رمزگشایی از خشکاندن «هورالعظیم» و گرد و غبارسوء مديريت بر چهره کشور
سال ها قبل نيروهاي زميني ارتش 8کيلومتر جلوتر از فضاي فعلي در نزديکي رفيع مستقر بودند و هور نيز تا مرز عراق توسط نيروي دريايي کنترل ميشد اما امروز ديگر خبري از مرز آبي نيست و نيروهاي مرزباني نيز با خشک شدن تالاب مجبور شده اند هشت کيلومتر عقب تر بروند.اين جاده هم پس از خشک شدن تالاب به منظور تردد کشيده شده است.
خوزستان اين روزها درگير بلايي طبيعي است. بلايي که اين بار طبيعت نه به تنهايي بلکه به واسطه سوء مديريت انسان ها بر سر 4ميليون و 800هزار خوزستاني نازل کرده است.
به گزارش عصرخبر، طي ده سال گذشته با گرم شدن هوا ،گرد وغبار نيز در قالب ميهماني ناخوانده خودرا به فضاي خوزستان ميرساند و نفس هاي مردم اين استان را به شماره مي اندازد. اما اين بار کمبود بارش ها در پاييز و زمستان سبب شد تا گرد وغبار چند ماهي زودتر ميهمان خوزستاني ها شود.گرد و غباري که دليل پديد آمدن آن با وجود آثار سهمگيني که بر زندگي مردم داشته است مدام بين منابع خارجي و داخلي دست به دست مي شود.
سد سازي در ترکيه ؛ مرگ تالاب ها در سوريه و عراق
به گفته بسياري از کارشناسان يکي از علل اصلي خشک شدن تالاب ها در منطقه غرب آسيا به ويژه در عراق،ايران و سوريه و به تبع آن بلند شدن گردو غبار در منطقه ناشي از اجراي پروژه عظيم آناتولي در ترکيه است.پروژه اي عظيم که بر اساس آن بيش از 22سد و 19طرح برقابي در حوضه آبريز دجله و فرات ايجاد خواهد شد.با اينکه تاکنون تنها 21درصد از طرح هاي مربوط به آبياري و 74درصد از طرح هاي برقابي پروژه آناتولي به بهره برداري رسيده است اما در همين ميانه کار مشکلات فراواني گريبان کشورهاي پايين دست دجله وفرات را گرفته و تالاب هاي منطقه يکي پس از ديگري رو به خشکي مي روند.
در چنين فضايي است که ورود دستگاه ديپلماسي به موضوع پديده گردو غبار ضروري به نظر مي رسد،براي رايزني با ترکيه تا اين کشور مجاب به تامين حق آبه تالاب هاي پايين دستي دجله و فرات شود و از سوي ديگر رايزني با عراق،سوريه ،عربستان و اردن تا دولتمردانشان مجاب به مالچ پاشي کانون هاي توليد ريزگرد در کشورهايشان شوند.
غفلت از کانون هاي داخلي ريزگردها يا پاک کردن صورت مسئله
از سوي ديگر اما غفلت از کانون هاي توليد گردوغبار در داخل کشور به نوعي پاک کردن صورت مساله است و نبايد از نقش منابع داخلي گردو غبار،کم کاري هاي صورت گرفته در داخل کشور ، عدم رعايت اصول زيست محيطي و البته سد سازي هاي غير اصولي و مهمتر از همه خشک کردن يکي از بزرگترين تالاب هاي کشور توسط وزارت نفت در خوزستان غافل شد.چراکه به گفته بسياري از کارشناسان دليل ايجاد ده مورد از دوازده مورد بحران ايجاد شده توسط گرد وغبار در خوزستان طي چند ماه گذشته ناشي از منابع داخلي بوده است.تالاب نيمه خشک هورالعظيم که اين روزها بيشتر به بيابان و مرداب هورالعظيم مي ماند از يک سو و تپه هاي ماسه اي سرزمين فکه از سوي ديگر باعث شده اند تا با گرم شدن هوا و وزش بادي نه چندان پر سرعت، سرزمين خوزستان در انبوهي از گردو غبار فرو رود.براي بررسي موضوع راهي اهواز شديم.حالا دو روزي مي شود که ريزگردها در اهواز فروکش کردهاند و مردم مي توانند نفسي تازه کنند.اما مشکل هنوز پابرجاست و هرلحظه ممکن است با کم شدن رطوبت هوا و وزش بادي سطحي شهر در هاله اي از غبار فرو رود.
