جانشین خدابخشی در صداوسیما کیست؟ / آیا تفکر رادیکال حاکم بر معاونت سیاسی تعدیل میشود؟
علیرضا خدابخشی بدون سوابق قابل ملاحظه رسانهای به صورت جهشی روی کرسی معاونت سیاسی نشست و از همان ابتدا نشان داد که مهره کارآمدی نیست.
روابط عمومی سازمان و صدا و سیما ۴ ساعت پس از خبر عزل خدابخشی، خبر استعفای او را منتشر کرد و در زمانبدی چهار ساعته دیگری، پیمان جبلی برای او حکم مشاوره صادر کرد.
این زمانبدی دست کم نیاز به تفسیری و تحلیلی پچیده ندارد. اخبار تکمیلی و انتشار سریالی اخبار مرتبط درباره خدابخشی نشان میدهد چاه ویلی که جبلی با انتصابات دو ساله اخیر در مقابل خودش قرار داده، شبیه همان چاهی است که عبدالعلی علیعسگری در مقابل خودش ترسیم کرد و همین انتصابات دوره مدیریتی او را محدود به پنج ساله کرد. حالا جبلی و اصرار بر انتصابات اخیرش، موید این آیندهنگری است که او نیز مسیر مشابه عبدالعلی علیعسگری را طی میکند.
بسیاری از اکانتهای مجازی نزدیک به سازمان صدا و سیما پس از نشر خبر عزل «خدابخشی» تلاش کردند شرایط را عادی جلوه دهند و فضا را به نفع او تعدیل و با فضاسازی این خط خبری را القاء کنند که عزل او هیچ ارتباطی به سئوالات «سحر امامی» (مجری گفتوگوی ویژه خبری) در گفتوگو با حمید رسایی نماینده منتخب مردم تهران روی آنتن زنده سیما ندارد.
اما روندهای مستند شده در فضای مجازی نشان میدهد صحنهآرایی روز پنجشنبه در برنامه گفتوگوی ویژه خبری تلاقی و تقاطع دو تفکر در صداوسیما و منتخبان رادیکال جدید مجلس را به نمایش میگذارد که علاقه ویژه و خاصی به انواع و اقسام «عبورهای سیاسی» دارند
محمد عکاف، سردبیر خبرگزاری مجلس در واکنش به برکناری معاون سیاسی صداوسیما نوشت: پرسیدم در آن شب کذایی که رسایی مهمان برنامه بود چه کسی در رژی پخش بود؟ گفت خدابخشی. گفتم چه کسی توی گوشی به مجری برنامه میگفت آن سوالات را علیه قالیباف و سپاه بپرسد گفت: شخص خدابخشی. گفتم الان چه خبر؟ گفت تا به امروز این حجم از شادی کارکنان صداوسیما ندیده بودم.
گرچه گفتههای سردبیر خبرگزاری مجلس هنوز قابل صحتسنجی نیست اما خروجی آن برنامه دستکم این طراحی را به اذهان عمومی و رسانهها متبادر کرده است.
اگر سوابق خدابخشی را بررسی کنیم درخواهیم یافت او در ابتدای دهه نود به تهران آمد و با حمایت حامیان فعلیاش در صدا و سیما فعالیت رسانهای فرهنگی خود را آغاز کرد و بدون سوابق قابل ملاحظه رسانهای روی کرسی معاونت سیاسی نشست و از همان ابتدا نشان داد که مهره کارآمدی نیست.
