به بهانه پخش قسمت پایانی سریال «تاسیان»؛

رنج «عشق» در سایه غوغا و شر!

عصرخبر؛ زهرا منصوری – حالا دیگر همه معنای «تاسیان» را با تمام وجود درک کرده‌ایم. تلخی و دل‌تنگی بی‌پایانی که اندک امیدی هم به التیام زخم‌های باقی‌مانده از‌ آن نیست. پایان‌بندی سریال تازه تینا پاکروان، یک تراژدی محض را پیش روی مخاطبان به تصویر کشید؛ تراژدی‌ای که حتی «مرگ» هم در برابر آن رنگ باخت. قسمت بیست‌وسوم سریال «تاسیان» که نقطه پایانی بر روایت آن بود، وجوه تشابهی با فصل پایانی روایت سریال قبلی پاکروان یعنی «خاتون» هم داشت. آنجا هم قهرمان تنها و زخم‌خورده با کوله‌باری از حسرت و نرسیدن در دل تاریخ رها شد و این‌بار هم به تماشای بزمی از ناکامی‌ها و ای‌کاش‌ها نشستیم؛ البته که این‌بار پاکروان نسبت به قهرمانان خود مهربان‌تر بود و دو دل‌باخته اصلی داستان خود را در فصل «مرگ»‌، هم‌داستان کرد. امیر و شیرین مطابق آنچه قابل‌پیش‌بینی هم بود، هرگز وصال ابدی را تجربه نکردند و فرصت حداقلی باهم بودن‌شان هم تبدیل به هیزمی برای شعله‌ورتر شدن آتش حسرت‌های‌شان شد اما برای آنکه بدانید چرا می‌توانیم مواجهه کارگردان با این دو کاراکتر را مهربانانه بدانیم، کافی است موقعیت آن‌ها را با «مریم» مقایسه کنید. مریمی که در اوج آشوب‌گری کارگران برای تحقق دنیای رویایی خود، با خبر مرگ معشوقش مواجه شده و در حالی به اجبار در یک پناهگاه محصور مانده که خبر ندارد وقتی درها باز شود باید مهیای عزایی تازه شود و این‌بار برای نزدیک‌ترین رفیق خود «شیرین»، سوگواری کند. داغ مریم دیگر از جنس‌ «نرسیدن» نیست که او حالا محکوم است به «ادامه دادن». روایت تینا پاکروان فارغ از این جزییات دراماتیک و تراژیک در فصل پایانی «تاسیان»، از منظر مواجهه با یک بزنگاه تاریخی هم نکات و ویژگی‌هایی منحصربه‌فرد و قابل‌تحلیل داشت. جمشید نجات، با هنرنمایی سحرانگیز بابک حمیدیان در ایفای این نقش، از همان قسمت‌های ابتدایی «تاسیان» نگاه‌ها را به سمت خود جلب کرد و آرام‌آرام به نمادی از یک گروه فراموش‌شده در دل تاریخ معاصر ایران تبدیل شد. سرمایه‌داری وطن‌دوست و باورمند به توان ملی که در کوران هیجانات آرمان‌خواهانه انقلابیون، نه فقط فریادهایش به گوش کسی نرسید که خود قربانی نگاه انحرافی پرچم‌داران چپ‌کرده در جریان انقلاب شد. سوءاستفاده گروه‌های چپ تندرو از چالش‌های معیشتی کارگران، در انقلاب‌های متعددی در تاریخ بشر تکرار شده و بخشی از تاریخ تحولات انقلاب ایران را هم متأثر از خود کرد. تینا پاکروان با هنرمندی توانست این برش از تاریخ معاصر ایران را در پس زمینه یک داستان عاشقانه به تصویر درآورد تا قطعه دیگری از پازل «روزی روزگاری ایران» را کامل کند. قهرمانان «تاسیان» همه در کوران حوادثی قربانی شدند که شاید تلاش داشتند آلوده‌اش نشوند اما مگر گوش چرخ گردون به این حرف‌ها و خواست‌ها بدهکار است. اینجاست که باید با تعمق بیشتر به شعار درج شده در تیتراژ ابتدایی سریال اندیشید و پرسید؛ واقعا در میان این همه غوغا و شر، «عشق» یعنی کاهش رنج بشر؟!

عضویت در تلگرام عصر خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
طراحی سایت و بهینه‌سازی: نیکان‌تک