بهره‌برداري سياسي از سينما ديگر كافي‌ست

ما در ذهن‌مان اسطوره‌اي را شكل مي‌دهيم كه دل‌مان مي‌خواهد تصور كنيم به نهايت آن رسيده‌ايم در حالي كه همه ما انسانيم و اشتباه مي‌كنيم، مهم اين است كه از اشتباهات‌مان پند بگيريم.

 كمال تبريزي كه فيلم‌ها و سريال‌هاي تاثيرگذاري چون «ليلي با من است»،
«شيدا»، «مارمولك»، «شهريار» و «يك تكه نان» را ساخته است و دو فيلم اخيرش
«پاداش» و «خيابان‌هاي آرام» با وجود پروانه ساخت و بعضا نمايش، همچنان
براي اكران عمومي موفق نشده‌اند، در بررسي چالشي وضعيت اين روزهاي سينماي
ايران به نكات مهم و قابل تاملي اشاره مي‌كند.

به گزارش ایسنا، اين
كارگردان در تحليل شرايط فعلي سينما مي‌گويد: «مديريت در مجموعه هنرمندان
يكي از سخت‌ترين مديريت‌هاست چون هميشه بايد هنرمند را در نقطه‌اي نگه داشت
كه احساس كند حرف دل خودش را مي‌زند و جهان‌بيني‌ و باور مستقل خود را
تصوير مي‌كند. حالا بايد چه جور مديريتي باشد كه چنين پتانسيلي شكوفا شود؟»

تبريزي
تاكيد دارد كه بهره‌برداري سياسي از سينما ديگر كافي است و معتقد است آنكه
را حرف بهتري مي‌زند و ساختار بهتري در کارش دارد، بايد پشتيباني و حمايت
كرد.

او بر رونق بخش خصوصي تاكيد دارد و معتقد است: «سينما هم مانند
يك خانواده است، يعني وزارت ارشاد سرپرست خانواده و خانه سينما فرزندانش
به حساب مي‌آيند. در اين شرايط معلوم است كه فرزند شيطنت مي‌كند و خطاهايي
دارد و اين در حالي است كه سرپرست بايد او را كنترل كند.»

آن‌چه در
پي مي‌آيد، حاصل گفت‌وگوي خبرنگاران سينمايي خبرگزاري دانشجويان ايران
(ايسنا)، با كمال تبريزي درباره‌ي شرايط و وضعيت اين روزهاي سينماي ايران
است.

*****
سال
قبل در يكي از مصاحبه‌هاي‌تان گفته بوديد سينما براي‌تان نوعي بازيگوشي
است كه سرحال‌تان مي‌آورد! شما جزو گروهي از سينماگران هستيد كه فعلا
بازيگوشي‌هاي‌تان كمرنگ شده است؟

ـ فكر مي‌كنم واقعيت اين
است كه در ابتداي اين دوره كه آقاي شمقدري و دوستان‌شان به رأس كار
آمده‌اند، خيلي حرف‌هايي زدند كه به نظر مي‌رسيد مي‌خواهند فضاي يأس در
سينما را از بين ببرند، مي‌خواهند تحولي اساسي در آن ايجاد كنند تا از نظر
آرماني به اهداف انقلاب اسلامي برسيم، ضايعات سينما را برطرف كنند تا بتوان
پس از چندي الگوي جمهوري اسلامي را در بخش سينما و هنر ارائه دهيم.

اما
من خودم كلا خوش‌بيني زيادي به تحول‌ها نداشتم، بويژه زماني كه آقاي
شمقدري مديران مختلف سينمايي را منصوب كردند. آن زمان، اين عدم خوش‌بيني‌ام
خيلي پررنگ‌تر شد؛ چرا كه از همان اول نگاه گزينشي شد.

 نگاه گزينشي يعني چه؟

اصولا
فكر مي‌كنم كه سياست در اين دوره، اين است كه نه تنها همه مديران از هر
جهت با هم سازگار باشند، بلكه هيچگونه ساز مخالفي هم نداشته باشند. يعني
مبنا بر اين گذاشته شود با افرادي كار كنند كه هيچ اختلاف نظري با آنها
نداشته باشند. در اين شرايط طبيعتا يك مدير نه تنها نمي‌تواند از سلايق
مختلف بهره ببرد، بلكه حتي نمي‌تواند با افراد مختلفي كه ممكن است حتي كمي
نظرشان با او متفاوت باشد، كار كند و مجبور مي‌شود به دسته و گروه خاص خود
اكتفا كند. به نظر من اين نوع انتخاب مديران، انتخابي گزينشي است.

اشكالش كجاست؟

قطعا
چنين مسيري‌، مسيري نيست كه پاسخگوي نيازهاي مديريت سينما در جامعه باشد،
كما اينكه در حال حاضر مي‌بينيم كه در درون تشكيلات ارشاد هم اختلاف
نظرهايي وجود دارد و ممكن است آقاي ميرعلايي يك نظر داشته باشد،‌ آقاي
سجادپور بر نظر ديگري تاكيد داشته باشد و آقاي شمقدري هم نظرشان با هر دوي
اين افراد متفاوت باشد. پس مي‌بينيم با اينكه ايشان مي‌خواسته مديران،
اكثرشان هم‌نظرش باشند اما بازهم اختلاف نظر‌هايي ايجاد مي‌شود، چون اين
طبيعت زندگي و خلق و خوي افراد است و جزو روحيه انساني به حساب مي‌آيد.

بگذاريد
يك مثال بزنم كه بهتر بگويم اشكال اين نوع نگاه گزينشي كجاست. در اين
شرايط، وقتي شما مي‌خواهيد همه را همسو با خود داشته باشيد اولين اتفاقي كه
مي‌افتد اين است كه شما نهاد مثمرثمر و تصميم گيرنده در زيرساخت‌هاي
سينمايي به نام شوراي عالي سينما را با زحمت فراوان ايجاد مي‌كنيد اما در
اين شورا فقط يك جريان خاص ديده مي‌شود و رنگ و بويي متفاوت در آن به چشم
نمي‌آيد.