و… ناگهان معاون سیاسی سازمان صدا و سیما شد
جواد محرمی دبیر سرویس فرهنگ و هنر روزنامه جوان همزمان با انتصاب علیرضا خدابخشی و ماجرای پارازیتها و هکهای مکرر شبکههای سیما در کانال تلگرامی خود سینما آرمان درباره پیشینه فعالیتهای سیاسی و فرهنگی معاونت سابق سیاسی صدا و سیما مینویسد:
سال ۱۳۹۲ خدابخشی را از مشهد آورده بودند بالای سر یک تیم تدوینگر و فیلمبردار گذاشته بودند تا تولید محتوای تصویری کنند! یک سایت هم راه اندازی کرده بودند برای بارگذاری آثار، خدابخشی تمرکزی روی کارش نداشت چون شغل اصلی اش چیز دیگری بود، ظاهرا یک کارگاه یا کارخانه ای داشت(به نظرم تولید شیرینی یا چیزی شبیه به این) که ذهنش درگیر آن بود، هر از گاهی سر می زد به مجموعه و می رفت، حتی بعضی وقتها چندتا از نیروهای کارآموز که آنجا بودند را برده بود تا در کار انتقال اثاث و خرده کارهای کارگاهش کمکش کنند، واضح بود که یک سر دارد و هزار سودا، من زیاد در آن مجموعه نماندم اما بعدا شنیدم که رها کرده و رفته جایی دیگر، ظاهرا شهرداری مشهد، چند سال بعد دیدم نامزد نمایندگی مجلس از مشهد شده، برایم خیلی عجیب بود اصلا مگر در همین تهران نیروی به درد بخور نداریم که او را از مشهد آورده و سرپرست یک تیم در تهران کرده و مگر نمی بیند او تمرکز و فکرش دنبال کارگاهش است! بعدها وقتی حساس ترین معاونت را گرفت با خودم گفتم وقت و انگیزه کافی برای رشد مجموعه اش خواهد داشت؟ پارازیت های این چندماه روی پخش نشان داد ظاهرا شیوه مدیریتش تفاوتی نکرده است.
نقطه عطف عملکرد ضعیف خدابخشی در شهریور ۱۴۰۲ برجسته شد. جمعی از خبرنگاران و کارکنان صدا و سیما شکوائیهای را درباره عملکرد وی تنظیم و خدمت مقام معظم رهبری ارسال کردند. در این نامه آمده است:
بسمه تعالی
محضر مبارک مقام معظم رهبری؛ حضرت آیت الله خامنهای (مدظله العالی)
سلام علیکم.
رهبری عزیز و بزرگوار! جمعی از فرزندان ولاییتان در معاونت سیاسی سازمان صداوسیما با دلی پر درد و افسردگی خاطر ناشی از اوضاع درهم ریخته واحد شاغل در آن، به امیدی این چند خط مرقومه را به محضر، ولی امر خود مینگارند تا شاید همچون گذشته که معظمله مانند پدری مهربان شنوای دردل فرزندان خود در اقشار گوناگون جامعه بودهاند، این بار هم با عنایت به آنچه که در ادامه به محضرشان معروض میگردد، در راستای تغییر جهت یک رویهی انحرافی بس بزرگ که در راه حرکت رسانه ملی افتاده، اقدامی عاجل از سوی، ولی و مقتدای خویش را مطالبه کنند.
برنامههای شاخصی مانند”مجله خبری” ” تیتر امشب” و “نگاه۱” در آستانه انتخابات شاهد تعطیل شدن برنامههای شاخص دیگری همچون “گزارش هفتگی” “رو در رو” و دیگر برنامههای سیاسی تلویزیون هستیم. در این میان فضای افسردهی چیره شده بر عوامل برنامههای یاد شده را هم نباید از قلم انداخت. در بند سوم این عریضه با هنوان “حذف نشاط و انگیزه کاری و بی برنامگی معاونت در آستانه انتخابات” آمده است: آقاجان! ما هم مانند، ولی امرمان حضور حداکثری در انتخابات را یک فریضه مهم میدانیم. بر همین اساس هم بود که در دورههای گذشته، حدود یکسال و نیم پیش از هر انتخاباتی تمهیدات لازم برای برنامههای انتخاباتی در دستور کار معاونت سیاسی قرار میگرفت و طرحهای انتخاباتی از بخشهای مختلف معاونت دریافت میگردید. این امر به ویژه در حوزهی اداره کل برنامههای سیاسی بیشتر مورد توجه بود.
