اسطوره اى بنام تختى
به گفته بزرگان زندگانی هر انسانی به طور حقیقی با فاصله ای که پس از مرگش آغاز می شود سنجیده می شود، به این اعتبار می توان نتیجه گرفت که با گذشت زمان عظمت شخصیت تختی به نحو چشمگیری آشکار شده است.
عصر خبر– اسماعيل شاه محمدي* – یکی از شاخص های برجسته فرهنگ و تمدن هر سرزمینی حضور ورزش در متن آن جامعه و نگرش پویا و باورمند نسبت به آن است.
در سرزمین پهناور ایران از دیر باز به ورزش و منش و روحیه پهلوانی ارج بسیار گذاشته شده و در منابع تاریخی از ایرانیان به عنوان مردمانی یاد شده است که نه تنها در پرورش جسم خویش و کسب مهارت و توانمندیهای افزونتر کوشا بوده اند بلکه در تربیت فرزندان و نسل های آینده نیز سعی وافری داشته اند. در آثار سخنوران و مشاهیر فرهنگ این دیار همواره کاهلی و تن آسایی مذمت شده و سخت کوشی و ورزش مورد ستایش قرار گرفته است.
از جمله ویژگی های بسیار ارزنده و تحسین برانگیز در تاریخ ورزش ایران ترویج خصلت های جوانمردی و نوعدوستی بوده است که موجب شده تا ورزش ایران همواره همانند پرنده ای با دو بال ‘توانایی’ و ‘دانایی’ اوج بگیرد و لذا در همه دورانها ورزشکاران حامیان مردم در دشواری ها و از مبارزان و مجاهدان علیه زور و ستمگری بوده اند.
در شاهنامه حکیم فرزانه توس، پهلوانان اشخاص زورمند و اخلاق گرا هستند که در هنگامه های سخت به میدان آمده و به کمک توده های مردم و نجات زاد و بوم خویش برمی خیزند.
در واقع فرهنگ حاکم بر تاریخ ورزش ایران فرهنگی اخلاق گرا، مردم مدار، شعورمند و تابع مهر و آیین جوانمردى است و به همین سبب پهلوانان ایرانی همواره مردانی مورد احترام و وثوق مردم و تکیه گاه جامعه در توفانها و بحران ها بوده اند.
به گواه تاریخ از دل جامعه ورزش ایران در هر عصری چهره هایی برخاسته اند که به لحاظ نیرومندی و نیز خصایص انسانی مورد توجه اجتماع قرار گرفته و مصدر انجام امور ارزشمندی بوده اند تا جایی که برخی از این رادمردان، ناخواسته به اسطوره هایی در نزد مردم مبدل شده اند و آنچه که بیشتر موجب چنین عاملی شده است خضوع و خشوع، فروتنی، دستگیری از نیازمندان، حمایت از فرودستان، ادب، بی نیازی به دنیا و عدم چشمداشت به مقام و منصب، غلبه بر خشم و شهوت، دین داری و پارسایی و… بوده است.
در ورزش کهن ایران پوریای ولی اسطوره ای جاودان و هماره ستایش شده است، به آن جهت که وی در عین توانگری و قدرتمندی در میادین مبارزه، در میدان غلبه بر نفس و هواهای گذرای دنیوی نیز فاتح بود که در فرهنگ ورزش ایران غلبه بر نفس اوج پهلوانی است:
مردی نبود فتاده را پای زدن
گر بر سر نفس خود امیری، مردی
در تاریخ ورزش معاصر ایران روانشاد غلامرضا تختی از چهره هایی است که علاوه بر ورزش در دیگر زمینه ها نیز به فعالیت پرداخت و نه تنها در عرصه ورزش بلکه در بین تمامی اقشار جامعه ایران و نیز دیگر ورزشکاران و علاقمندان به ورزش جهان احترام و محبوبیت فوق العاده ای پیدا کرد.
تختی علاوه بر افتخار آفرینی در عرصه ورزش کشتی، انسانی متین و مودب و با اخلاق، شخصیتی دردمند و در پی امداد به محرومان جامعه و فردی دیندار و با روحیه انقلابی بود و مجموعه تمامی این خصوصیت ها که کمتر در انسانی جمع می شود از او چهره مقبول و محبوب و اسطوره ای ساخت که پس از سالها هنوز مورد تکریم است.