در حال حاضر در شوراي عالي سينما دو گروه هستند: يك گروه
كه از نظر فكري با آقاي شمقدري هم نظر هستند و گروه ديگر هم افرادي هستند
كه هميشه دوست دارند به سطوح بالا نزديك باشند. اين باعث مي‌شود شوراي عالي
سينما علي‌رغم آنكه به همه اعضاي آن احترام مي‌گذارم، شوراي ضعيفي در
تصميم‌گيري و اجراي تصميمات باشد، چون نتوانسته به همه سلايق توجه داشته
باشد.

پس شما مي‌گوييد، دليل اينكه اكنون با مشكلاتي در اكران، توليد و… روبه‌رو هستيم همه‌اش به همان انتخاب گزينشي مديران باز مي‌گردد؟

خير!
انتخاب گزينشي مديران مشكلاتي را به همراه دارد كه اجراي برنامه‌ها آن هم
بدون مشاورت و بدون درنظر گرفتن همه طيف‌هاي سينمايي، وضعيت را پيچيده‌تر
مي‌كند. با اين رويه كه مي‌خواهيم همه با ما همسو باشند، طبيعي است كه آقاي
شمقدري نتواند با گروه‌هاي مختلف همدلي ايجاد كرده و از مشاورت همه آنها
برخوردار باشد. طبيعي است در اين شرايط گروه‌هايي كه به بازي گرفته
نمي‌شوند، سركشي يا رفتاري را كه اعضاي خانه سينما كردند، از خود نشان
مي‌دهند.

اما نكته مهم اينجاست كه چون در مسائل و مشكلات و بحث‌ها،
از ابتدا سعي نشده آن طور كه بايد، تبادل نظر و مشاوره شود، معاونت يا
سازمان سينمايي جايي صبرش از سركشي‌ها و شيطنت‌ها لبريز مي‌شود و سعي
مي‌كند از قوه قهريه خودش براي آرام كردن اوضاع استفاده كند؛ در حالي كه
مانند سرپرست خانواده اصلا نبايد خودش را وارد بعضي بازي‌ها و شيطنت‌هاي
فرزندان خانواده كند.

ولی در هرصورت در بحث‌هاي مربوط به خانه سينما هميشه اين موضوع عنوان شده است كه آنها هم دچار اشتباهاتي شدند و …

ـ
بياييد صادق باشيم. گاهي گفته مي‌شود كه ارشاد مي‌خواهد با اين رفتارهايش
سينماي انقلاب را تقويت كند و در واقع اينگونه تلقي مي‌شود كه جريان آقاي
شمقدري و دوستان‌شان جريان انقلاب هستند، درحالي كه به نظر من اصلا اينگونه
نيست؛ چون ما زماني به جريان سينماي انقلاب مي‌رسيم كه بتوانيم سلايق
مختلف را در كنار هم داشته باشيم اما وقتي به سلايق متفاوت اهمیت ندهیم، آن
طور كه امروز مي‌بينيم در چنبره خودمان باقي مي‌مانيم.

اين را هم
بگويم كه اين اهمیت ندادن به ديگران تنها شامل خانه سینما نمي‌شود بلكه
حوزه هنري هم خواسته یا ناخواسته در این حیطه قرار می‌گیرد. وقتي شما فكر
مي‌كنيد مي‌توانيد بدون نياز از ديگران در همه موارد تصميم‌گيري و اجرا
كنيد نتيجه آن چيزي مي‌شود كه امروز شاهدش هستيم.

يك
نكته مهم اينجا وجود دارد و آن اينكه مديران فعلي وزارت ارشاد و برخی از
سينماگران همراه آنها نیز معتقدند در دوره‌هاي مدیران قبل هم در عوض هيچ
توجهي به آنها نشده است. يعني گويا اين نوع برخورد فقط مختص يك دوره نيست.

بله
دقيقا همينطور است. بايد اينجا اين نكته را اضافه كنم كه نباید گفت تنها
در اين دوره به بازي نگرفتن طيف‌ها و سليقه‌هاي مختلف وجود دارد. صحبت من
اين است كه هر مديري كه بخواهد چنين شيوه‌اي را انتخاب كند، با بن‌بست
روبه‌رو خواهد شد. بگذاريد از دوره مديريت آقاي انوار در معاونت سينمايي هم
يك مثال بزنم. ايشان منش خاصي را در سينما دنبال مي‌كرد و به افرادي كه
متصل به بدنه سينما بودند خيلي توجه نداشت. او تنها سعي مي‌كرد به دنبال
ساخت فيلم‌هاي فاخر باشد. يادم است در دوران مديريت ايشان سالانه جلساتي با
سينماگران برگزار مي‌شد و همان موقع تعدادي از كارگردانان سينماي بدنه به‌
شدت به سياست‌هاي آن زمان ارشاد اعتراض مي‌كردند، چون احساس‌‌اشان اين بود
كه جايي در سياست‌‌گذاري‌ها ندارند.

پس اين موضوع مختص يك چهار سال
نيست، بلكه در هر دوره‌اي كه سعي كنيد مديريت غير جمعي داشته باشيد و تك
صدايي حركت كنيد طبيعتا دچار مشكل خواهيد شد. الان هم نباید فكر کرد كه اگر
صداي بچه‌هاي سينما در نمي‌آيد یعنی اینکه از شرايط راضي هستند. سکوت به
هیچ وجه علامت رضا نیست!

درحالي‌كه
متولي سينما وزارت ارشاد است، حوزه هنري هم درخواست كرده كه در شوراهاي
پروانه ساخت يا نمايش نماينده داشته باشد. اين هم جزو همان جمع كردن سلايق
است؟

بله. به نظر من همين‌طور است. اگر سعي كنيد سلايق را
سركوب كنيد، نتيجه‌اش اين مي‌شود كه حوزه هنري اعتراض مي‌كند كه فيلم‌هايي
كه ساخته‌ايد مورد تاييد من نيست و آنها را نمايش نمي‌دهد.

حوزه
الان به این نتیجه رسیده است که اعلام می‌کند ما بايد در شوراي پروانه ساخت
و نمايش نماينده داشته باشيم و به نظر من اتفاقا درست هم مي‌گويند، چون
بالاخره جزو نهادهاي دخيل در حوزه سينما به شمار مي‌روند و بايد در جريان
باشند كه در سينما چه مي‌گذرد. بالاخره آنها سينما دارند، بودجه فيلم‌سازي
دارند، امكانات سينمايي دارند، طبيعي است كه براي سياست‌گذاري درست بخواهند
متوجه باشند كه دوروبر‌شان چه مي‌گذرد.

