دلیل دعوت آمریکا از سران کشورهای عربی
تصمیم اوباما به دعوت از اعراب برای خاتمه دادن به دغدغه آنها در قبال برنامه هسته ای ایران چندان مشروع نیست.
عصرخبر به نقل از مهر: دعوت رئیس جمهور آمریکا از سران عرب کشورهای خلیج فارس برای حضور در نشست کمپ دیوید به یکی از داغترین مباحث روز بدل شده است. دلیل اتخاذ چنین تصمیمی عمدتا به تلاش آمریکا برای رفع دغدغه همسایگان عرب ایران در آستانه حصول توافق هسته ای نسبت داده می شود و به ظاهرهم قانع کننده است. اما، با دقیق شدن به عمق مطلب جای این پرسش باقی می ماند که چرا آمریکا – کشوری با موقعیت سیاسی و جغرافیایی امن- باید خود را درگیر رفع نگرانی دیگر کشورهای جهان کند. اصلا مشکلات بین المللی چه زمانی آنقدر برای دولت واشنگتن اهمیت پیدا می کند که نقش میانجیگری آمریکا را حداقل در نزد مردم این کشور توجیه پذیر کند؟ آیا دلایل به ظاهر مشروع آمریکا برای پا درمیانی در مسائل بین الملل در همه موارد از جمله رفع نگرانی اعراب خاورمیانه در قبال مسئله هسته ای ایران کاربرد دارد؟ اینها سؤالاتی است که «پل پیلار» کارشناس مبارزه با تروریسم و پژوهشگر پیشین سازمان سیا، سعی نموده تا پاسخی نسبی برایشان پیدا کند.
وی طی یادداشتی در پایگاه خبری – تحلیلی «نشنال اینترست» دلایل ظاهری اوباما را برای تشکیل نشست کمپ دیوید کنار گذاشته و به تحلیل واقعیت های پنهانی می پردازد که در پس این تصمیم وجود دارد.
پیلار مطلب خود را با این عبارات آغاز می کند که به نظر می آید گاهی نقش آمریکا در جهان رفع نگرانی ها، ترس ها و آلام دیگر ملت ها باشد. البته اینکه چنین انتظاری را از یک قدرت جهانی داشته باشیم چندان هم نابجا نیست و پیش قدمی آمریکا برای کاهش نگرانی متحدان خود از محدوده اعراب خلیج فارس و مسئله هسته ای ایران فراتر می رود.
اما وی در ادامه این سؤال کلیدی را مطرح می کند که اصلا چرا یک کشور باید به فکر تسکین آلام و فرونشاندن خشم دیگر کشورها باشد و چرا آمریکا باید زمان و منابع ارزشمند خود را در راه رفع دغدغه های یک ملت بیگانه خرج کند.
از اینجای مطلب است که پیلار به دلایلی اشاره می کند که در برخی موارد به وساطت یا به عبارتی دخالت آمریکا مشروعیت می بخشد. اما نکته جالب آن است که در شرایط فعلی خاورمیانه، وی همه دلایل مطرح شده را مردود شمرده و آن را برای انگیزه بخشیدن به اوباما با هدف رفع دغدغه اعراب ناکافی می داند.
دلایل آمریکا برای دخالت در مسائل بین الملل/ ناسازگاری با شرایط فعلی خاورمیانه
در مجموع چند دلیل عمده وجود دارد که در برخی موارد واکنش آمریکا به دغدغه های خارجی را معقول جلوه می دهد:
نخست آنکه رفع دغدغه های یک کشور بیگانه با منافع ملی آمریکا گره خورده باشد. در این صورت، ریشه کن کردن منشأ نگرانی ها ارزش آن را خواهد داشت که دولت واشنگتن جهت سیاست های خود را در راه کمک به کشور بیگانه تغییر دهد. اما، از قرار معلوم نگرانی اعراب و حتی رژیم صهیونیستی در قبال ایران بیشتر تحت تاثیر تضادهای فرقه ای و قومی است و از رقابت های درون منطقه ای ناشی می شود. لذا، هیچ یک از آنها ارتباطی به تامین منافع آمریکا در خاورمیانه ندارد.