چرا که گروههای برنامهساز این اداره کل متتاسب با نوع ماموریت هر شبکهی رادیویی و تلویزیونی، تهیه کنندگان خود را برای تهیه برنامههای انتخاباتی آرایش رسانهای میدادند. مدیران گروههای سیاسی رادیو و تلویزیون نیز تعامل خود با شبکهها را برای پخش ویژه برنامههای انتخاباتی از همین ایام شروع میکردند. در کنار اداره کل برنامههای سیاسی، هر کدام از دیگر بخشهای معاونت نیز در فاصله زمانی به وجود آمده مقدمات لازم را مهیا کرده تا فضا را برای حضور حداکثری مردم در این رخداد بسیار مهم ملی هرچه بیشتر مهیا سازند.
اما اکنون با وجود فاصله زمانی کمتر از ۹ ماهه تا انتخابات مجلس دوازدهم نه تنها هیچ نقشه راه مشخصی برای بخشهای معاونت در زمینه انتخابات پیش رو مشخص نشده بلکه تازه چند روزیست ستاد انتخابات سازمان به ریاست آقای خدابخشی تشکیل شده تا ببینند که چه کار میخواهند بکنند!
در حالیکه در دورههای پیشین بر مبنای آنچه که گفته شد یک سال پیش از انتخابات، ستاد آن در سازمان آنهم با فضای فیزیکی مشخص و البته داشتن در و پیکر (!) تشکیل میگردید. اینها به جای خود؛ اکنون پس از برنامههای شاخصی مانند”مجله خبری” ” تیتر امشب” و “نگاه۱” در آستانه انتخابات شاهد تعطیل شدن برنامههای شاخص دیگری همچون “گزارش هفتگی” “رو در رو” و دیگر برنامههای سیاسی تلویزیون هستیم. در این میان فضای افسردهی چیره شده بر عوامل برنامههای یاد شده را هم نباید از قلم انداخت.
در بنده چهارم این عریضه با تاکید بر ویژه خواری عناصر ضعیف؛ تبعیض آشکار و سخیف در محیط کاری؛ رفتن عناصر توانمند و کاردان به حاشیه نکات قابل اعتنایی مطرح شده است: از جمله ادعاهای تیم کنونی حاضر در رسانه ملی “انحصارطلبی مدیران پیشین در تخصیص فرصت استفاده از آنتن” برای عدهای خاص بود. اما اکنون شاهد آن هستیم که نه تنها این موضوع محقق نگشته بلکه عناصر به واقع ناکارآمد و انحصار طلب که به شکلی بسیار سخیف به آنان مسئولیت داده شده، از فرصت داده شده کمال سواستفاده را میکنند که از قضا همگی از افراد محبوب آقای خدابخشی هستند. به عنوان نمونه فردی که اصلا سرباز است و صرفا با تقلید از برخی خبرنگاران رسانههای فارسی زبان بیگانه به گزارشهای خود رنگ و لعاب میدهد، به دلیل علاقه فردی آقای خدابخشی به وی، علاوه بر آنکه به صورت امریه در خبرگزاری صداوسیما خدمت سربازی خود را میگذراند، با انتصاب به عنوان سردبیر میز به اصطلاح “دفاعی” علاوه بر آنکه فرصت تهیه گزارشهای میدانی رده ۱ را از سایر خبرنگاران گروه یادشده گرفته، بارها گافهای محتوایی و حتی امنیتی در گزارشهای خود داده و ارائه اطلاعات بعضا غلط در گزارشها مانند انتصاب ساخت پل معروف بعثت به قرارگاه سازندگی خاتمالانبیاء در دوران دفاع مقدس (در حالیکه اصلا این قرارگاه در زمان جنگ وجود خارجی نداشته).
حضور در بیشتر نشستهای خبری و رخدادهای مهم دفاعی به جای دیگر خبرنگاران و … تنها بخشی از موارد رفتارهای غیرحرفهای و گافهای وی به حساب میآید. انگار نه انگار که ایشان سردبیر هستند و وظیفهشان مدیریت حوزه خبری محوله است نه تهیه گزارش! حال آنکه در گروه مذکور افراد بسیار با تجربهتر و مسلطتر بر حوزه اخبار دفاعی حضور داشته یا دارند که یا بالاجبار مجبور به ترک حوزه خبر دفاعی شده و یا به خاطر شرائط سخت به وجود آمده به حاشیه رفتهاند. یا در میزهای خبری دیگر همچون بانک و بیمه سردبیرانی که از اندیشکدههای مرتبط با آقای جلیلی آمده اند، بدون آشنایی قبلی با اصول خبرنگاری آنهم به ویژه خبر رادیو-تلویزیون، متولی سردبیری خبر اقتصادی شدهاند.