نابودي تالاب هورالعظيم در ازاي استخراج نفت
پيش از هر کاري راهي ميدان نفتي آزادگان يا همان سومين ميدان بزرگ نفتي جهان بعد از ميدان نفتي غوار در عربستان و ميدان نفتي بورقان در کويت مي شويم.اکتشافات در اين ميدان نفتي از سال 76آغاز شده و از سال 89با سپردن کار به شرکت ملي نفت چين کار شکل جدي تري به خود گرفته است. پيش از هر چيز بايد گفت تالاب هورالعظيم يا تالاب بزرگ هويزه همان ميدان نفتي بزرگ است که شرکت هاي نفتي سال هاست براي حفر چاه هاي نفت و گاز و دستيابي به منابع عظيم نفتي در آن اقدام به خشک کردن تدريجياش کرده اند. تا اينکه امروز هورالعظيم ديگر رنگ و بويي از تالاب گذشته را ندارد و به بيابان و البته مردابي راکد در ديگر بخش ها که هنوز آبي در آن باقي مانده تبديل شده است. بعد از 100کيلومتر رانندگي به روستاي رفيع(Rofayyeh)ميرسيم.
روستايي در ده کيلومتري مرز ايران و عراق که در سال هاي جنگ تحميلي آسيب زيادي را متحمل شده است.با يکي از بوميان رفيع که سابقه کار کردن در شرکت ملي حفاري را نيز دارد راهي منطقه مي شويم تا با هورالعظيم و آسيب هايي که در طول 8سال گذشته به آن وارد شده بيشتر آشنا شويم.وحيد سواري در طول مسير زمين هاي خشک و بي آبي را نشان مي دهد که سال ها قبل بخشي از هورالعظيم بوده اند و امروز به بياباني خشک بدل شده اند.يک کيلومتر در دل جاده اي باريک که دو طرف آن را نيزارهاي خشکيده و خاک گرفته پوشانده، جلو مي رويم و تازه متوجه مي شويم که اينجا نيز روزگاري بخشي از تالاب هورالعظيم بوده است و کاهش آورد کرخه و اروند رود طي سال هاي گذشته باعث بروز چنين فاجعه اي در آن شده است.
سواري مي گويد: سال ها قبل نيروهاي زميني ارتش 8کيلومتر جلوتر از فضاي فعلي در نزديکي رفيع مستقر بودند و هور نيز تا مرز عراق توسط نيروي دريايي کنترل ميشد اما امروز ديگر خبري از مرز آبي نيست و نيروهاي مرزباني نيز با خشک شدن تالاب مجبور شده اند هشت کيلومتر عقب تر بروند.اين جاده هم پس از خشک شدن تالاب به منظور تردد کشيده شده است.
تا چشم کار مي کند خشکي است و خاک.خبري از سرزندگي تالاب و آبزيان به ويژه در سمت راست جاده که به سمت شهر بستان منتهي مي شود نيست.چند کيلومتر جلوتر چشمانمان به دکل حفاري شرکت ملي حفاري ايران و نيروهاي اين شرکت که مشغول حفر چاه نفت در دل هورالعظيم هستند هم روشن مي شود.با کمي بررسي مشخص مي شود که شرکت نفت با جاده کشي و قطع ارتباط آبي بين بخش هاي مختلف هور باعث شده تا هور به آرامي خشک شود و در مناطقي نيز به صورت راکد درآمده و خاصيت مردابي به خود بگيرد.چاهي که در منطقه رفيع در حال حفر است اولين چاه نفت اين منطقه است و خدا مي داند تا چند سال آينده و در راستاي توسعه ميدان نفتي دشت آزادگان چه بلايي بر سر باقي مانده تالاب و اکوسيستم آن خواهد آمد.سواري مي گويد آنچه ما در طول اين هشت سال ديده ايم مويد اين موضوع است که شرکت نفت جلوي وارد شدن آب به هور را مي گيرد و از سوي ديگر آب را از سمت عراق از هور خارج مي کند تا کار براي خشک کردن هور و استخراج نفت هموار شود. با اين کار تالاب خشک مي شود و آنچه باقي مي ماند خاکي است که با گرم شدن هوا و وزش باد در هواي منطقه پخش مي شود.به حدي که در تابستان ها به زحمت مي توان يک متر جلوتر را ديد.در ميانه راه لاشه گاوميشي که گويا چند روزي از مرگش مي گذرد و به خوراک سگ هاي ولگرد تبديل شده جلب توجه مي کند.يکي از بوميان منطقه مي گويد: آب هور آلوده است و احتمال مي دهيم به خاطر آلودگي آب مرده باشد.براي اثبات حرف هايش ما را به منطقه اي نسبتا پر آب تر مي برد و ماهيان مرده اي را نشان مي دهد که گويا به واسطه دفع پسماندهاي حاصل از حفاري به اين حال و روز افتاده اند.پيرمرد که او هم از طايفه سواري هاست مي گويد: سال ها در اين تالاب صيادي کرده ام اما هرسال آب آلوده تر مي شود و از تعداد ماهي ها کاسته مي شود. اوج کار وزارت نفت در شط علي وطلائيه است،يعني دشت آزادگان شمال. جايي که شرکت ملي نفت چين مسئوليت حفر و استخراج نفت از آن را در قالب قرار داد بيع متقابل برعهده دارد.در اين منطقه کار از حفر يک يا دو چاه نفت فراتر رفته و در حال حاضر 59حلقه چاه در منطقه حفر شده است.اقدامي که مرگ کامل بخشي از هورالعظيم را در پي داشته است.