روانشاد غلامرضا تختی در روز پنجم شهریورماه سال ۱۳۰۹ در محله ‘خانی آباد’ تهران دیده به جهان گشود، چنان که خود نوشته است: ‘پدرم روی اصل اعتقادات مذهبی اش و ارادت خالصانه ای که به امام هشتم داشت، نام غلامرضا را برمن نهاد.'(جهان پهلوان تختی ص۷)
تختی با تلاش و جدیت فراوان و علیرغم فقر مادی شدیدی که خانواده اش با آن دست به گریبان بود توانست در ورزش کشتی رشد کرده و به مراتب بالایی دست پیدا کند.تختی دارای شخصیتی مذهبی بود، نماز خواندن را از کودکی آموخته بود و برای شرعیات اهمیت خاصی قایل بود. به امام هشتم حضرت علی بن موسی الرضا(ع) علاقه ویژه ای داشت و اکثرا به تنهایی و یا به اتفاق برخی ازدوستان نزدیک قبل از عزیمت به مسابقه های مهم خارجی به پای بوسی امام رضا(ع) مشرف می شد.(جهان پهلوان تختی ص ۱۰)
تختی در مصاحبه ای که در آن روزگار با یکی از مجلات ورزشی داشته با ایمان و صراحت از اعتقادات مذهبی خود چنین سخن گفته است: ‘من همیشه قرآن کریم را در جیب خود دارم و هیچ گاه خداوند را فراموش نمی کنم.'(کیهان ورزشی شماره ۵۷ مورخ شنبه ۲۲/۱۰/۱۳۳۵)
در عرصه ورزش کشتی تختی در شمار پرافتخارترین ورزشکاران این رشته در سطح ملی و جهان است و وی را در شمار نوادر این ورزش می شناسند، اما آنچه که از تختی اسطوره ای شگفت آفریده است ادب، تواضع، نوعدوستی و خصوصیات پهلوانی اوست که ریشه در باورهای فرهنگ ملی و آموزه های دینی دارد.
در شرایط اختناق تختی مبارزه خود را با فساد و چپاولگری رژیم پهلوی آغاز کرد و بی پروا به مخالفت با سیاستهای دستگاه حاکم برخاست. وی با بسیاری از مبارزان و مجاهدان مشهور آن روزگار مانند آیت الله سیدمحمود طالقانی ملاقات و ارتباط داشت.(جهان پهلوان تختی ص ۶)
بی گمان این ملاقاتها و مبارزات از چشم ساواک پنهان نبود و چنان که از اسناد به جا مانده از آن دوران استفاده می شود، نگرانی رژیم را برانگیخته بود. در نتیجه روز به روز فشارها و محدودیتهای افزونتری برای تختی در نظر گرفته شد، تا جایی که علیرغم آوازه فرامرزی و محبوبیت فراوان تختی از حضور او در سالن های تمرین و مسابقات جلوگیری می کردند و تضییقات فراوانی برایش به وجود می آوردند. حتی حقوق پهلوانی و قهرمانی جهانی وی و سایر مزایایش را نیز قطع کردند.(جهان پهلوان تختی ص ۵۶)
علیرغم تمامی مشکلاتی که برای او به وجود آوردند، مردم او را با مهر و اشتیاق فریاد می زدند و بی سابقه ترین ابراز احساسات را نثارش می کردند تا جایی که همین موضوع سبب خشم شاهپور غلامرضا برادر شاه که ریاست کمیته ملی المپیک را داشت شد و کینه شدیدی از تختی به دل گرفت به گونه ای که در مراسم جشن کوهنوردان که در تالار فرهنگ برگزار شده بود به نشانه اعتراض به حضور تختی قهر کرده و سالن را ترک کرد.(جهان پهلوان تختی ص ۴۸)
شخصیت ‘کاریز ماتیک’ تختی برای رژیم وقت نگرانی بزرگی به شمار می آمد و از گسترش نفوذ و محبوبیت او که روز به روز بیشتر می شد، هراس و اضطراب فراوانی در سران حکومت پدید آمده بود.
تختی در نتیجه سفر به کشورهای پیشرفته جهان و درک پیشرفتهای آنان در مقایسه با محرومیتها و عقب ماندگی کشورش بسیار اندوهگین بود و علت این فاصله اسف انگیز را در بی لیاقتی و خیانت پیشگی رژیم وابسته و مستبد می دانست. نفرت تختی از دستگاه حاکمه به گونه ای بود که در سالهای آخر زندگی، مبارزات حزبی را بی فایده می دانست و خواستار اقدامات عملی در جهت سرنگونی رژیم بود و این نکته را بدون پرده پوشی نه تنها با دوستان نزدیک، بلکه بطور آشکار نیز بیان می کرد.(حماسه جهان پهلوان تختی ص ۲۶۵)
هنوز چهارماه از تولد ‘بابک’ فرزند تختی نگذشته بود که در روز ۱۸ دیماه ۱۳۴۶ خبر هولناکی منتشر شد. در خبر آمده بود: ‘غلامرضا تختی خود را کشت!'(روزنامه اطلاعات شماره ۱۲۴۸۰ ص ۱)
اما اکثر مردم می گفتند: ‘تختی راکشتند.’ جمله فاعل نداشت اما کشنده ی ‘مجهول’ گویی در ذهن همگان ‘معلوم’ بود: دستگاه و مقصود حکومت بود. انتشار وصیت نامه تختی و کوشش های دیگر نتوانست این اتهام را از ذهن مردم پاک کندو خون این کشته بر گردن حکومت ماند.(میراث پهلوی ص ۷۷)
مردم در تشخیص خویش اشتباه نمی کنند، آنان در مراسم باشکوه تشییع پیکر تختی به قبرستان ‘ابن بابویه’ برایش کلمه ‘شهید’ را به کار برده اند. این کلمه شاید امروز عادی به نظر برسد اما آن روز…(تختی مرد همیشه جاوید ص ۲۴۳)
بی تردید رژیم پهلوی با طراحی سناریو پیچیده و مکرآلودی تختی را از ۲ جهت نشانه گرفت که عبارت بود از:
۱) ترور فیزیکی
۲) ترور شخصیتی.