نکته آنکه از منظر حرفهای گری رسانه ای، در حوزه اخبار اقتصادی بیش از آنکه یک سردبیر اقتصاددان باشد، نیاز دارد تا فردی مسلط به تهیه و تدوین اخبار اقتصادی به حساب آید. اما گویا اساسا برای آقای خدابخشی این مورد ذرهای اهمیت ندارد. مهم آن است که فرد دلخواه ایشان در حوزه مربوطه مدیر باشد که این کار هم با استفاده از اختیارات ایشان به راحتی قابل اعمال است!
در نقطه مقابل به حاشیه رفتن خبرنگاران حرفهای است که در دوره گذشته به شایستگی در حوزه مربوط به خود تربیت و بکارگیری شده بودند. از خاطرمان نمیرود بر مبنای بیانات معظمله که اهمیت فضای مجازی را به مانند اهمیت انقلاب اسلامی عنوان فرموده بودید، ریاست وقت خبرگزاری صداوسیما یکی از خبرنگاران کارآزموده را مامور تهیه بسته خبریای با نام “هشتگها و روایت ها” کرده بود که به موقع به شایعات دشمنان در رسانههای معاند به ویژه در بستر فضای مجازی پاسخ قاطع میداد.
تا جایی که موجب خشم رسانههای معاند شده بود. اما اکنون به یمن رفتارهای اعوجاج گونهی آقای خدابخشی انگیزه و ابتکار عمل از آن خبرنگار محترمه گرفته شده و ایشان به جای تمرکز بر حوزهای که برای آن تربیت شده بود، در حوزه غیر مرتبط دیگری فعالیت میکند. قدر مسلم یکی از مولفههای ایجاد احساس ناامیدی و افسردگی در بین کارکنان دیدن همین موارد است.
در کنار اینها، در دوره گذشته شبکهای تلویزیونی-اینترنتی با عنوان “مردم خبر” هرچند به شکل آزمایشی، اما با یک هدفگذاری کلان در بستر اینترنت ایجاد شده بود و میرفت تا پس از طی دوره آزمون و خطا با شناسایی کمبودها و اشکالات سیستمی، حضور موثری را در فضای مجازی به عنوان مرجع خبر ایجاد نماید. اما اکنون نه تنها از آن شبکه خبری نیست که اساسا گویا چیزی به نام حضور موثر در فضای مجازی اصلا در قاموس فکری جریان حاکم بر معاونت سیاسی وجود ندارد!
موضوع دیگر جابهجایی مکرر فیزیکی نیروها در معاونت است. اساسا گویا برای آقای خدابخشی تخریب امکنه ساختمان شیشهای و تغییر مدام محل استقرار نیروها بر کیفیت اخبار اولویت دارد!
جالب اینجاست ایشان حتی بر نحوه استفاده کارکنان از امکانات بهداشتی ساختمان هم دخالت کرده و تاکید بر استفاده از دمپایی در این امکنه بر توجه به نیازهای اساسی کارکنان؛ آرامش فضای کاری یا بهبود هرچه بیشتر خروجی آنتن ارجح است! برای ایشان اصلا اهمیتی ندارد که روزی دسترسی محل تردد کارکنان در یک ضلع ساختمان را ببندد و یک روز دیگر زیرساخت بهداشتی و رفاهی ساختمان را تخریب کند. آنچه که مهم است منویات شخصی اوست که باید اجرا گردد و در این رابطه حمایت بی، چون و چرای آقای جبلی و جناب وحید جلیلی پشت گرمی آقای خدابخشی برای اعمال هرگونه فشار کاری بر کارکنان آنهم در برهه حساس منتهی به انتخابات شده است.