كمي از بحث مديريتي فاصله بگيريم. مشاركت نكردن سينماگران با نوعي سكوت چقدر به اين موضوع دامن مي‌زند؟

من
حرف شما را درباره سكوت سينماگران با دو شرط اساسي قبول مي‌كنم. اولا
سينماگري كه در جمهوري اسلامي زندگي مي‌كند بايد آدم اهل تفكر و آدمي باشد
كه بتواند با موقعيت‌هاي مختلف تعادل ايجاد كند. خلاصه،‌ كسي كه مي‌خواهد
در سينماي جمهوري اسلامي كار كند بايد حواسش به خيلي از چيزها باشد، پس اين
شرط اول.

اما از سوي ديگر به شدت با حرف شما مخالف هستم و اتفاقا
در اينجا بحث باز هم به همان شيوه مديريت باز‌مي‌گردد كه مي‌خواستيد از آن
فاصله بگيريد! درست است كه مي‌گوييم سينماگر بايد خودش برخي از مسائل را
متوجه شود اما فكر مي‌كنم سينماگرها و هنرمندان اصولا آدم‌هاي سركشي هستند و
اگر اين سركشي نباشد، اصلا نمي‌توانند به آن نقطه اوج هنري خود برسند و
تبدیل می‌شوند به کسانی که به فرموده و سفارش کار می‌کنند و نتیجه‌اش می
شود ضعف بیش از حد فیلم‌ها و قهر مردم با سینما!

هميشه بايد هنرمند
را در نقطه‌اي نگه داشت كه احساس كند حرف دل خودش را مي‌زند و جهان‌بيني‌ و
باور مستقل خود را تصوير مي‌كند. حالا بايد چه جور مديريتي باشد كه چنين
پتانسيلي شكوفا شود؟ مي‌خواهم بگويم كه مديريت در مجموعه هنرمندان يكي از
سخت‌ترين مديريت‌ها است و ويژگي‌هايي دارد كه مثلا يك مدير اقتصادي يا
سياسي موفق لزوما نمي‌تواند براي هنرمندان هم مدير خوبي باشد. وظيفه مدير
سينمايي اين است كه شرايط تعادلي را فراهم كند تا سينماگران علي‌رغم تمام
بدقلقي‌ها و شيطنت‌هاي‌شان در موقعيتي قرار بگيرند كه مناسب با شرايط امروز
جامعه است.

اين يعني كه مدير بايد به سينماگر خط بدهد يا اثري را به او سفارش دهد كه بسازد؟

خير.
خط دادن با سفارش اثر كاملا متفاوت است. اما در كل طبيعتا من هم مي‌فهمم
كه بالاخره در هر دوره‌اي مديريت جامعه انتظاري از هنرمندان دارد كه راجع
به چه نکاتی تمركز کنند و البته اين در تمام دنيا امري مرسوم است اما نقطه‌
چالشي اينجاست كه مدير از كدام‌ راه و توانایی و کاریزما بتواند هنرمند را
به پرداختن موضوعات مورد نیاز جامعه علاقمند كند.

به نظر من، راهش
اين نيست كه بگير و ببند و فرمان و بخشنامه صادر کند. بگذاريد يك جور ديگر
بگويم، در شرايطي كه امروز با آن مواجه هستيم، هنرمند اصلا نمي‌تواند فيلم
بسازد و حتي اگر بتواند بسازد، فيلم خوبي از آب در نمي‌آيد. فكر مي‌كنم
دليل اينكه امروز فيلم‌هاي خوبي نمي‌بينيم، اين است كه کارها سفارشي
شده‌اند.

 به نظر من حتي الان فيلم‌هايي داريم كه اگر نظارت و
مميزي نمي‌شد و فيلمساز را آزاد مي‌گذاشتند هم از نظر ساخت بهتر از اين از
آب در مي‌آمد، هم از نظر ممیزی اشکالات کمتری داشت! چون خود فيلمساز نسبت
به جامعه‌اش قوه تشخيص دارد و قطعا در يك شرايط خوب، با رجوع به وجدانش،
خودش را محدودتر مي‌كند و حواسش به خواسته‌هاي جامعه بیشتر است. اما وقتی
می گوییم روی این ریلی که ما گذاشتیم حرکت کن در اینصورت اگر ریل انحراف
داشته باشد و یا دچار دست‌انداز ممیزی شود دیگر آن فیلمسازی که به این مسیر
هدایت شده مقصر نیست و همه تقصیرها متوجه ریل گذاران می‌شود و صداي
خیلی‌ها را هم مثل حوزه هنری در می‌آورد!

زماني كه شما در كوچكترين
زوايا دستورالعملي رفتار مي‌كنيد، سينماگر هم ترجیح مي‌دهد با
دستورالعمل‌ها جلو بيايد و خیلی به خودش زحمت خلاقیت ندهد!، تا اينكه قوه
تشخيص خود را به كار بيندازد و بايدها و نبايدهاي جامعه را خودش کشف کند.

فكر
مي‌كنم همين امر باعث شده که امروز شاهد فيلم‌هايي باشيم كه سينماهاي
شهرداري و حوزه هنري بگويند نمي‌خواهند اكران‌‌شان كنند يا حتي خود
سينماگران هم به اين واقف هستند كه برخي از فيلم‌ها، آثاري مبتذل و ضد ارزش
هستند، آن هم در شرايطي كه زیر نظر مميزي‌های ارشاد توليد شده‌اند.

يعني ارشاد به فيلمساز بگويد برو فيلمت را بساز اما حواست باشد كه چه كار مي‌كني؟

بله.
من معتقدم در صورتي كه شما به فيلمساز استقلال فكري و عملی بدهيد و او را
متوجه شرايط جامعه كنيد و البته پيمودن مسير را برايش آزاد بگذاريد، او اثر
بسيار بهتري را به شما تحويل خواهد داد. در واقع بايد به افراد اعتماد كرد
نه اينكه با بخش‌نامه‌ها و آئين‌نامه‌هاي متعدد و ريز و درشت بخواهند
وضعيت را كنترل كنند.

