بدآموزی جايگزين «در حاشيه»
خيال پزشكان اين شبها راحت است؛ بساط «در حاشيه» از تلويزيون برچيده شده و حالا آنها با خيالي آسوده شبها سرشان را روي بالش ميگذارند. سريال «شمعدوني» جايگزين «در حاشيه» مهران مديري شده است تا هر شب كليشههايي مثل جنگ بين خواهر شوهر و عروس، مرد ذليلي، كمبود شوهر، گستاخي بچهها و بياحتراميشان به بزرگترها و بدآموزيهاي ديگري ...
خيال پزشكان اين شبها راحت است؛ بساط «در حاشيه» از تلويزيون برچيده شده و حالا آنها با خيالي آسوده شبها سرشان را روي بالش ميگذارند. سريال «شمعدوني» جايگزين «در حاشيه» مهران مديري شده است تا هر شب كليشههايي مثل جنگ بين خواهر شوهر و عروس، مرد ذليلي، كمبود شوهر، گستاخي بچهها و بياحتراميشان به بزرگترها و بدآموزيهاي ديگري مثل سخنچيني و وراجي از طريق يك سريال جديد و جايگزين وارد خانههاي آنها و ساير مردم شود و فرهنگ خانه و خانواده را به هم بريزد.
واقعاً ديگر جاي نگراني باقي نمانده است؛ فقط برنامههاي طنز، صنفي را مورد انتقاد قرار ندهد وگرنه هر چيز ديگري را ميشود تحمل كرد؛ ترويج بياحترامي فرزند به پدر و مادر و بزرگترها را، ترويج سخنچيني و دو به همزني را، ترويج اختلاف ديرينه ميان خواهرشوهر و عروس را، وراجي و طعنهزدن به دخترهاي مجرد سن بالا را و بيمسئوليتي و علاف گشتن جوانها را. سريال «شمعدوني» كه جايگزين سريال «در حاشيه» شده است يك خانمانبرانداز واقعي است براي خانوادههايي كه اين روزها سعي دارند سطح فرهنگ عمومي خود را يك پله ارتقا دهند و از دنياي كليشهها و اختلافات ديرينه ساليان دور فاصله بگيرند. «شمعدوني» اما بدون اينكه بخواهد خانوادهها را در اين حركت رو به جلو همراهي كند به خيال خودش از اين كليشههاي آزاردهنده سنتي براي خندان مردم استفاده ميكند، دريغ از اينكه مشاهده اين كمديهاي سطح پايين بيشتر روي اعصاب و روان بيننده راه ميرود و آتش به هيزم اختلافات درون خانوادگي آنها ميريزد.
داستان «شمعدوني» درباره چند خانواده است كه با هم نسبت خويشاوندي داشته و عطا و هوشنگ سرپرستي آن را برعهده دارند. عطا برادرزن هوشنگ است؛ اين دو خانواده علاقه زيادي به مهمانيهاي خانوادگي دارند ولي در اين مهمانيها هر دفعه ماجرايي رخ ميدهد. عطا فرزندي دارد كه برايش بسيار عزيز و دوستداشتني است اما او كودكي كنجكاو و البته گستاخ است كه در موردي با سخنچينياش، كل خانواده را به هم ميريزد و باعث اختلاف ميشود. در قسمتهاي مختلف سريال به اشكال مختلف بياحترامي و گستاخي اين پسربچه را با ديگر اعضاي خانواده و بزرگترها مشاهده ميكنيم كه اين اعمال گستاخانه بدون هيچگونه واكنش بازدارنده از سوي پدر و مادرش با ابراز محبت آنها روبهرو ميشود. اين دو خانواده با وقوع مسائلي به ناچار در يك خانه دور هم جمع ميشوند. عطا به شدت از همسرش شيرين حساب ميبرد. او در موردي با اطمينان سينه جلو ميدهد و ميگويد كه به عنوان پسر بزرگ ميخواهد از پدر پيرش كه به تازگي سكته كرده است، نگهداري كند اما وقتي صداي هشدارآميز شيرين را ميشنود، ناگهان رنگ عوض ميكند و بلافاصله حرف خودش را پس ميگيرد.
شيرين با بازي نگار عابدي به شدت در غيظ خواهرشوهر خود زهره و در تلاش براي حرص دادن او است؛ براي اين كار حتي در شرايطي كه همه و از جمله زهره از بيادبيها و گستاخيهاي پسر كوچك ميرنجند و اين رفتارها را نقد ميكنند، شيرين به عنوان مادر پسربچه، بيشتر ليلي به لالايش ميگذارد و لوسش ميكند و از ديدن خشم خواهرشوهر خود ذوق و شوقي وصف ناشدني در چهرهاش نمايان ميشود. در واقع دو طرف داستان يعني شيرين و زهره مدام به عنوان عروس و خواهرشوهر در طول قصه در صحنههايي مدام از رنجاندن يكديگر لذت ميبرند و البته اين پايان بدآموزيهاي «شمعدوني» نيست. هوشنگ بيش از حد وراج است. اشكان پسر جوان او در بيشتر قسمتهاي اين سريال كه تا به حال پخش شده به عنوان جوان بيمسئوليت و علافي به تصوير كشيده ميشود كه يكسره روي مبل لم داده و بيكار است و در موردي وقتي صحبت از نگهداري پدربزرگ سكته كردهاش در خانهشان ميشود، غرولندكنان ميگويد كه خانهشان اتاق اضافي ندارد و او حاضر نيست اتاقش را به كسي قرض بدهد!
يكي ديگر از كليشههاي بدآموز اين سريال درباره «زيبا» خواهر زهره است كه بهرغم سن بالايش هنوز ازدواج نكرده و اعضاي خانواده درباره او مدام از الفاظ كليشهاي آزاردهنده در جامعه درباره كمبود شوهر براي دخترها و غيره استفاده ميكنند. با نمايش امشب سريال«شمعدوني» يك هفته از پخش آن ميگذرد؛ اين سريال در ۵۰ قسمت ۴۰ دقيقهاي به كارگرداني سروش صحت و تهيهكنندگي محسن چگيني توليد شده است؛ مگر اينكه اعتراض دوباره صنفي آن را تبديل به دو فصل 25 قسمتي يا سه فصل كند !