استخراج نفت به شرط حفظ هور مقرون به صرفه نيست
يکي از کارشناسان شرکت ملي نفت که در منطقه حاضر است،تنها به اين شرط که نامي از او برده نشود،حاضر ميشود اندک اطلاعاتي از نحوه کار اين شرکت ها واينکه چرا براي استخراج نفت به جاي بهره گيري از فناوري هاي روز دنيا به خشک کردن تالاب ادامه مي دهند به ما بدهد. او مي گويد: در حال حاضر 59حلقه چاه که 54حلقه آن چاه نفت است و 6حلقه ديگر به منظور تزريق آب و گاز براي جبران فشار از دست رفته نفت وگاز پس از 5سال استخراج در منطقه حفر شده اند. براي حفر تمامي اين چاه ها هم مجبور به خشک کردن محيط اطراف چاه به وسيله ريختن خاک و جلوگيري از ورود آب بوده ايم.از آنجاکه ميدان نفتي کاملا داخل هور واقع شده است و عمق آب تالاب در عميق ترين نقاط به 4متر هم نمي رسد از لحاظ مالي مقرون به صرفه نيست که بخواهيم براي استخراج نفت دکل نصب کنيم.اقتصادي ترين کار همين خشک کردن است که البته مي توانيم در صورت اعلام نياز سازمان حفاظت محيط زيست پس از خشک کردن آب تالاب اقدام به مالچ پاشي زمين هاي اطراف آن ، آن هم با هزينه خودمان کنيم.
خشک کردن هورالعظيم تحت نظارت سازمان حفاظت محيط زيست!
او اصرار دارد که حتي يک متر خاک هم بدون هماهنگي و نظر کارشناسان محيط زيست بر روي آب هاي هور العظيم ريخته نمي شود و تمام اقداماتي که تا امروز صورت گرفته با هماهنگي و نظر موافق سازمان حفاظت محيط زيست در دولت قبلي و فعلي بوده است.باديدن شرايط موجود، چاه هاي نفتي که به سرعت حفر مي شوند و سرمايه گذاري هاي ميلياردي که در اين منطقه صورت مي گيرد به نظر مي رسد که نه تنها رئيس سازمان حفاظت محيط زيست بلکه شخص رئيس جمهوري هم براي هور العظيم و اکوسيستم از دست رفته آن کاري نمي توانند انجام دهند.چراکه منافع اقتصادي و سرمايه گذاري هاي صورت گرفته در حوزه نفت و گاز بر حفظ محيط زيست و آسيب هاي ناشي از تخريب آن مي چربدو در بهترين حالت مي توان انتظار مالچ پاشي زمين هاي خشک شده هورالعظيم را از مسئولان داشت نه احياي دوباره اين تالاب بزرگ را.با اين شرايط، گويا وعده رئيس سازمان حفاظت محيط زيست مبني بر آبگيري 140هزار هکتار از اراضي هور العظيم ظرف يک سال آينده نيز وعده اي بيش نباشد و براي هرکس که اين فاجعه ملي را از نزديک ديده باشد به خوبي قابل درک است که ديگر هورالعظيم به زندگي باز نخواهد گشت.