آقاجان! در این میان بچههای مظلوم و پرکار باشگاه خبرنگاران جوان را نباید از یاد برد. نهادی که حکم نیروی مقاومت بسیج را برای معاونت سیاسی سازمان داشت و این روزها درب ساختمانش بسته گشته است. بچههای باشگاه اکنون در کپسول فشرده شده انسانی معاونت سیاسی در طبقه اول ساختمان شیشهای در کنار دیگر همکاران حضور پیدا میکنند و در این شرایطی که پیشتر بدان اشاره گردید، تنها اخبار دریافتی نهادهای دیگر را بر روی خروجی سایت باشگاه خبرنگاران جوان منتشر مینمایند. از این دردناکتر فشارهای مضاعف مدیری است که بر این بچهها گمارده شده. فردی بدون ذرهای تجربه کار خبری که هر از گاهی به بخشی از بچههای باشگاه که خود آنها را دورکار کرده میگوید: “می خواهم همه شما را مرخص کنم تا بروید دنبال کارتان! ”
آقاجان! خاطرمان هست که حضرتعالی در چندین سخنرانی مطالباتی را خطاب به صداوسیما بیان فرمودید. مثلا در دیدار رمضانی با کارگزاران نظام از رسانه ملی خواستید تا به شایعات و شبهافکنیهای دشمنان در فضای مجازی پاسخ مناسب دهد. همکاران انقلابی و دغدغهمند معاونت سیاسی که بر اساس تجربه دورههای گذشته انتظار داشتند به مجرد اشاره، ولی امرشان بلافاصله مدیران معاونت سیاسی نسبت به عملی شدن فرمایشات حضرت مستطاب همه امکانات حوزه خبر و برنامههای سیاسی بکارگیری کنند، این بار هرچه منتظر ماندند هیچ واکنشی را از سوی معاون سیاسی ندیدند. یا اخیرا از همه رسانهها به ویژه رسانه ملی خواسته بودید تا اهمیت فناوری صلح آمیز هستهای را در همه شعوب آن برای مردم بازگو کنند.
اما گویا این امر تنها در بازتاب سخنرانی حضرت مستطاب با مسئولان و دانشمندان سازمان انرژی اتمی مطرح گشت و پس از آن هیچ ترتیب اثری بدان داده نشد. چرا راه دوری برویم؟ همین شعار سال خودش شاهد مثال خوب دیگری برای فضای آشفته معاونت سیاسی است. هم شما و هم ما کارکنان معاونت سیاسی به خاطر داریم که در دورههای گدشته بر مبنای یک برنامه ریزی یکساله، چه در شبکه خبر؛ چه در خبرگزاری صداوسیما؛ چه در پخش اخبار صدا و چه در اداره کل برنامههای سیاسی، بستههای خبری و رسانهای متنوعی برای تحقق شعار هر سال در دستور کار معاونت سیاسی قرار میگرفت. بر همین مبنا هم فضای پرنشاطی در همه ارکان معاونت به وجود میآمد تا امر مدنظر معظم له به عنوان یک فریضه دینی و اعتقادی محقق گردد.
رهبر عزیز! دلمان پر درد است از اینکه میبینیم حضور موثر در فضای مجازی که پیشکش! اکنون غرور ملی و کاری همکاران با یک کج سلیقگی دیگر معاون سیاسی بیش از پیش جریحه دار گشته که همانا برگردان کردن گزارشهای تولیدی دیگر شبکههای خارجی و پخش آن از بخشهای خبری صداوسیماست. برگردان شدن گزارشهای خبری شبکههای المیادین؛ المنار و روسیه الیوم و … نمونههایی از این رفتار غیر حرفهای متولیان حوزه خبر در معاونت سیاسی است.
آنهم در شرایطی که اساسا صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران به عنوان رسانه مرکزی جبهه مقاومت در عصر جنگ روایت ها، بایستی روایت مختص به خود را داشته باشد. این نکته به ویژه در بین خبرنگاران نسبتا جوانتر سازمان که انگیزه کاری فزون تری برای کار دارند، بیشتر مایه سرخوردگی شده است.