در این روش کارگزاران دستگاه جهنمی ساواک کوشیدند تا با خودکشی جلوه دادن شهادت مردی که محکم ترین اعتقادات مذهبی را داشت، شخصیت وی را در نزد جامعه ای که او را به جان دوست می داشت خرد کنند. از سوی دیگر مرگ چنین قهرمانی که سه دوره پهلوان ایران شده بود و در کمال صحت و سلامتی و سمبل تندرستی بود، از هیچ طریق و بهانه گیری غیر از خودکشی امکان پذیر نبود و مشاهدات و بررسی مستندات بعدها این واقعیت را به اثبات رساند که جهان پهلوان قربانی توطئه ای کثیف و ناجوانمردانه، و شایسته شهادتی مظلومانه شده است.
به گفته بزرگان زندگانی هر انسانی به طور حقیقی با فاصله ای که پس از مرگش آغاز می شود سنجیده می شود، به این اعتبار می توان نتیجه گرفت که با گذشت زمان عظمت شخصیت تختی به نحو چشمگیری آشکار شده و مردم قدردان و حق شناس ایران تلاشها، مبارزات، و تمامی ارزشهای تختی را بازشناخته و پاس داشته اند.
یکی از نکات بسیار مهم و شایان توجه در تاریخ جهان آن است که علیرغم اینکه در طول تاریخ حیات بشر اشخاص بزرگی قدم به عرصه وجود نهاده اند و مصدر انجام کارهای بزرگی شده اند اما تمامی این اشخاص این اقبال را نداشته اند که مورد رویکرد اهل هنر و ادبیات واقع شوند و گام در قلمرو وسیع و سحرانگیز هنر و ادبیات بگذارند.
به عبارت دیگر می توان گفت که یکی از مشخصه های شخصیت های سترگ استقبال اهل قلم و هنر از آنان است و هر چقدر این استقبال استمرار یابد و بر آثار خلق شده در این زمینه افزوده شود می توان نتیجه گرفت که آن شخصیت تا چه میزان دارای عظمت و محبوبیت بوده است. زیرا چه بسا کسانی که در طی دوره ای مورد توجه تنی چند از هنرمندان، ادبا و سخن سرایان قرار گرفته ، لیکن با گذشت زمان بتدریج این استقبال رنگ باخته و به فراموشی سپرده شده است.
در سرزمینی کهنسال چون ایران که مهد ظهور شاعران بلندآوازه ای است که وارثان خرد و روشنایی و ستایشگران جوانمردی و فضیلت و انسانیت بوده و هستند، راه جستن به خلوتهای شاعرانه و مورد تمجید و تحسین قرا رگرفتن، امری چندان سهل و ناچیز نیست، خصوصا آنکه شخصیتی از شمار ورزشکاران چنان قد برافرازد که قامتش در بین هزاران قامت دیگر آشکارا به چشم آید.
در ورزش ایران در عصر حاضر علیرغم ظهور قهرمانان بسیار در رشته های گوناگون هیچکدام به اندازه غلامرضا تختی به چنین مرتبه ای صعودنکرد که گام در عالم ادبیات نهاده و با رویکرد شعرا و نویسندگان عصر حاضر روبرو گردد و این مهم مرتبه اندکی نیست.
غلامرضا تختی را می توان محبوب ترین ورزشکاری در تاریخ ورزش ایران دانست که نگاه شاعران عصر خویش و نیز پس از آن را به خویش جلب کرد. و بار دیگر پلی شد تا شعر و ورزش در این سرزمین به یکدیگر نزدیک شوند.درخصوص تکریم شخصیت تختی در آیینه زلال شعر معاصر با کثرت آثاری روبرو هستیم که سرشار از عاطفه و احساس، و اندوهی عمیق و جانکاه است.
