی نمی‌کرد، ریا‌کار نبود ولی آیا فرهاد مجیدی
هم همین‌طور است؟ آیا اگر حجازی به جای مجیدی بود حاضر می‌شد عکس رئیس
باشگاهش را بزند روی پیراهنش؟ فرقی نمی‌کند آن مدیر علی فتح‌الله‌زاده بوده
یا فلان شیخ اماراتی. آیا حجازی حاضر بود برود توی شوی احمدی‌نژاد و
مورالس بازی کند؟ آیا برایش مهم نبود مردم چه قضاوتی در موردش می‌کنند؟ مهم
نبود مردم بگویند به خاطر همین بازی، از احمدی‌نژاد مجوز وارد کردن ماشین
خارجی گرفته؟
4- معلوم نیست مکتب حجازی دقیقا چی
هست و چه ویژگی‌هایی دارد، اما احتمالا در هیچ مکتب اخلاقی، خودشیفتگی و
منم‌منم کردن ارزش نیست. آیا کسی می‌تواند ادعا کند هیچ وقت هیچ اشتباهی
نکرده؟ حیرت‌آور است که فرهاد مجیدی تقریبا در مورد همه کارهایی که در
استقلال کرده و همه بالا و پایینی که داشته، چنین ادعایی می‌کرد. حیرت‌آور
است که حتی حاضر نبود قبول کند فصلی که استقلال را ول کرد و رفت قطر و تیمش
قهرمانی را از دست داد، اشتباه کرده. حیرت‌آور است که می‌گفت هم رفتنش
درست بوده، هم برگشتنش و هم دوباره رفتنش.
5-
وقتی فرهاد مجیدی آنقدر با نخوت و تکبر حرف می‌زد، وقتی داشت برای مهم نشان
دادن خودش به دروغ یا راست می‌گفت که علیرضا جهانبخش را نمی‌شناسد، می‌گفت
فقط بازی‌های استقلال را می‌بیند، می‌گفت همبازی‌های قدیمی‌اش را
نمی‌شناسد، یاد مهدی مهدوی‌کیا افتادم. مهدوی‌کیا هم همسن و سال مجیدی است.
مثل او شروعش در تیم مایلی‌کهن بود و بعدش مثل مجیدی به اروپا رفت. نتیجه
اروپا رفتن مهدوی‌کیا‌–‌جدا از بازی‌های درخشانش در هامبورگ- تغییر دیدگاهش
به فوتبال و به زندگی شد. نتیجه‌اش این شد که وقتی آن شب معروف در برنامه
90 روی همان صندلی فرهاد مجیدی نشست، به قدری شیوا حرف ‌زد که مجری پرحرف و
کم‌طاقتی مثل عادل فردوسی‌پور هم دلش نیامد وسط حرفش بپرد. وقتی تعریف
می‌کرد که بعد از یک دوره نیمکت‌نشینی و سکو‌نشینی، چطور با تمرین و مرارت
زیاد دوباره به ترکیب هامبورگ برگشته، مو به تن آدم سیخ می‌شد. حرف‌هایش
آنقدر صادقانه و گیرا بود که اشک عادل‌فردوسی‌پور و ملتی که داشتند برنامه
را می‌دیدند درآورد. البته فرهاد مجیدی یا منتقدان این مقایسه می‌توانند
وانمود کنند که همدلی عادل با مهدوی‌کیا به خاطر پرسپولیسی‌‌بودنش بوده،
اما برای وجدان‌شان چه دلیلی پیدا خواهند کرد؟شهامت مجیدی را
مقایسه کنید با مهدی مهدوی‌کیا که همان شب جلوی میلیون‌ها بیینده 90 از
خانواده‌اش به خاطر اشتباهی‌–‌که احتمالا توی زندگی خصوصی‌اش کرده‌–
عذرخواهی کرد. واقعا یک‌ آدم چقدر می‌تواند شریف باشد، چقدر افتاده، چقدر
جنتلمن!مهدوی‌کیا هم مثل فرهاد مجیدی از عادل فردوسی‌پور انتقاد
کرد نه یک بار، تقریبا هر دفعه که فرصتی پیدا کرد و به 90 آمد، اما
انتقادش به خاطر این نبود که چرا تیتر فلان روزنامه را نشان دادی، هر بار و
هر بار فردوسی‌پور را نقد کرد به خاطر اینکه چرا از فرصتی که در برنامه‌اش
دارد برای کمک بیشتر به فوتبال مدارس و نوجوانان و جوانان استفاده‌
نمی‌کند.
6- برسیم به عادل فردوسی‌پور که
برنامه‌اش بدبختانه هر چه جلوتر می‌رود، کم‌محتواتر و سطحی‌تر می‌شود.
بی‌شک او می‌توانست مصاحبه با فرهاد مجیدی، محبوب‌ترین ستاره تیم استقلال
را به جای کل‌کل‌های سطحی، به سمتی دیگر ببرد. می‌توانست به جای نشان دادن
آن عکس‌های قدیمی و پرسیدن آن سوال‌های کم‌ارزش، از مجیدی در مورد تجربه
فوتبال و زندگی در امارات و قطر‌ و اتریش بپرسد. در مورد تفاوت‌ها بپرسد،
در مورد چیزهایی که در کلاس‌های مربیگری یاد گرفته، در مورد نداشته‌ها و
آرزوهای فوتبال ایران. گیرم که مجیدی نمی‌توانست به خوبی مهدوی‌کیا حرف
بزند، گیرم که جواب‌های بی‌ربط می‌داد ولی در هر حال بهتر از این بود که
فکر کند، یک مجری به قول خودش پرسپولیسی آمده که حالش را بگیرد و بعد آن
ماجراها پیش بیاید که آمد.‌
منبع: تماشاگران امروز

عضویت در تلگرام عصر خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
طراحی سایت و بهینه‌سازی: نیکان‌تک