پاسخهای جالب شهید مطهری به چند تحریف
«ما ایرانیها یک مردم ضعیفپسندی هستیم. آه و ناله کردن در میان ما سرقفلی
دارد. هرکس میخواهد بگوید من آدم خوبی هستم، خودش را شل میکند، رها
میکند، آه میکشد، ناله میکند. این معلول همین دروغی است که ما به امام
زینالعابدین نسبت دادهایم و ایشان را «امام زینالعابدین بیمار»
میخوانیم.»
به گزارش ایسنا، این بخشی از پاسخهای جالب و
تأملبرانگیز شهید مطهری به تحریفاتی درباره امام سجاد(ع) است. خبرآنلاین
در این رابطه نوشت: دوازدهم ماه محرم به روایتی، سالروز شهادت امام سجاد(ع)
است؛ امامی که در فضای اختناق بعد از کربلا با نشر علم و معارف و دعاهای
پر مضمون، دین را حفظ کرد.
به مناسبت 12 محرم، تحریفات وارد شده
درباره امام چهارم در واقعه عاشورا و پس از آن را مرور میکنیم. گلچینی از
نوشتههای استاد مرتضی مطهری درباره این تحریفات را در ادامه میخوانید:
بیهوش بودن امام سجاد(ع) در طول حادثه کربلا
داستان
جعلی و تحریفی که درباره امام نقل میکنند این است که میگویند در روز
عاشورا وقتی برای امام حسین(ع) یاوری باقی نماند، امام سجاد(ع) پرسید: پدر
جان کار شما و این مردم به کجا کشید؟ (یعنی تا آن وقت امام زینالعابدین
بیخبر بوده است) امام فرمود: پسر جان به جنگ کشید.
امام سجاد(ع)
پرسید: حبیب بن مظاهر چه شد؟ فرمود کشته شد. و همینطور از دیگر یاران
پرسید. امام حسین(ع) فرمود بدان که در میان خیمهها غیر از من و تو مردی
نمانده است. این قصه از حواشی زیادی برخوردار است و غرض این است که امام
سجاد(ع) از اول مقاتله تا وقت مبارزه پدر اصلاً از حال نزدیکان و انصار و
میدان جنگ خبری نداشته است.
این داستان جعلی و دروغ است. امام آن
قدر مریض و بیهوش نبوده که نداند چه گذشته است. تاریخ مینویسد حتی در همان
حال امام حرکت کرد و فرمود عمع عصای مرا با یک شمشیر بیاور. در واقع یکی
از کسانی که در واقعه حاضر بوده و آن را نقل کرده است، شخص امام سجاد(ع)
است.
گریختن مادر امام سجاد(ع) بعد از شهادت امام حسین(ع)
تحریف
دیگر این است که میگویند شهربانو مادر امام سجاد(ع) در کربلا بوده و بعد
از شهادت امام حسین(ع) یک مرتبه سوار بر اسبی که در آنجا بسته بوده شده و
فرار کرده است. لشکر عمر سعد هم به دنبالش آمدهاند. حالا اگر بگوییم اسب
بیبی شهربانو نظر کرده بوده ناچار باید بگوییم اسبهای لشگر عمر هم
نظرکرده بودند که 150 فرسخ یک نفس آمدهاند! وقتی که داشتند او را
میگرفتند، میخواست بگوید «یاهو» مرا بگیر، اشتباه کرد و گفت «یا کوه» مرا
بگیر و کوه هم گرفت!
تاریخ میگوید والده امام سجاد(ع) بعد از وضع
حمل از دنیا رفته و اساساً در کربلا وجود نداشته است. یک مقتل را نمیبینید
که گفته باشد مادر امام (چه بیبی شهربانو باشد چه کس دیگر، که سر این
موضوع اختلاف است) در کربلا حضور داشته است. افسانهای است که جعل کردهاند
و عدهای هم به آن اعتقاد دارند.
تحریف مخصوص ما ایرانیها: امام زینالعابدین بیمار
یک
چیزی که مخصوص ما ایرانیهاست، این است که میگوییم: «امام زینالعابدین
بیمار». شما در غیر زبان فارسی در جای دیگر این کلمه «بیمار» را دنبال اسم
امام زینالعابدین نمیبینید. مثلاً در زبان عربی، ایشان القاب زیادی
دارند. «السّجاد» یکی از القابشان است و «ذو الثَّفَنات» یکی از القابشان
است.
شما ببینید یک کتاب در دنیا پیدا میکنید که یک لقبی به زبان
عربی به امام داده باشند که مفهوم بیمار را برساند؟ من نمیدانم چطور شده
که ما فارسیزبانها این لقب را به امام دادهایم؟! البته علتش معلوم است.
امام زینالعابدین در ایام حادثه عاشورا – بگویم منالاتفاق، بگویم تقدیر
الهی بود برای اینکه امام زنده بماند و نسل امام حسین(ع) از این طریق محفوظ
بماند – بیمار بودند و همان بیماری ایام عاشورا سبب نجات ایشان شد. چند
بار تصمیم گرفتند امام را بکشند، چون بیماری ایشان در آن وقت شدید بود،
گفتند: «اِنَّهُ لِما بِهِ» یعنی این که دارد میمیرد، چرا دیگر او را
بکشیم؟ کیست در دنیا که در عمرش بیمار نشود؟ هر کسی در عمرش یک بار، دو بار
بیمار میشود.