ببينيد، بگذاريد خيلي با صراحت بگويم كه رسيدن
به شرايط موفقيت براي سينماي ما جز در اين صورت كه از فيلمساز بخواهيم
خودش، مردم، شرايط و موقعيت را درك كند؛ به وجود نمي‌آيد. اگر چنين شرايطي
ايجاد شود، ديگر لازم نيست درباره انرژي هسته‌اي فيلم سفارشي بسازيم. وقتي
فيلمساز شرايط و فشارهاي بين المللي و نظر مردم را در اين زمينه ببيند،
خودش دست به كار مي‌شود و با علاقه و دقت بيشتر، فيلم بسيار بهتري از يك
اثر سفارشي مي‌سازد كه در اين صورت هم جذابيت دارد و هم مخاطب از آن
استقبال مي‌كند.

اما برخي مديران
دولتي گويا معتقدند كه اگر دست سينماگران باز باشد، منجر به همان رفتار‌هاي
خانه سينمايي‌ها مي‌شود؛ منظورم بيانيه‌ها و … است.

 من
نمي‌گويم در دعوايي كه بين خانه سينما و وزارت ارشاد ايجاد شد، بچه‌هاي
سينما اصلا مقصر نبودند اما اشتباهاتي كه مديران خانه سينما مرتكب شدند به
مراتب كوچك‌تر از اشتباهات مديريت دولتي سينما بود. من قبول دارم كه خانه
سينمايي‌ها هم اشتباهاتي كردند‌، بيانيه‌هايي دادند و … . همه اينها
قبول، اما مگر قرار بود خانه سينما،‌ سينما را مديريت كند‌؟ خير. كسی كه
وظيفه‌اش مديريت سينما است بايد شرايط را آرام كرده و بقيه را متوجه
اشتباه‌‌‌شان مي‌كرد. پس وظيفه آقایان چیست؟

اگر از همان اول بياييد
با فرزند خانواده چكشي برخورد كنيد و دعوايش كنيد که اتفاقا جري‌تر
مي‌شود. حالا به اين‌ها همان سركشي‌ها و روحيه لطيف هنرمندان را كه گفتم هم
اضافه كنيد. شايد اگر جاي مديران دو سو عوض مي‌شد، با اين رويه، آقاي
شمقدري و دوستان‌‌‌شان در نقش مديريت خانه سينما نیز همين رفتار را
مي‌كردند كه مديران فعلي خانه سينما كردند.

اگر من جاي مديريت دولتي
باشم انتظار ندارم كه فيلمساز در همه مقاطع، شرايط مختلف را متوجه شود و
براساس آن عمل كند؛ اما از يك مدير انتظار دارم كه در محيطي دوستانه با
فيلمساز بنشيند و او را قانع كند كه بايد در چنين شرايط اجتماعي، مثلا آن
فيلم به خصوص را بسازي یا نسازی. اين را هر عقل سلیمي مي‌پذيرد.

باز
هم يك مثال بزنم؛ در چند سال گذشته هر سال با يك موضوع نام‌گذاري شد كه هر
كدام هم مسائل مهمي را در بر مي‌گرفتند اما كدام مدير آمد و با سينماگران
صحبت كرد كه الان شعار سال براي ما اهميت دارد و آنطور كه دوست داري يك
فيلم خوب براي ما در اين زمينه بساز و به اين اهداف هم اشاره كن؟ با قاطعيت
مي‌گويم هيچ كس! طبيعي است كه در اين شرايط فيلم‌هاي خوبي توليد نمي‌شوند و
با آثاري سفارشي و بدون خاصيت كه مخاطب هم آنها را پس مي‌زند روبرو
مي‌شويم.

اما وقتي با سينماگران
صحبت مي‌كنيد، خيلي‌هاي‌شان بلافاصله در برابر بحث ناكامي آثار سينما،
مي‌گويند مميزي! بالاخره با توجه به شرايط كشور و اعتقادات مردم، نمي‌شود
كه مميزي هم نداشت…

بله نمي‌شود نداشت، اما دليلي هم وجود
ندارد كه شما بخواهيد مميزي‌هاي مدنظرتان كه اتفاقا خيلي‌هايش هم سليقه‌اي
است را با آيين‌نامه به بقيه بقبولانيد، آن هم در شرايطي كه مدير بعدي چون
سليقه‌هايش با شما متفاوت است، احتمال زياد آيين‌نامه‌هايش هم متفاوت
مي‌شود!

يادمان نرود كه عرصه مديريت سينما عرصه‌اي بسيار پيچيده است
و تعادل و تعامل با هنرمندي كه روحيه‌ای سركش دارد، بسيار سخت است اما اگر
اصل مدير بر تعامل باشد، هيچ كس پشت در شوراي پروانه ساخت ناکام نمي‌ماند،
اگر فيلمنامه‌اي با نظر يك مدير يا مميزي‌ها سازگار نبود، مدير باید باب
گفت‌وگو با فيلمساز را باز کند و آنقدر صحبت ‌كنند که بالاخره در پايان يا
او يا فيلمساز قانع شوند. البته اگر این توانایی در مدیر وجود داشته باشد
در اینصورت شما با سينمايي روبه‌رو هستيد كه فيلمساز خودش متوجه بايدها و
نبايدها است و اين اوست كه از مميزي‌ها مراقبت مي‌كند و حتي اگر شما
بخواهيد از مميزي‌ها عدول كنيد، به شما اعتراض خواهد کرد.

اما آیا امروز وضعيت اينگونه است؟

خير.
متاسفم كه بايد بگويم امروز اغلب فيلم‌ها سفارشي و سطح كيفي سينماي ما
بسيار نازل شده است. امروز سينما آنقدر ضعيف شده كه از سطح شبكه نمايش
خانگي هم پايين‌تر آمده است و مردم حاضرند به انتظار بنشينند تا سي‌دي يك
سریال را به جای سینما به قيمت 2500 تومان بخرند و چند خانواده با هم آن را
به تماشا بنشينند، بايد فكري كرد.

واقعا
چنين چيزي كه مي‌گوييد را مي‌توان متصور بود؟ يعني مثلا از يك جايي ديگر
ارشاد بگويد خواهش مي‌كنم به من فيلم‌نامه ندهيد كه بخوانم، خودتان مميزي‌
كنيد؟!