ماسه هاي روان فکه بلاي جان ميليون ها خوزستاني
يکي ديگر از کانون هاي ريز گرد در کشور که البته تا آن سوي مرزها در کشور عراق نيز ادامه مي يابد تپه هاي رملي و ماسه اي سرزمين فکه است.اين تپه هاي ماسه اي از فکه تا چزابه عمقي 45کيلومتري دارندو البته در درون خاک عراق نيز ادامه پيدا مي کنند.جاده اي باريک و دوطرفه بستان را به فکه وصل مي کند.جاده اي با حاشيه اي ديدني. در حاشيه اين جاده تا چشم کار مي کند تپه و بيابان هايي است پوشيده از ماسه بادي روان.ماسه هايي که با کوچکترين باد به هوا بلند مي شوند و اگر باد کمي شدت پيدا کند مي توانند خوزستان و استان هاي اطراف را زير سلطه مرگ آور خود بگيرند. در بخشي از جاده وجود درخت هاي قديمي که به گفته محلي ها قدمتشان به قبل از انقلاب مي رسد به چشم مي خورد.ماسه هاي بادي به حدي روانند که باکوچکترين نسيم هم به هوا بلند مي شوندو البته درخت هايي با نژاد خاص که درحاشيه جاده رخ نمايي مي کنند اجازه پراکنده شدنشان در هوا را نمي دهند.با آنکه خط سبز ايجاد شده تنها محدود به حاشيه جاده است و در عمق تپه ها امتداد نيافته است اما همين تعداد محدود درخت هم با وجود اينکه در محدوده حفاظت شده ميشداق قرار دارند از دست انسان ها جان سالم به در نبرده اند.بسياري از درختان قديمي حاشيه جاده يا سوخته اند يا از تنه بريده شده اند.صحنه دردناکي است ،وقتي بعد از کند و کاو در منطقه به يکي از عشاير عرب بر مي خوريم علت سوختن و بريده شدن درخت ها را ميپرسم.به زبان عربي مي گويد: بعضي از افراد که براي تفريح به اين مناطق مي آيند بدون در نظر گرفتن خشکي شاخه هاي اين درختان در کنارشان آتش روشن مي کنند و با بادي ناگهاني آتش به درختان سرايت مي کند.علت سوختن اين درختان هم به همين علت است.
گذرگاهي باريک حاشيه جاده را به منطقه وسيعي از سرزمين ماسه ها وصل مي کند.در دل بيابان و تپه هاي ماسهاي خبري از پوشش گياهي مطلوب نيست و تا چشم کار مي کند زمين پوشيده از ماسه هاي خاکي رنگي است که در نور صبحگاهي خورشيد تلالوي زيبايي از رنگ و نور را پديد آورده اند.تپه هايي که در عين زيبايي اين روزها به بلاي جان خوزستاني ها بدل شده اند. نه تنها خبري از پوشش گياهي و کاشت درخت در اين منطقه نيست بلکه گويا دولت هاي قبلي وفعلي به وظيفه خود براي مالچ پاشي بر روي شن هاي اين منطقه هم عمل نکرده اند و باهر وزش بادي تا کيلومتر ها آن سو تر قرار است قرباني ماسه هاي روان بيابان هاي اطراف فکه و چزابه شوند.از فکه به چزابه مي آيم.شهر همچنان آرام است.خبري از ريزگردها و غوغاي خاک در هوا نيست.خيابان هاي شهر دوباره رنگ زندگي به خود گرفته اند،مردم براي خريد بيرون آمده اند،مدارس باز شده اندو عبارت باطل شد بر روي تابلوي اعلام برنامه پروازهاي فرودگاه نقش نمي بندد.با اين حال اما اضطرابي تلخ زير پوست شهر نهفته است،همه مي دانند مشکل هنوز پابرجاست و با تصويب چند مصوبه و سفر چند مسئول به خوزستان نمي توان اميد به حل مشکل ريزگردها داشت.مردم هنوز نگرانند،از اينکه هر لحظه ممکن است غباري خاکي رنگ شهرهايشان را بپوشاند. از نخبه و عامي مي دانند حل اين مشکل عزم ملي مسئولاني را مي طلبد که فارغ از بهانه جويي ها و انداختن تقصير برگردن دولت هاي قبل، براي مردم خوزستان که روزگاري در خط مقدم مقابله با دشمن ايستاده بودند ،پاي کار بيايند وکاري کنند کارستان.
(منبع: خراسان)