غیر این چند روز شما ببینید یک جا نوشتهاند که امام
زینالعابدین بیمار بود؟ ولی ما امام زینالعابدین را یک آدم بیمارِ مریضِ
زردرنگِ تبِ لازمی تصور کردهایم که همیشه عصا به دستش است و با کمر خم
دارد راه میرود و آه میکشد. آن وقت میگوییم امام چهارم ما هم هست. همین
دروغ و تحریف سبب شده است که بسیاری از اشخاص آه بکشند، ناله کنند، خودشان
را به موشمردگی بزنند و مردم از آنها احترام کنند، بگویند ببین آقا را!
درست امام زینالعابدین بیمار! این تحریف است. امام زینالعابدین با امام
حسین(ع) هیچ فرق نداشته است، با امام باقر(ع) از نظر مزاج و بنیه هیچ فرق
نداشت. امام چهل سال بعد از حادثه کربلا زنده بود و مثل همه سالم بود. با
امام صادق(ع) فرقی نداشته است. چرا ما بگوییم «امام زینالعابدین بیمار»؟!
خدا
رحمت کند مرحوم آیتی (رضوان اللّه علیه) را که یک گوهر گرانبهایی بود از
دست ما رفت. ایشان هم همین موضوع را جزء مسائلش طرح کرد. گفت همین چه حرفی
است که ما به امام زینالعابدین نسبت بیماری میدهیم؟ یک لقب به امام
دادهایم که هرکس بشنود خیال میکند امام یک مردی بوده در تمام عمر بیمار.
بعد یک قضیه جالبی نقل کرد. گفت که همین چندی پیش یکی از مجلات را
میخواندم که در آن مجله نویسنده مقالهای از وضع دولت و کارمندان دولت
انتقاد کرده بود. این طور انتقاد کرده بود که اغلب کارمندان دولت و متصدیان
امور یا افراد بیعرضهای هستند یا افراد ناپاکی؛ یا عرضه دارند و
ناپاکاند یا پاکاند و بیعرضه. عین عبارت را ایشان نقل کردند. نوشته بود
که اغلب متصدیان امور یا شمرند یا امام زینالعابدین بیمار و حال آنکه ما
نیازمندیم به افرادی که حضرت عباس باشند، هم پاک باشند و هم کاربر؛ یعنی
شمر کاربر بود ولی ناپاک، امام زینالعابدین بیمار آدم پاکی بود، متأسفانه
کاربر نبود، عرضه و لیاقتی نداشت؛ حضرت عباس خوب بود که هم پاک بود و هم
کاربر!
به همان آدم اگر بگویید امامهایت را بشمار، میگوید امام
چهارم من امام زینالعابدین بیمار است. یک آدمی که تو اعتقادت – العیاذ
باللّه – درباره او این است که او یک آدم پاکی بود ولی کاربر نبود و حضرت
عباس که مأموم بود و امام نبود از او بالاتر بود چون هم پاک بود و هم
کاربر، پس چه امامی و چه پیشوایی؟! ببینید همین یک جریان کوچک چقدر انحراف
به وجود میآورد. ما ایرانیها یک مردم ضعیفپسندی هستیم. آه و ناله کردن
در میان ما سرقفلی دارد. هرکس میخواهد بگوید من آدم خوبی هستم، خودش را شل
میکند، رها میکند، آه میکشد، ناله میکند. این معلول همین دروغی است که
ما به امام زینالعابدین نسبت دادهایم و ایشان را «امام زینالعابدین
بیمار» میخوانیم. تا شخصی میگوید آه، میگوییم درست مثل امام
زینالعابدین بیمار!
مرحوم شمس، واعظ تهرانی معروف گفته بود در مشهد
یک شبی ما را به جایی دعوت کردند، ما هم به خیال اینکه یک مهمانی معمولی
است رفتیم. دیدیم نه، جمعیت خیلی زیاد است. سفره آوردند. دیدم در جلو هر یک
از ما یک بشقاب غذا گذاشتهاند.
من هرچه که نگاه کردم نفهمیدم
چیست؟ چون این قدر تیره بود که از ماش تیرهتر. دست گذاشتم، دیدم هر جایش
دست میگذارم از بشقاب میخواهد بیرون بیاید؛ این قدر سفت و محکم است.
منتظر شدیم که چیز دیگر بیاورند. دیدم نه، جمعیت شروع کردند از همینها
استفاده کردن. صاحب خانه را صدا کردم آمد. گفتم اینها چیست که به حلق
خلقاللّه میکنی؟ گفت ای آقا! شما هم از این حرفها میزنید؟ از شما قبیح
است، زشت است. چطور؟ گفت این آش امام زینالعابدین بیمار است. گفتم اگر
راست میگویی که آش امام زینالعابدین بیمار است، پس بیماری ایشان در همه
عمر از همین آش بوده که میخوردهاند! اینهاست که چهرههای پاک و نورانی
را مشوّه کرده است و مشوّه میکند.
اصلاً امامت به معنی نمونه و
سرمشق بودن است؛ یعنی فلسفه وجود امام این است که یک انسانِ مافوق باشد، یک
انسان مافوق انسانها باشد، همین طوری که پیغمبران «بَشَرٌ مِثْلُکُمْ
یوحی اِلَیْهِ» بودند تا مردم از این مثلهای اعلا پیروی و تبعیت کنند. اما
وقتی که چهره این شخصیتها این قدر مشوّه و خراب شد، سیمایشان تغییر کرد،
اینها دیگر قابل پیروی و لایق پیروی نیستند و نمیشود از اینها پیروی کرد؛
یعنی پیروی از این شخصیتهای خیالی به جای این که نافع باشد نتیجه معکوس
میبخشد.