چرا كه نه! راهش اين است كه ابتدا به اين فكر كنيم كه
راه و روش درست فيلمسازي چيست. بايد ديد اجتماع، مردم و مسئولين چه
مي‌خواهند و ببينيم آيا مي‌توانيم اين شاخصه‌ها را با هم تركيب كنيم تا در
نهايت هم حوزه هنري يك فيلم را بپسندد و هم آن اثر آن‌قدر براي مردم جذاب
باشد كه سينماها از مخاطب پر شوند. به نظر من راهكار اين موضوع اين است كه
مدير سينمايي با همه نهادهاي دخيل مانند حوزه هنري، بنياد شهيد‌، بنياد
مستضعفان و … تعامل داشته باشد و البته دست سينماگر را هم همانطور كه
گفتم باز بگذارد. بگويد آزادي كه بسازي اما حواست باشد كه چه مي‌سازي. خودش
هم از دور مراقب وضعيت باشد مثل پدر يك خانواده. قبول دارم سخت است اما
مي‌شود!

اما الان واقعا در شرايط كاملا برعكس هستيم. متاسفم كه تيم
فعلي در ابتداي چهار سال مديريت‌شان همه را دعوت نكردند كه دور يك ميز
بنشينند تا نظرات‌شان را بدهند و الان بعد از سه سال تازه مجبور شده‌اند
بعد از يك نامه بسيج دانشگاه امام صادق (ع) بگويند خوب حالا جمع شويد تا با
هم صحبت‌ كنيم و ببينم نظر‌ شما درباره سينما چيست. خوب اگر از ابتدا جمع‌
شده بوديد كه حرف‌ بزنید بهتر نبود!؟

در
اوايل بحث يك‌بار ديگر چنين سوالي را مطرح كردم كه مديران فعلي يا
سينماگران همسو با آنها معتقدند در دوره‌هاي قبلي به آن‌ها توجهي نشده است
كه البته خيلي هم دور از واقعيت نيست. اما نكته مهم اينجاست كه اگر قرار
باشد همين سيكل مدام تكرار شود چه خواهد شد؟ يعني دوره بعد يا دوره بعدش،
سينماگران مخالف جريان فعلي بيايند و بخواهند فقط طيف خودشان بازي بدهند و
همين‌طور سيكل ادامه پيدا كند.

به نظرم اينكه اشاره كرديد
نكته خيلي مهمي است. اگر بپذيريم كه در ساليان گذشته عده‌ای‌ از امكانات و
حمايت براي فيلمسازي محروم بودند و مديران فعلی در اين چهار سال سعي كردند
كه كفه ترازو را متعادل كنند، مي‌توانيم بگوييم كه خب، اشكالي ندارد،
مديران در صدد جبران مافات بودند. اما حالا بياييم بعد از چهار سال به اين
موضوع فكر كنيم كه آيا هم در دوره‌هاي گذشته و هم در اين دوره، جناحي و
گروهي نگاه كردن، نتيجه‌اي داشته است؟ آن طور كه من مي‌بينم هيچ نتيجه‌اي
نداشته است.

من نمي‌دانم در چهار سال بعدي چه كسي سكاندار اين كشتي
توفان ‌زده خواهد بود اما به اين فكر مي‌كنم كه بهره‌برداري سياسي از سينما
ديگر كافي است. معتقدم آنكه حرف بهتري مي‌زند و ساختار بهتري در کارش دارد
را بايد پشتيباني و حمايت كرد.

بايد براي ما تجربه شده باشد كه
نگاه كردن به افراد و پيگيري سلايق شخصي در سينما و مديريت بر اساس آن‌ها
راه به جايي نمي‌برد. خدا را شكر تجربه‌اش را هم داشتيم و ديديم كه نه در
اين دوره و نه در دوره‌هاي قبلي، چنين مديريتي باعث پيشرفت سينماي ايران
نشده است. حالا يك بار هم كه شده ابتدا مضمون، سپس ساختار و بعد از آن هم
جذابيت را مورد توجه قرار دهيم و لاغير. اگر موفق نشديم، دوباره بگوييم
ديديد نشد و برويم سراغ مديريت گروهي خودمان!

 يعني فيلم خوب
بسازيم اما ساختار و جذابيتش را هم مورد توجه قرار دهيم. يعني اگر موضوع
فيلمي خوب بود ولي ساختارش آنقدر ضعيف بود كه مخاطب كلا از سينما دلزده
‌شد، حمايتش نكنيم، چون چنين اثري باعث مي‌شود مردم از آن موضوع خوب هم
رويگردان شوند و كاركرد فيلم ضد تبليغ خواهد شد. باور كنيد اگر يك مدير
فيلم‌های با موضوع خوب و ساختار بد را كنار بگذارد، به آن موضوع و مضمون
خوب لطف كرده است كه اجازه نداده دستمالي‌اش كنند. همان‌طور كه ديديم بعضي
فيلم‌ها در ژانر دفاع مقدس باعث به وجود آمدن چنين وضعيتي شدند.

پس
در پاسخ به سوال‌تان بايد بگويم راه برون‌رفت از بن‌بست فعلي اين است كه به
سينما فكر كنيم نه به افراد. بايد به اين فكر كرد كه چه كسي مي‌تواند فيلم
بهتري بسازد و با آن فيلم اهداف‌ ما را جلو ببرد. آنچنانکه حضرت علي(ع)،
می فرمایند؛ نگاه نكنيم چه كسي چه چيزي مي‌گويد، بلكه نگاه كنيم چه چيزي
گفته مي‌شود. معتقدم حتي اگر همين الان هم مديريت سينماي ايران به لزوم
چنين نگاهي پي ببرد و آن را پيگيري كند، از چند ماه آينده تاثيرش را خواهيم
ديد.

باور كنيد اگر ارشاد چنين سياستي را از هم اكنون هم پيگيري
كند موفق مي‌شود، چون روحيه‌اي كه هنرمندان دارند روحيه جوانمردانه است اما
به شرطي كه جوانمردي را درست تعبير كنيد.

بگذاريد يك خاطره چند
منظوره تعريف كنم كه جا داشت در چند بخش از سخنانم به آن اشاره كنم. زماني
كه مي‌خواستم «خيابان‌هاي آرام» را بسازم به من پروانه ساخت نمي‌دادند و
مي‌گفتند فيلمنامه‌ات ايراد دارد. تا اينكه آقاي شمقدري خودش وارد موضوع
شد. تا اينجاي ماجرا خيلي خوب است كه مديريت قصد كند براي حل مشكل، كنار
فيلمساز قرار گيرد. ايشان آمدند و به من گفتند كه فيلمنامه را خوانده‌اند و
چند مورد را هم تذكر دادند.

