مشکل دولت پزشکیان کجاست؟/ وفاق داخلی کابینه دولت چهاردهم به مشکل خورده، چه برسد به وفاق با دیگر ارکان!

و اسفناک‌تر اینکه جناب پزشکیان با وجود تلاش‌های هفت‌ماهه برخی از دلسوزان برای تشکیل یک تیم تئوریک برای دولت چهاردهم، نه به این تلاش اهمیتی داده و نه خود در پی تشکیل چنین تیمی است و حالا در برخورد با تعارضات و مشکلات، معلوم شده که حتی تیغ آن «ابزار وفاق» نیز بُرندگی لازم و تصورشده را ندارد

مهرداد احمدی شیخانی در یادداشتی، با طرح سوالی نوشت: نمی‌دانم که تا حالا کتاب «مستطاب آشپزی، از سیر تا پیاز» مرحوم نجف دریابندری را دیده‌اید یا خیر؟

مرحوم نجف دریابندری از خطه و سرزمینی می‌آید که در آن آشپزی برای مردان، یک ویژگی خاص نیست، بلکه یک ضرورت است. برای همین در بین مردان جنوبی و در اینجا «آبادان-خرمشهر»، خیلی عادی است که در آشپزی، صاحب‌ نظر و تئوری باشند و وقتی هم که می‌خواهند درباره آشپزی کتاب بنویسند، حاصل کارشان متفاوت از دیگر کتاب‌های آشپزی از آب درمی‌آید، چراکه آن را براساس یک تئوری و نظریه نوشته‌اند و برای همین، به کتاب «مستطاب آشپزی»، لقب «شاهنامه غذای ایرانی» داده‌اند و حاصل، کتابی است که نشنیده‌ام در زبان‌های دیگر هم مشابهی داشته باشد.

اما چرا چنین است؟ به گمان من به دلیلی که در بالا اشاره کردم، یعنی تدوین یک کتاب کاربردی آشپزی براساس نظریه و تئوری آشپزی و تغذیه، به‌علاوه آن، ادبیات خاص و طناز یک فرد جنوبی با سابقه‌ای سیاسی و فلسفی و زندان و مبارزه و… .

به‌واقع، مرحوم دریابندری با تکیه بر نظریه یا همان تئوری که نوعی بیان خلاصه، خردمندانه و منطقی حاصل از اندیشیدن درباره موضوعی خاص است، ابتدا یک «نقشه راه» می‌سازد و بعد وارد جزئیات در هر موضوعی (اینحا غذاهای مختلف) می‌شود و بسته به پخت هر غذا، ابزارهای مناسب را اختیار می‌کند.

در این روش، آشپزی‌کردن متکی بر ابزار نیست. مثلا پخت غذا متکی بر این نیست که از اجاق گاز یا هیزم یا چراغ قدیمی سه فتیله‌ای یا موج‌پز (مایکروویو) استفاده شود، بلکه ابزار براساس امکانات در دسترس انتخاب می‌شود و هرکدام از این ابزارها، فقط نهایتا می‌تواند کار را ساده‌تر کند و البته و قطعا در طعم و مزه غذا هم تأثیر خواهند داشت، ولی هیچ‌کدام، تئوری تغذیه را دگرگون نمی‌کنند.

من خود نیز وقتی مستطاب آشپزی را دیدم، تصمیم گرفتم با همین دیدگاه کتاب‌هایم را بنویسم. مثلا برای نوشتن کتاب‌های هندبوک «آموزش عکاسی» یا «آموزش طراحی پوستر»، به این دقت کردم که معمولا از یک عکاس که عکس خوبی گرفته، می‌پرسند این عکس را با چه دوربینی گرفتی؟

چنین پرسشی مانند آن است که از یک نویسنده بپرسند این یادداشتی که نوشتی، با چه خودکاری نوشتی؟ به گمان من پرسش از یک عکاس که عکسش را با چه دوربینی گرفته، به همان اندازه بی‌ربط است که از یک نویسنده پرسیده شود که مقاله و یادداشت خوبی را که نوشته، با چه خودکار یا خودنویسی نوشته است.