در این میان آنچه نمک بر زخم دل بچههای انقلابی معاونت سیاسی پاشیده، بی اعتنایی آقای خدابخشی به توصیههای دلسوزانه باقی ماندههای عناصر باتجربه و آگاه معاونت است. توصیههایی که در زمان اعتراضات دوسال پیش اصفهان درخصوص نحوه پوشش اخبار اعتراضات کشاورزان به معضل کم آبی با بی توجهی و حتی برخورد تند نام برده مواجه گردید که بعدها با دامن زدن به ماجرا و در ادامه تبعاتش همانگونه که مستحضرید خود را نشان داد.
تبعیضات مالی؛ فشارهای هر روزه با مقررات خودساخته؛ ایجاد التهاب داخل بدنه بومی معاونت در آستانه انتخابات
گروه حاکم بر معاونت سیاسی برای پرداخت مبالغ کارانه و اضافه کار، فرمولی به ظاهر عادلانه، اما در واقع به شدت ناعادلانه را در پیش گرفته اند. بر اساس این فرمول، پرداخت کارانهها بر اساس میزان خبر و گزارشهای تولیدی در نظر گرفته شده است. نکته ظریف و مغفول در این شیوه پرداخت، نادیده گرفتن منطق هر سرویس خبری بوده که ممکن است پر خبر یا کم خبر باشد.
مثلا به صورت معمول حوزه خبری اقتصادی پر خبر است، اما حوزه خبری دفاعی کم خبر به حساب میآید. از سوی دیگر اگر بنا باشد که ملاک پرداختی کارانه، تولید هرچه بیشتر گزارش در نظر گرفته شود، کیفیت فدای کمیت میگردد. و، اما نکته بسیار قابل تامل که از قضا جزو بلیههای دوره اخیر است، به همان موردی برمیگردد که پیشتر در مورد حوزه اخبار دفاعی به محضر مبارک عرض شد. وقتی کسی که خود هم سردبیر است و هم خبرنگار و به خاطر نداشتن ظرفیت پذیرش مسئولیت_ به دلیل ناپختگی؛ بی تجربگی و پیروی از هوسهای شخصی_فرصت تهیه گزارش را از دیگر خبرنگاران میگیرد، آنچه که خروجی مسلم آن خواهد شد، آمار پایین تولیدات خبری یک خبرنگار و در مقابل افزایش بی رویهی عملکرد خبرنگار یا سردبیر حوزه ایست که همه اینها را خودش انجام میدهد.
مقتدای بزرگوار! گرچه میدانیم خروجی آنچه که به روی آنتن میرود از نگاه تیزبین حضرتعالی و بخشهای ناظر در دفتر جنابتان پنهان نیست و بدون شک بروز نارضایتی عمومی از عملکرد رسانه ملی در همگی بخشها که این روزها در نشستهای گوناگون دانشگاهی و … با مدیران سازمان بازتابهای زیادی را به ویژه در فضای مجازی به دنبال داشته، حتما به عرض مبارک رسیده است. اما به نظر میرسد آنچه که در شعاع نارضایتیهای عمومی از عملکرد رسانه ملی کمتر به چشم آمده، کاهش انگیزه بخش زیادی از کارکنان خدوم رسانه ملی از عملکرد تیم مدیریتی حاکم بر سازمان بوده که در این میان نارضایتی کارکنان معاونت سیاسی به عنوان حساسترین بخش سازمان، یکی از شدیدترین موارد روزمرگیهای تلخ این روزهای رسانه ملی است.
آقاجان! همه این موارد در شرایطی رخ میدهد که در دورههای گذشته، یکی از افتخارات کارکنان ولایی معاونت سیاسی صداوسیما ابراز رضایت آن رهبری فرزانه از عملکرد معاونت سیاسی بود. اما اکنون جز شرمندگی از عملکرد ضعیف معاونت سیاسی رسانه ملی در این دوره و باختن میدان به رسانههای معاند و شایعه پراکنان فضای مجازی چیز دیگری بر چهره نگارندگان این نامه در برابر، ولی امر و مقتدایشان ننشسته است.