علاوه بر آن، گفتند كه به نظر من براي
پايان‌بندي داستان بايد يك صحنه را هم اضافه كنيم و ما در اين مورد گفت‌وگو
و بحث كرديم و من ديدم كه اگر چنين صحنه‌اي را به فيلمم اضافه كنم سوء
تفاهم‌ها برطرف شده و فيلم جذاب‌تر مي‌شود. به همين دليل هم با فراغ بال
اضافه كردن يك صحنه به پايان «خيابان‌هاي آرام» را پذيرفتم و ايشان هم تماس
گرفتند و گفتند كه پروانه ساخت صادر شود. يعني طي يك گفت‌وگوي بسيار ساده،
با هم به تعامل رسيديم و به همين راحتي يك فيلمنامه پشت در بسته ارشاد
باقي نماند.

اما چند روز بعد از خانه سينما تماس گرفتند و گفتند كه
نامه‌اي نوشتيم با اين مضمون كه «ما اهالي خانه سينما در كنار مدير عامل
خانه سينما مي‌مانيم» گفتند تو كه حالا پروانه ساختت را گرفته‌اي اين نامه
را امضا مي‌كني؟ گفتم چرا نكنم؟ ما بالاخره همه با هم در يك مجموعه صنفی
هستيم و امضا كردم و نامه منتشر شد. فرداي انتشار نامه از طرف ارشاد به من
انگ بي‌انصافي زده شد.

اين مثال را زدم كه بگويم مدير سينمايي بايد
بداند که او در حوزه دولت است اما اساسا صنف سينمايي تعريفش غيردولتي است.
با این اساس توقع دارند كه چون به من پروانه ساخت داده‌اند حالا ديگر نباید
با خانه سينما ارتباطی داشته باشم. با همان شيوه مديريتي كه در ابتداي
صحبت‌هايم گفتم انتظار مدير سينمايي از من فيلمساز اين است، که انتظار
نابجایی است چون خواسته و ناخواسته مي‌خواهد همه حوزه سينما را به حوزه
دولت بياورد و همه بخش خصوصي را وارد دولت كند؛ در حالي كه اين کار اشتباه
است.

در همه دنيا بخش خصوصي پيش‌روتر از دولت است و بهتر مي‌تواند مراقب امور باشد؟

بله
و اتفاقا يك مدير موفق دولتي مديري است كه دايما متذكر شود كه ما به يك
سينماي مستقل در بخش خصوصي نيازمنديم. اين درست است در حالي كه گاهي برخي
به اشتباه فكر مي‌كنند اگر بخش خصوصي هر چه دولت بگويد بلافاصله اجرا كند،
خوب است.

دولت بايد افتخارش اين باشد كه بخش خصوصي دارد كه خودش
مميزي و خطوط قرمز را رعايت مي‌كند و آن را تذكر مي‌دهد، بدون آنكه كنترلش
كنند. شما به من بگوييد اين بهتر است يا اينكه بگوييم دفترچه‌اي با 10
سانتي‌متر قطر داريم كه شامل همه بايد و نبايدها است و هر كس اينها را
رعايت نكند به او پروانه ساخت و يا نمايش نمي‌دهيم، منحل‌اش مي‌كنيم؟!

فكر
مي‌كنم اينكه بتوانيم مدعي باشيم كه اصلا لازم نيست فيلمنامه‌ها را ارشاد
بخواند چون بخش خصوصي خودش خط قرمزها را مي‌فهمد، خيلي زيبا است. حتي بايد
به جايي برسيم كه بخش خصوصي تنها هنگامي كه لازم بود خودش به ارشاد مراجعه
كند و بگويد لطفا فيلمنامه من را بخوانيد و به من مشاوره بدهيد.

يادم
مي‌آيد در دوره‌اي كه ديگر فيلمنامه‌ها نياز به تصويب نداشتند يكسري از
افراد خودشان فيلمنامه‌هاي‌شان را به ارشاد مي‌فرستادند و هنگامي كه دوستان
مسئول در وزارت ارشاد اعلام مي‌كردند كه لازم نيست فيلمنامه‌اي توسط ما
خوانده شود آن‌ها مي‌گفتند ما هم مي‌دانيم كه شما لازم نيست فيلمنامه را
تصويب كنيد اما مي‌خواهيم نظر مشورتي‌تان را درباره ساخت اين فيلم بدانيم.
يعني شرايطي بود كه خود فرد دنبال دولت مي‌آمد كه از او مشاوره بگيرد. تا
آنجايي كه من مي‌دانم درستش اين است!

در هر صورت ما به اينجايي كه مي‌بينيد رسيده‌ايم. فكر مي‌كنيد در نقطه‌اي كه امروز ايستاده‌ايم چه راهكاري را مي‌توان تجويز كرد؟

راهكار
همان است كه گفتم. يعني از همين الان شروع كنيم به اينكه فقط دورو برمان
را نبينيم، سخت است، اعتراض مي‌شود و خيلي چيز‌هاي ديگر. اما راهش اين است،

جداي
از اين، دعوا و اختلاف نظر بايد به وجود بيايد كه بفهميم چه كسي چه مقداري
حق دارد. اتفاقا بايد دعوا به نقطه‌اي برسد كه افراد مثل خانواده كنار هم
بنشينند و حرف بزنند. سينما هم مانند يك خانواده است، يعني وزارت ارشاد
سرپرست خانواده و خانه سينما فرزندانش به حساب مي‌آيند. در اين شرايط معلوم
است كه فرزند شيطنت مي‌كند و خطاهايي دارد و اين در حالي است كه سرپرست
بايد او را كنترل كند. اگر بچه‌اي بي‌تربيتي كند آيا ولي او را از بين
مي‌برد؟ جدا از اينكه خيلي وقت‌ها والدين مقصر بي‌تربيتي بچه‌ها هستند، چون
آن‌ها كودك را اينگونه تربيت كرده‌اند.