در مورد دوم، آمریکا زمانی برای حل مشکلات یک ملت دیگر پیش قدم می شود که از ادامه نارضایتی کشور بیگانه و اقدامات نسنجیده ای که ناقض منافع آمریکا باشد بیمناک شود. مثلا ممکن است طرف ناراضی منافع خود را در گرو اتحاد با کشوری ببیند که دشمن آمریکا است. اما، چنین شرایطی در خاورمیانه رخ نخواهد داد و کشورهای عرب قرار نیستند برای به خطر انداختن منافع آمریکا با ایران متحد شوند. (هرچند اگر کمی نسبت به تهران انعطاف پذیر باشند چه بسا که گره صلح و ثبات منطقه خلیج فارس هم باز شود.)
در مورد سوم، آمریکا ممکن است از واکنش خودسرانه برخی از کشورهای خاورمیانه بیم داشته باشد – کشورهایی که مثل یک حیوان در معرض تهدید به فکر حمله تدافعی افتاده باشند. شاید مخرب ترین نوع واکنشی که بتوان در این زمینه مثال زد احتمال حمله رژیم صهیونیستی به ایران باشد (که در این صورت آمریکا را هم به بهانه دفاع از منافع تل آویو وادار به مداخله می کند). اما، توافق احتمالی هسته ای با ایران این نگرانی را هم رفع می کند چرا که در این صورت دیگر ضرورتی برای حمله وجود ندارد.
دلایل پنهان واشنگتن برای واکنش به نگرانی اعراب خاورمیانه
پس با این اوصاف چه دلیلی دارد که اوباما سران عرب را به کمپ دیوید دعوت کرده است؟
در پاسخ به این سؤال، پل پیلار مدعی می شود که ابراز ترس و نگرانی اعراب همچنان به قوت خود باقی می ماند و به همان نسبت آمریکا هم به دو دلیل مهم موظف به رفع آن است.
نخست آنکه کشورهای عرب از انگیزه کافی برخوردارند تا با مظلوم نمایی و اغراق در ترس خود از فرصت به دست آمده نهایت سوء استفاده را بکنند. این سوء استفاده می تواند در قالب تقاضای سلاح، توافق امنیتی، کمک اقتصادی و هرگونه امتیاز دیگر باشد. دلیل دیگر آن است که نارضایتی متحدین دیرینه آمریکا به مخالفان داخلی اوباما فرصت می دهد تا سیاست خارجی وی را به باد انتقاد بگیرند.
نویسنده در انتهای مطلب خود به کارشکنی های جمهوری خواهان آمریکا اشاره کرده و تناقض گویی آنها را در دفاع از متحدین آمریکا به باد انتقاد می گیرد (به ویژه که آنها علیرغم حمایت از اعراب با ارائه تسلیحات بیشتر به ایشان مخالفند).
وی در این باره می نویسد: البته اهمیتی ندارد که این انتقادها تا چه حد ضد و نقیض هستند چرا که بسیاری از همین منتقدین به خاطر ادعای موهن کشورهای عرب و اسرائیل دل می سوازنند و هیچ اهمیتی هم به رای و نظر متحدان اروپایی واشنگتن نمی دهند – متحدینی که در مذاکرات هسته ای ایران مشارکت دارند و بر خلاف اعراب خواهان به ثمر رسیدن آن هستند.
پیلار در نهایت به جنبه های مثبت حمایت از کشورهای دیگر اعتراف می کند و مدعی می شود: ملت های بیگانه اغلب ترس های بجایی دارند و وظیفه آمریکا است که با آنها همدردی کند هرچند این امر برای کشوری که به لحاظ قدرت و موقعیت جغرافیایی در شرایط متفاوتی قرار دارد چندان آسان نیست. البته، نیازی نیست که حتما دردهای مشترکی داشته باشیم تا به تقاضای کمک یک کشور بیگانه پاسخ مثبت بدهیم.
با این حال، وی به دولت واشنگتن پیشنهاد می دهد که در این مورد اخیر راه متفاوتی را در پیش بگیرد و می گوید: شاید گاهی بهترین پاسخ آمریکا این است که به نحوی دیپلماتیک و سیاست محورانه بگوید «می دانم شرایط سختی است. اما این مشکل ما نیست.»