از سوی دیگر نباید فراموش کرد که ورزش باستانی ایران که از آن به عنوان ورزش پهلوانی و زورخانه ای یاد می شود، ورزشی است آمیخته باشعر و ادبیات غنی پارسی و هنگامی که ورزشکاران در گود زورخانه به ورزش مشغول هستند، <مرشد> با نوای <ضرب>، اشعار دلپذیری از شاعران نامدار ادب پارسی را در مدح و ثنای خاندان پاک وحی(ع) ونیز ترویج ادب و اخلاق و جوانمردی به آواز بلند و مردانه می خواند و یقینا تختی گوش و جانش با روح پیام انسان ساز ادبیات پارسی که یکی از مقدس ترین جلوه های ادبیات جهان است و ملهم از آیات شریف قرآن کریم، احادیث نبوی و روایات اهل بیت علیهم السلام، مانوس و آشنا بوده است.
ورزش باستانی ایران را از این نظر می توان یکی از فرهنگی ترین ورزشهای جهان دانست، زیرا دین و اخلاق با این ورزش آمیخته و عجین است و اگر از گود چنین زورخانه هایی ورزشکارانی چون تختی برخیزند، جای تعجب چندانی نیست.
در این مجال به نمونه هایی از آثار شاعران معاصر درباره تختی اکتفا می کنیم با این توضیح که شمار سروده ها درباره تختی بسیار فزونتر است.
ـ سیاوش کسرایی:
جهان پهلوانا، صفای تو باد
دل مهرورزان سرای تو باد
بماناد نیرو، به جان و تنت
رساباد صافی سخن گفتنت…
(حماسه جهان پهلوان تختی ص ۳۱۰)
ـ نعمت میرزاده (م. آزرم):
… از این پس راویان قصه های پهلوانی این بهین تاریخ های زنده ی هرقوم نقالان./ تو را در قصه های خود برای نسل های بعد/ می گویند/ تو اندرسینه های گرم خواهی زیست/ تو با انبوه پاک مردمان خوب قلب شهر، خواهی ماند..
(تختی مرد همیشه جاوید ص ۱۳۸)
ـ دکتر رضا براهنی:
… و مثل آب رها کرد بازوانش را/ که برسواحل تابان شانه های بلند/ حمایلی زافق های روشنایی بود…
(تختی مرد همیشه جاوید ص ۱۴۲)
ـ دکتر قاسم رسا:
خوشا آنانکه با عزت به گیتی
بساط خویش برچیدند و رفتند
ز کالاهای این آشفته بازار
محبت را پسندیدند و رفتند…
(تختی مرد همیشه جاوید ص ۱۴۵)
ـ محمدجواد محبت:
این نام آشنای جوانمردی/ این چهره ستوده ایران است/ سکوی قهرمانی ورزشگاه/ هرچندگاه یکبار/ با رستم زمانه…
(جهان پهلوان تختی ص ۷۷)
ـ مهدی سهیلی:
… در اقلیم بزرگی، پهلوان نامداری بود/ دلیر شیرگیر ما/ به میدان نبرد پهلوانان تک سواری بود/ به فرمان سلحشوری به هر کشور سفرها کرد/ دلش ماننددریا بود/ نهنگ بحرپیما بود…
(حماسه جهان پهلوان تختی ص ۳۲۳)
ـ کارو دردریان:
… بازکن سینه ات را ای خاک همه نقره!/ باز کن سینه ات را ای خاک همه طلا!/ اینک برسینه تو، یک مدال ابدی…/ اینک برسینه تو، آفتابی به نام تختی!
(حماسه جهان پهلوان تختی ص ۳۲۲)
ـ دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی:
… او کاوه بود/ رستم دستان گرد بود/ او نام آب و خاک وطن را به زور خویش در ماورای خاک وطن زنده کرده بود/ اما درون خاک وطن نام زنده اش/ تا زیر خاک رفت/ لیکن چه پاک رفت/ او خودکشی نکرد/ او خودکشی نکرد که این رنج تلخ را / هم در زمان زندگی خویش برده بود…
(حماسه جهان پهلوان تختی ص ۳۲۷)
ـ احمد الوند:
خبر تلخ است/ سنگین است/ خبر سنگین تر از تلخی است؛/ تختی رفت…
(جهان پهلوان تختی ص ۷۸)
ـ دکتر حبیب چینی:
… از او مردمی مایه ای تازه یافت/ و رستم پس از قرنها زنده شد/ و مردانگی جان گرفت/ صفا بود و مردمی/ و نیرو و نام آوری/ دریغا که نیست…
*رئیس انجمن صنفی خبرنگاران شهرستان ری