 من هميشه نسبت پدر و
فرزندي را بين اهالي سينما و وزارت ارشاد حاكم مي‌دانم. هيچ وقت نبايد
پرسيد پس اهالي سينما كي به بلوغ مي‌رسند؟ به نظر من هيچ وقت! اصلا اين
بلوغي كه در انتظار آنیم هيچ وقت ايجاد نمي‌شود چون اين ويژگي هنرمند است و
شأن او اين است كه به در و ديوار بزند، سعي و خطا كند و به هواي اينكه
بخواهد كار تاثيرگذاري انجام دهد فيلم بسازد و تجربه کند و اتفاقا گاهی آخر
کار هم به نتيجه‌اي نرسد! يعني بايد اجازه دهيم فيلمساز تا مرز خط قرمز
بيايد.

بايد چالش در سينما ايجاد شود. حتي بايد براي فيلم‌هايي كه
شايد برخي از مديران نمي‌دانند آخرش چه مي‌شود هم هزينه كنيم. مثلا در
«ليلي با من است» خيلي‌ها كاملا مخالف ساخت اين فيلم بودند و مي‌گفتند
«يعني چي؟ مگر مي‌شود با جبهه شوخي كرد؟» اما ما مي‌گفتيم بگذاريد انجام
دهيم، نهايتش اين است كه بايگاني‌اش مي‌كنيم اما حداقل مي‌گوييم ما تجربه
كرديم و نشد و اگر فرد ديگري هم خواست سراغ اين بحث برود به او مي‌گوييم كه
يك بار تجربه كرده‌ايم و نشده است.

در عرصه سينما بايد روحيه ريسك
پذيري داشته باشيم اگر ريسك جواب داد ادامه‌اش مي‌دهيم تا خلاقيت ايجاد شود
اما اين روشي كه الان در پيش گرفته شده، انتهايش به خلاقيت ختم نخواهد شد
اينكه بخواهي همه را مطيع خود كني، آخرش هيچ خلاقيتي باقي نمي‌ماند . تنها
راهش اين است كه با يك احتياط اجازه دهيد تجربه‌هاي جديدي ايجاد شود و به
نظرم فقدان اين اجازه، بزرگترين معضل فعلي ماست.

مديران سينمايي قبلي تا چه حد اين اجازه را دادند؟

كاپيتان
قايق‌هاي قبلي تا حدي سعي كردند تعامل را ايجاد كنند و اجازه دهند خلاقيت
رشد كند، تا حدي هم نكردند اما كاپيتان قايق فعلي برخوردش خيلي تندتر از
كاپيتان‌هاي قبلي است. البته شايد هم كمي طبيعي باشد چون كاپيتان فعلي خودش
جزو افرادي بوده كه زماني در داخل آب بوده، دست و پا زده و كسي كمكش نكرده
و طبيعي است حالا كه خودش كاپيتان شده جديت بيشتري نشان دهد.

اما
بالاخره جايي بايد متوجه شويم كه وقتي كاپيتان شديم بايد كمي پايين بياييم و
خودمان را جاي بقيه بگذاريم. البته من كمي هم از رفتار مديران فعلي تعجب
مي‌كنم چون مي‌گويم آدمي كه خودش از پايين به بالا آمده بايد خيلي حواسش به
آن پاييني‌ها باشد، چون وقتي با خودش فكر مي‌كند، مي‌بيند كه او هم از
آنجا آمده است و حالا نبايد اجازه دهد آن شرايط قبلي براي آن پاييني‌ها هم
ايجاد شود.

گرچه يادم هست در جشنواره‌هاي دوره‌های گذشته مدیران وقت
سعي می‌كردند با توصيه و سفارش به برخی از فيلم‌های مدیران فعلی و
همکارانشان به نحو ممکن جايزه بدهند.

در
مدتي كه اختلافات بين حوزه هنري و وزارت ارشاد بالا گرفته، بعضي از
سينماگران مطرح مي‌كردند كه آنها هم موافق اين روند سينما نيستند، فيلم‌ها
اشكال دارد و …. اصولا به نظرتان اين درست است كه سينماگر خودش بخواهد به
قول معروف پنبه حرفه‌اش را بزند؟

 به نظرم قاعدتا نبايد
اينطور باشد، يعني بايد كمي عاقلانه فكر كنيم. هميشه فكر كنيم اگر عليه
سينما در هر موضعي صحبت كنيم عليه خودمان هم صحبت كرده‌ايم. يعني اگر الان
من بگويم اصلا سينما ديگر فلان است و …، در واقع دارم درباره خودم اينطور
صحبت مي‌كنم، چون خودم هم عضوي از آن هستم و در به اينجا رسيدنش دخيلم.

اما
نكته مهم اينجاست كه واقعا به جز چند فيلم، الان جاي دفاع از اين سينما و
فيلم‌ها و مضامين‌ا‌ش وجود ندارد كه مثلا من سینماگر بروم به ریاست حوزه
آقاي مومني بگويم: برادر من، چرا اينطور رفتار مي‌كني با سينما؟ چون او بر
مي‌گردد به من جوابي مي‌دهد كه ديگر نمي‌توانم حرفي بزنم. پس علي‌رغم آن
چيزي كه اول گفتم، خودم هم نمي‌توانم از اين سينما دفاع كنم.

البته
که ما هميشه بايد آبروي فاميل را حفظ كنيم اما انصافا مي‌گويم الان وضعيتي
شده كه وقتي با دوست و آشنا سلام‌ و عليكي مي‌كنم بلافاصله مي‌پرسد «سينما
چرا اينطور شده؟ چرا فيلم‌ها اينطوري شده‌اند؟» و اغلب‌شان هم مي‌گويند که
ديگر سينما را دوست ندارند و به سينما نمي‌روند. در صورتيكه كه قبلا حتی
اگر در وضعيت بن‌بست قرار مي‌گرفتيم، حداقل ستاره‌هايي داشتيم كه مردم وقتي
به ما مي‌رسيدند مي‌گفتند فلان فيلم چقدر خوب بود، فلان بازيگر خيلي خوب
بازي كرده بود و … اما الان واقعا همان چند نمونه‌هم براي مردم عادي خيلي
وجود ندارد. همين است كه يك قهري نسبت به سينما ايجاد شده است.