مثلا فکر کنیم که یک نویسنده اگر با خودنویس سناتور یا پارکر یادداشت خود را بنویسد، یادداشتش بهتر و منطقی‌تر خواهد شد تا اینکه با خودکار بیک بنویسد. در هر صورت، نگاه ابزارگرایانه، وقتی تئوری وجود ندارد، از حل مشکلات عاجز می‌ماند.

برای اداره یک کشور هم چنین است، یعنی اگر برای اداره کشور، تئوری وجود نداشته باشد، نمی‌توان به سرانجام مطلوب رسید.

همه آمارها و مستندات نشان می‌دهد که در اداره کشور، در این ۴۶ سال، دولت اصلاحات با فاصله‌ای مشخص، از مابقی دولت‌ها بهتر عمل کرده و با دقت برای یافتن دلیل این موفقیت، می‌توان دید که آن دولت بر یک تئوری بنا شده بود، «تئوری اصلاحات» و تیم تئوریک کاملا شناخته‌شده و معلومی به ارشدیت «سعید حجاریان» داشت و البته خود جناب محمد خاتمی به‌عنوان رئیس‌جمهور، صاحب نظریه برای تشکیل دولت بود، اما غیر از آن، تیمی قدرتمند را هم برای ساخت آن تئوری و نقشه راه، با خود همراه کرده بود. اتفاقی که در هیچ‌یک از دولت‌های پس از اصلاحات شاهد آن نبودیم و نیستیم.

چنان‌که دولت «توهم هزاره سوم» کلا ضد تئوری بود و بنیان خود را بر موعودگرایی که به خرافه‌گرایی منتهی شد، بنا نهاد، دولت «اعتدال»، رفتار اعتدالی که یک روش و ابزار است، جانشین تئوری کرد، دولت «حاکمیت یکدست» هم همچنین، نگاه ابزارگرایانه با همان یکدست‌سازی را جای تئوری نشاند و دولت چهاردهم هم به گمان اینکه «ابزار وفاق» برای اداره کشور کفایت می‌کند، کاملا دستش از تئوری خالی است.

درحالی‌که دولت آقای خاتمی با تکیه بر تئوری اصلاحات، ابزار خود یا همان «توسعه سیاسی» را انتخاب کرد و توسعه سیاسی به‌عنوان موتور محرکه آن دولت با وجود «هر ۹ روز یک بحران‌سازی داخلی» و مصنوعی، نه‌تنها تا روز آخر با موفقیت توانست کار کند، بلکه بالاترین رشد اقتصادی مستمر، حل‌کردن ناترازی‌ها، پایین‌آوردن تورم، ایجاد پنج میلیون شغل جدید، اعتبار بین‌المللی و… در کارنامه خود ثبت کرد. درحالی‌که دولت سیزدهم و حالا چهاردهم، با وجود همه حمایت‌های داخلی که دولت اصلاحات فاقد آن بود، زمین‌گیر شدند،

دولت «توهم هزاره سوم» که فقط با تکیه بر ثروت افسانه‌ای فروش نفت و پول‌پاشی به حیات خود ادامه داد و دولت اعتدال با وزش اولین باد مخالف، کلا چهار سال به پستو رفت.

حالا هم اینکه می‌بینیم در «دولت وفاق»، وزرای کابینه یقه هم را می‌گیرند و علیه هم بیانیه می‌دهند و رئیس دولت از کنترل کابینه ناتوان نشان می‌دهد و حتی وفاق داخلی کابینه به مشکل خورده، چه برسد به وفاق با دیگر ارکان و مهم‌تر از آن وفاق با مردم، به دلیل همین فقدان تئوری و نشاندن ابزار وفاق به جای نظریه است که حتی به ضرب و زور برگزاری «همایش ملی وفاق» هم نمی‌توان این ابزار را تبدیل به تئوری کرد.

و اسفناک‌تر اینکه جناب پزشکیان احتمالا این را یک نقطه ضعف نمی‌داند که با وجود تلاش‌های هفت‌ماهه برخی از دلسوزان برای تشکیل یک تیم تئوریک برای دولت چهاردهم، نه به این تلاش اهمیتی داده و نه خود در پی تشکیل چنین تیمی است و حالا در برخورد با تعارضات و مشکلات، معلوم شده که حتی تیغ آن «ابزار وفاق» نیز بُرندگی لازم و تصورشده را ندارد

عضویت در تلگرام عصر خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
طراحی سایت و بهینه‌سازی: نیکان‌تک