۷ نکته محوری سخنرانی نصرالله
یک پایگاه خبری در تشریح ابعاد عملیات شبعا و سخنرانی دبیرکل حزبالله لبنان نوشت که نتیجه این تحولات افزایش امنیت و ثبات برای لبنان و محور مقاومت بود و عمق بیشتر و حاشیه مانور گسترده تری به مقاومت برای رویارویی با صهیونیستها داد.
عصرخبر به نقل از تسنیم: پایگاه خبری لبنانی العهد در مقالهای نوشت: دور جدید آزمون موازنه قدرت بین مقاومت و صهیونیست ها با تثبیت توانمندی بازدارنده مقاومت بعد از دو سال از ورود به جنگ سوریه به پایان رسید و به این ترتیب محاسبات صهیونیستها و هم پیمانان آن در مورد فرسایش و مشغول بودن حزبالله در جبهه سوریه دچار سرخوردگی شد. امروز و بعد از سخنرانی سید حسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان که همواره تیر خلاص را شلیک میکند و سخن آخر را مطرح میکند شرایط منطقهای کامل تر از قبل شده است.
تعیین مهمترین بندهای موجود در سخنرانی سید حسن نصرالله میتواند فهم افق منطقهای در مرحله آینده را سادهتر نماید. در این زمینه توجه به 7 نکته اساسی ضروری است.اول تعدد نسلها در مقاومت است. وی در سخنرانی خود بر این نکته تأکید کرد که مقاومت همچنان در عنفوان جوانی و در عین حال پختگی خود قرار دارد و بین تجربه و فعالیت و نشاط جوانی جمع کرده است. تلاش برای انزوای مقاومت از محیط خود چه با سیاستهای نرم یا هزینه کردن برای جنگ نتایج کاملاً معکوس خواهد داشت. هر اندازه که چالش ها در محیط مقاومت بیشتر باشد، خطوط شکاف بین مقاومت و محیط آن کمتر خواهد بود. این کرامتی است که عقل و قلب جوانان را بیشتر از فریبهای بیهوده و بازیچههای متعدد شیفته خود کرده است.
دوم اینکه آمیخته شدن خون لبنانیها و ایرانیها در عرصه سوریه اوج همبستگی محور مقاومت را نشان میدهد، همبستگی که از زمان آغاز جنگ در سوریه و پس از آن در عراق خود را نشان داده است. این تجربه نوعی اقدام مشابه در یک میدان است و جانفشانی ها و تجربههایی را رقم زده که پیشتر محور مقاومت با این تمرکز و فشردگی آن را آزمایش نکرده بود. این یک تحول گذرا نیست، چرا که محور مقاومت را به سطح پیشرفته از مدیریت استراتژیک مشترک رسانده و از سوی دیگر دشمنان را مجبور کرده تا با این محور به عنوان یک جبهه واحد تعامل کند، جبهه ای که جدا کردن ساختارهای آن از یکدیگر ممکن نیست. این تکامل تأثیرگذاری محور مقاومت را افزایش داده و فرسایش آن را کم می کند و باعث می شود زمینه برای پیوستن گروههای دیگر به آن باز شود، به ویژه بعد از اینکه برخلاف ائتلاف آمریکا با همپیمانان خود، صداقت و تعهد متقابل آنها در قبال یکدیگر به همه ثابت شده است.
سوم اینکه واکنش حزبالله لبنان و سخنرانی دبیرکل این حزب در مورد مسئولیت مستقیم صهیونیستها در تجاوز به قنیطره ثابت کرد که ارزیابیهای صهیونیستها در مورد جدیت و توان حزبالله لبنان در درگیری با آنها در مواقع ضروری درست است. اسرائیلیها البته به این فرضیه تمایل داشتند که حزبالله در سوریه دچار فرسایش شده است، به همین علت حزبالله میبایست این فرضیه را که ممکن بود به دیدگاهی ثابت در تفکرات نظریه پردازان اسرائیلی تبدیل شده و آنها را به سوی جنگ با لبنان بکشاند؛ از ذهن صهیونیستها دور میکرد. اصرار سید مقاومت و تأکید بر سرعت در اتخاذ واکنش مناسب با این عملیات از همین منظر قابل بررسی است.
چهارمین نکته این که دبیرکل حزبالله به توجیه های صهیونیستها در مورد عوامل تجاوز القنیطره و آمادگیهای مقاومت برای ایجاد زیرساختهای مقاومت مردمی در جولان اشاره کرد و در عین حال آن را رد یا تأیید نکرد، این موضوع میتواند به نوعی پذیرش ضمنی مسئولیت فعالیتهای مقاومت در قنیطره و استقرار در این منطقه و تکمیل کردن این چالش در برابر رژیم صهیونیستی باشد.
