جریان اصلاحات به سوی انشعاب می رود یا همگرایی ؟
اصلاحطلبان میانهرو سعی کردند که همچنان مسیر سیاستورزی را از طریق مشارکت رسمی دنبال کنند. آنها در تهران از لیست «صدای ملت» علی مطهری حمایت کردند و در شهرستانها نیز از نفراتی به طور جداگانه.
سرنوشت اصلاحطلبان چه خواهد شد؟ این پرسشی است که به ویژه بعد از انتخابات مجلس در عالم سیاست مطرح میشود و در سال جدید احتمالا پاسخ آن روشن خواهد شد.
بنابر روایت نامه نیوز، اکنون جبهه اصلاحات با دو طیف مواجه است؛ طیفی که سیاست ورزی را خارج از مشارکت رسمی میپندارد و گمان میکند که در شرایط کنونی ادامه کنشگری رسمی میسر نیست همان طیفی که در انتخابات مجلس دوازدهم شرکت نکرد و مخاطبان جریان اصلاحات را نیز به شرکت در انتخابات دعوت نکرد. جبهه اصلاحات ایران نیز به نوعی در اختیار این طیف بود تا جایی که این تشکیلات سیاسی به تاثیر از رویکرد طیف مذکور بیانیهای صادر کرد و در آن گفت که امکان ارائه لیست انتخاباتی وجود ندارد و جبهه اصلاحات از هیچ لیستی حمایت نمیکند. بسیاری این بیانیه را مبتنی بر تحریم انتخابات دانستند و گفتند که رادیکالها از نهاد انتخابات در نظام جمهوری اسلامی عبور کردهاند.
در مقابل، اصلاحطلبان میانهرو سعی کردند که همچنان مسیر سیاستورزی را از طریق مشارکت رسمی دنبال کنند. آنها در تهران از لیست «صدای ملت» علی مطهری حمایت کردند و در شهرستانها نیز از نفراتی به طور جداگانه. بعضی از آنها نیز در واکنش به بیانیه جبهه اصلاحات بیانیهای نوشتند و اعلام کردند که همچنان مشارکت را مؤثرترین کنش سیاسی اصلاحطلبان میدانند.
فرای اینها اما یک نکته مهم وجود دارد؛ آنکه میانهروها تصور میکنند اگر به هر نحو مشارکت را کنار بگذارند عملا از چرخه سیاستورزی حذف میشوند و شاید با علم به اینکه در انتخابات اخیر توفیق چندانی به دست نمیآوردند، اصرار بر کنشگری سیاسی داشتند تا در آینده، مسیرهای سیاسی به رویشان بسته نشود. آنها به نوعی اعلام کردند که میخواهند از پایگاه سیاسی اصلاحطلبی در ایران دفاع کنند.
از آنسو آنهایی که عطای انتخابات را به لقایش بخشیدند، به نوعی در مسیر اپوزیسیونشدن داخلی قرار گرفتهاند و گویا دیگر تمایلی ندارند که جریان اصلاحات به عنوان یک جریان درون نظامی تلقی شود.
چنین وضعیتی دوگانه رادیکالیسم-میانهروی را در میان اصلاحطلبان به اوج خود رسانده است؛ به نحوی که برخی میگویند انشعاب امر ناگزیری در جریان اصلاحات است.
امیدها به سید محمد خاتمی وجود داشت که بتواند مانند گذشته حلقه وصلی میان تمام نیروهای اصلاحطلب باشد اما او نیز در کمال ناباوری در انتخابات شرکت نکرد تا به نوعی نزدیک به رادیکالها قلمداد شود. البته نباید نقش حزب اتحاد ملت و افرادی مانند محمد موسوی خوئینیها و سعید حجاریان در رویکرد تازه خاتمینادیده گرفت.
اصلاحطلبان در سال پیش رو باید هم از نظر گفتمانی و هم از منظر عملی تکلیف خود را با مقوله سیاستورزی در ایران روشن کنند و البته از لحاظ تشکیلاتی نیز به رویکردی روشن برسند؛ اینکه میخواهند با گفتمانی واحد همه با یکدیگر به اشتراک برسند و همچون گذشته با یکدیگر فعالیت مشترک داشته باشند یا آنکه دوگانه داخلی اصلاحات تبدیل به دو جریان مجزا میشود تا مخاطبان جریان اصلاحات نیز از سردرگمی کنونی بیرون آیند.