مقتدای ما! گرچه به نظر میرسد دستانی در کارند تا از روی غفلت یا خدای ناکرده به عمد، با اینجاد نارضایتیهای گسترده در بین بدنه مومن رسانه ملی یه ویژه معاونت سیاسی، فضای تنش و درگیری دیگری را اینبار در یکی از حساسترین نهادهای کشور رغم بزنند. هیهات! که فرزندان انقلابی معظم له در دام چنین توری بیفتند که تنها ماهیگرانش معاندین قسم خورده انقلاب اسلامی و ملت عزیز ایران است. اما آقا جان! فشار روانی و روحی بر فرزندانتان به واسطه کج رفتاریهای گروهی قدرت طلب سایه افکنده و تلخترین روزهای خود را میگذارنند.
سید و، ولی امر بزرگوار! سخن از رنجهای این دوسال اخیر بسیار است که مقتضی جایگاه شما نمیطلبد وقت گرانبهایتان را که میبایست مصروف رسیدگی به تمام امور جاریه کشور شود با آن مشغول گردانیم.
اکنون ما جمعی از کارکنان معاونت سیاسی رسانه ملی، ضمن تجدید بیعت با مقام عظمی ولایت، از آن رهبری گرانقدر عاجلانه تقاضامندیم تا با عنایتی پدرانه به فرزندان خود در حوزه خبر و برنامههای سیاسی، نسبت به تغییر ریل غلطی که باعث ناکامی رسانه ملی در عرصه جنگ روایتها در برابر جبهه رسانهای استکبار شده، عنایت خاصه خود را نسبت به فرزندان انقلابی و ولایتمدار خود در رسانه ملی و به ویژه معاونت سیاسی مبذول فرمایند.
این عریضه با عنوان والامر الیکم و امضای جمعی از کارکنان معاونت سیاسی رسانه ملی به پایان میرسد. نکته جالب اینجاست که این نامه در نهایت تاسف در رسانههای انقلابی منتشر نشد و به کل نادیده گرفته شد.
در واقع یک تصمیم نانوشته این مشی دنبال میشود که به مدیران رسانه ملی از زمان حضور و انتصاب معاونان، فرصت دوسالهای داده شود. اما ماجراجوییهای سازمانی و خانوادگی در این رسانه در برنامه ویژه گفتوگوی خبری عیان شد و نفی راهبرد رهبری مبنی بر تلخ نکردن کام مردم ، نشان میدهد که آستانه صبر استراتژیک رسانههای انقلابی در مقابل انتصابهای سازمان صدا و سیما به پایان رسیده است.
نکته جالب در عزل پسرخاله وحید جلیلی و انتصاب محمدعلی صائب این است که او نیز از نزدیکان وحید جلیلی است. صائب پیش از این معاون سیاسی اداره کل صدا و سیمای استان خراسان جنوبی این است که اگر او در آزمون ورودی یک رسانه، با رویکرد سیاسی شرکت کند قطعا امتیازات لازم را کسب نخواهد کرد اما به عنوان اولین و نزدیکترین گزینه توسط وحید جلیلی توسط جبلی انتخاب میشود.
این انتصاب عجولانه نشان میدهد جبلی همانطور که میزان مخاطب معمول برنامههای رسانه ملی مرزهای کاهش را طی میکنند و میانگین مخاطب صدا و سیما به حوالی ۱۰ درصد رسیده، تنها دلیلش اعتماد به انتصاب ها و نیروهای معتمد وحید جلیلی است.
تازهترین نمونه این نگاه هم حضور فردی تندرو با سابقه حاشیهسازی و اظهارات ملتهب به نام مهدی جمشیدی است. او با حضور در برنامهای مناظره محور نشان داد که این فرصت برای چهرههایی که به بهانه نقد درون گفتمانی مشغول بریدن تنه نظام هستند همچنان فراهم است و در بر همان پاشنه زمان خدابخشی میچرخد. یا شاید نمونه دیگری که تبدیل به مضحکه عمومی شد حضور احمد مجدزاده در یک مناظره است که بعدها به یک دستاویز مضحک در فضای مجازی تبدیل شد.
باید دید آیا جبلی اشتباه راهبردی انتصاب خدابخشی را با تبدیل حکم سرپرستی صائب به معاونت تکرار میکند یا به محض یافتن گزینهای شایسته و متناسب با فضای سیاسی کشور و ضرورت مدیریت سطح تنش سیاسی، سکان معاونت سیاسی تحویل نفر بعدی خواهد شد.