پنجم تأکید دبیر کل حزبالله لبنان بر سستی رژیم صهیونیستی است. این بند پیامی برای افکار عمومی اسرائیل بود مبنی بر اینکه حتی در سایه وجود بنیامین نتانیاهو به عنوان یک سیاستمدار سابقهدار در عرصه قدرت اسرائیل، این رژیم در موقعیت بد و خطرناکی قرار دارد. نتانیاهو از طریق انجام تجاوز قنیطره می خواست در راستای فعالیتهای انتخاباتی خود، اسرائیل را قوی نشان دهد اما مقاومت انتخابات زود هنگام را با خون نظامیان صهیونیست در مزارع شبعا آمیخت.
ششمین موضوع توصیف ملموس نقش جبهه تروریستی النصره در القنیطره و تشبیه آن به ارتش “آنطوان لحد” بود. این تشبیه به صورت ضمنی تعهدی از سوی محور مقاومت است مبنی بر اینکه جبهه النصره نیز به دست نیروهای مقاومت با سرنوشتی مشابه ارتش لحد مواجه خواهد بود و آنها باید در طول هفتههای آینده منتظر این سرنوشت باشند.
هفتم اینکه پایان قواعد درگیریها به معنای ایجاد قاعده جدید درگیری است. مبنای این قاعده براساس این معادله محوری است که مقاومت در صورتی که مورد هر تجاوز قرار گیرد، به گونهای پاسخ میدهد که هم اسرائیل را مجازات کنند و هم بازدارندگی خود را ایجاد کند و در این زمینه به هیچ ضوابطی پایبند نخواهد بود. در اینجا دو تغییر اساسی ایجاد شده است. نکته اول در تحاد میدانهای جنگ بود، به این معنا که این قانون نانوشته که پاسخ مقاومت باید در چارچوب جغرافیایی تجاوز انجام شود، به پایان رسید. نکته دوم اینکه تفاوت قائل شدن بین دو عرصه امنیتی و نظامی نیز متوقف شده است، به این معنا که واکنش به یک تجاوز امنیتی لزوماً نباید براساس مبانی امنیتی باشد.
به نظر میرسد مقاومت لبنان این نتیجه رسیده که عرصه امنیتی آزادی کامل و امکانات لازم برای مقابله با صهیونیستها را بنا به عوامل فنی و عملیاتی به نیروهای مقاومت میدهد. (چرا که صهیونیستها در تردد در دنیا آزاد هستند، و از سوی دیگر نفوذ به عرصه لبنان برای آنها ساده است) به همین علت دبیر کل حزب الله تصمیم گرفت سایه بازدارندگی نظامی را تا عرصه امنیتی توسعه دهد. این روند باعث حمایت بیشتر از عناصر و کادر محور مقاومت میشود و گزینههای صهیونیست ها را محدود کرده و تردید آنها را افزایش میدهد. این تردید ناشی از افزایش هزینههای احتمالی هر تجاوزی است و همین موضوع است که تصمیمسازان صهیونیست را نیازمند تفکرات و ارزیابیهای بیشتر قبل از هر تصمیمی در مورد محور مقاومت میکند. به این ترتیب اسرائیلیها میدانند که تصمیم گیری در این زمینه با هزینههای بیشتر و زمان طولانیتری انجام خواهد شد و بیشتر در معرض اختلافات داخلی قرار خواهد گرفت.
اعلام پایان قواعد سنتی درگیریها حالت بازدارنده در برابر صهیونیستها را افزایش خواهد داد، البته آنها در مرحله آینده به دنبال تفسیر و ارزیابی و آزمودن مطالب مطرح شده از سوی سید درخواهند آمد. اما با این وجود مقاومت آزاد است تا هر عرصه ای را که میخواهد برای ذلیل کردن اسرائیلیها انتخاب کند و شرایط بازی و بازیگران را خودش تعیین کند. به این ترتیب اسرائیلی ها تنها سوت آغاز بازی را در اختیار دارند و بقیه مسائل را فرماندهان مقاومت تعیین میکنند. به این ترتیب دبیر کل حزبالله لبنان معادله بازدارنده بیسابقهای را در برابر صهیونیستها تعیین کرد، آنهم در شرایطی که بسیاری اعتقاد داشتند مقاومت در حالت سستی و انزوا قرار دارد. خلاصه این آزمایش، افزایش امنیت و ثبات برای لبنان و ساکنان آن و محور مقاومت بود و عمق بیشتر و حاشیه مانور گسترده تری به محور مقاومت برای رویارویی با صهیونیستها و هم پیمانان آن داد.