در
هر صورت من به عنوان يك سينماگر نمي‌توانم سر بلند كنم و از اين سينما دفاع
كنم. الان سينما آنقدر نازل شده كه نمي‌توان از آن دفاع كرد وگرنه اين
نيست كه مي‌گويند چون بحث خانه سينما و دعواي انحلال آن بوده سینماگران
مي‌خواهند تنور را پردودتر كنند و باصطلاح پنبه خودشان را بزنند؛ و حتی
برعکس من فکر می کنم اکثریت اهالی خانه سینما آنچنان به حرفه خود عشق
می‌ورزند که هنوز برای اثبات حسن نیت اشان اگر ارشاد یک قدم به سویشان
بردارد آنها چندین قدم برای ارشاد و به سوی ارشاد برخواهند داشت.

در سال‌هاي گذشته، حداقل به صورت مقطعي چنين وضعيتي پيش نيامده بود؟

نمي‌دانم
اما در هر صورت ما سينماي مطرحي در دنيا داشتيم. منهاي مضمون اخلاق و
خانواده و انسانیت … كه مورد توجه مخاطب عام در جشنواره‌هاي خارجي قرار
مي‌گرفت، گاه فيلم‌هايي داشتيم كه از نظر ساختار هم قوي بودند و تحسين
مي‌شدند اما الان اگر فيلمي به يك جشنواره خارجي برود، انگار كه به احتمال
زیاد فيلمي بر ضد منافع ملي بوده که چنین امکانی را پیدا کرده است در حالي
كه اصلا اينطور نيست.

ما به نوعي در حال از دست دادن اعتماد به نفس
خودمان در مقابل جشنواره‌هاي خارجي هستيم. يعني مديري كه بر فيلمي صحه
گذاشته و آن را تاييد كرده وقتي همان اثر از یک جشنواره خارجي جايزه
میگیرد، به احساس خود شک می کند و نظرش در مورد آن فیلم برمي‌گردد.

سينما
اكنون با بحثي هم درباره اكران فيلم‌ها روبه‌رو شده كه حوزه هنري پرچم آن
را بلند كرده و نوعي دولت در دولت به‌وجود آورده است كه حاصل آن بي‌توجهي
به قانون و نوعي بي‌ثباتي مي‌تواند باشد. شما گفتيد كه از سينماي امروز
دفاع نمي‌كنيد،‌ آيا اين به اين معني است كه نقطه نظر حوزه هنري را درست
مي‌دانيد؟

 من هم مي‌گويم بايد يك مرجع قانوني در كشور وجود
داشته باشد كه آن يك مرجع با همه حوزه‌هايي كه درباره سينما به نوعي
فعاليت مي‌كنند هماهنگ باشد. در اين صورت است كه اگر آن مرجع به فيلمي
پروانه ساخت يا نمايش داد، همه نهادهاي درگير و سينماها موظف‌اند كه فيلم
را اكران كنند.

به عنوان مثال در حال حاضر شوراي پروانه نمايش زير
نظر وزارت ارشاد كار مي‌كند اما اين شورا مي‌تواند طيف گسترده‌تري از افراد
و نمايندگان نهاد‌هاي مختلف را در بر بگيرد. در هر صورت مي‌توانند جمعي از
افراد وجود داشته باشند كه نمايندگان نهادها و طيف‌هاي مختلف سينمايي
باشند و درباره مسايل به صورت جمعی تصميم بگيرند اما با داشتن مدیر و
سرپرستی خوش فکر، آگاه، مدبر و از همه مهمتر شجاع!

بگذاريد يك مثال
بزنم. در حال حاضر شوراي فرهنگ عمومي كشور، از شوراهاي تصميم‌گيرنده در
عرصه فرهنگ است كه مي‌تواند تصميمات مختلفي را درباره سياست‌گذاري‌ها يا
اقدامات اجرايي بگيرد. اگرچه اين شورا بايد زير نظر وزارت ارشاد تشكيل شود
اما مي‌بينيد كه نمايندگاني از نهادهاي مختلف درگير در وضعيت فرهنگي كشور
در آن عضو هستند و وقتي تصميمي از جلسه شورا بيرون مي‌آيد كليه نهادها با
كمك يكديگر در جهت اجرايي كردن آن پیش مي‌روند.

پس چه بهتر كه ما هم
در سينما نهادي داشته باشيم كه شامل همه سليقه‌هاي فكري باشد و همه هم
پشتيبانش باشند. يعني مثلا اينطور نباشد كه فيلم (خيابان‌هاي آرام) پروانه
نمايش داشته باشد و اتفاقا ارشاد هم مايل به اكرانش باشد اما معلوم نباشد
که از كجا جلوي نمایش فيلم را گرفته‌اند!

اخيرا
نيروي انتظامي هم درباره سينما معترض شده و معتقد است در آن فسادهايي وجود
دارد. اين نظري است كه در خيلي از زمينه‌ها محتمل است وگرنه دادگاه‌هاي
ويژه ازجمله سازمان قضايي نيروهاي مسلح تشكيل نمي‌شد تا به خطاهاي احتمالي
نيروهاي انتظامي بپردازد. به نظر شما در سينما هم مي‌توانيم بر همان اصل و
به همان نسبت مقابل پليسي را تصوير كنيم كه مسائلي دارد؟

اين
فقط مربوط به نيروي انتظامي نمي‌شود بلكه در تمام جامعه ما چنين چيزي قابل
مشاهده است. بزرگترين معضل ما اين است كه همه اقشار دوست دارند كه چهره‌اي
فرشته‌گونه از منظر هنري و سينمايي داشته باشند. اينكه مي‌گويند نمي‌توان
كاراكتري منفي درباره نيروي انتظامي ساخت، قبول دارم اما مي‌گويم كه درباره
پزشكان، پرستاران، معلمان، مهندسان و طيف‌هاي مختلف اجتماعي كه دولتي
نيستند هم چنين موضوعي صدق مي‌كند.

ما در ذهن‌مان اسطوره‌اي را شكل
مي‌دهيم كه دل‌مان مي‌خواهد تصور كنيم به نهايت آن رسيده‌ايم در حالي كه
همه ما انسانيم و اشتباه مي‌كنيم، مهم اين است كه از اشتباهات‌مان پند
بگيريم.

عضویت در تلگرام عصر خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
طراحی سایت و بهینه‌سازی: نیکان‌تک