روزشمار خاطرات مدیرکل ( قسمت ۱)/من مدیرکل شدم!
امروز پس از روزها انتظارتلفن مشکی روی میز دفترم چند بار زنگ زد، به عادت معمول جواب ندادم اما بعد گذشت اندک زمانی زنگ گوشی موبایلم بلند شد، رییس دفتر مدیرعامل بود، ناخودآگاه دستم رفت روی گزینه پاسخ، آن طرف خط گفت؛ کجایی مگه تو اتاق نیستی؟ خبر مهمی برات دارم . من عذرخواهی کردم و موضوع را حواله دادم به رفتن به سرویس بهداشتی، به نظرم بهترین گزینه ای هست که طرف مقابل رو کاملا اقناع میکنه آخر رفتن به سرویس دستشویی که زمان خاصی نداره هر لحظه ممکنه ادم زیر فشار مجبور بشه همه کارهای مهمش رو رها کنه و بره خودش رو راحت کنه.
بماند، رییس دفتر گفت فکر کنم پس از چند سال دیگه وقتشه که شیرینی مدیرکل شدنت رو ما بخوریم . یک لحظه شوکه شدم، فهمیدم هرچی هست برای پست مدیرکلی انتخاب شدم . سال ها ست در حسرت مدیر کل شدن هستم . هربار خواستم ارتقا پیدا کنم می گفتند شما لایق ترین فرد برای این پست هستید اما در زمان صدور حکم متوجه می شدم برای گرفتن یه پست فقط تخصص و لیاقت شرط نیست بلکه این مهمه که پشتیبان و رابط و سفارش کننده ات کی باشه.
از سه سال قبل که پست های مدیریتی دست یه جبهه تندرو سیاسی افتاده افرادی مثل من به اجبار حاشیه نشین و مهجور شده ایم ، همه میدونند شیوه اینها برای برکناری یه مدیر چطوریه ! اول انگ داشتن افکار اصلاح طلبی بهت میزنند و بعد هم با یه گزارش ساده موضوع به واحدهای نظارتی اطلاع داده میشه . چند سال قبل با همین بهانه پست معاونت را از من گرفتند و بعنوان مشاور حاشیه نشین اتاق های مدیران عالی شدم.
در همین افکار بودم که رییس دفتر مدیر عامل چند بار اسم من رو صدا کرد، بعد گفت کجایی صدام رو میشنوی ! من به خودم اومدم و الکی گفتم شوخی میکنی ؟ کی به ما مدیرکلی میده؟ صدا گفت تا یک ساعت دیگه بیا اتاق مدیرعامل میخواد با شما مصاحبه کنه برای یه پست مدیر کلی در بخش ستادی . یکدفعه احساس اضطراب کردم دست وپام شروع کرد به لرزیدن ،گلوم یک هو خشک و صدام دورگه شده بود . فقط گفتم ما با هم رفیقیم نمیدونی من رو برای کجا در نظر گرفته؟
شنیدم که گفت نگران نباش جای بدی نیست، فقط باید یه مقدار شجاعتت رو بیشتر کنی اونجا رو از اول بسازی و حاشیه سازها رو بندازی بیرون. اضطرابم بیشتر شد، اونجا کجاست که من باید از اول بسازمش . البته از اون طرف قند تو دلم آب شده بود. تصور میکردم که امشب پیش زن و بچه ام چقدر سربلند میشم، من اگر رفتم مدرک دکترا گرفتم فقط بخاطر این بود که بتونم مدیر کل و معاون مدیرعامل بشم. ولی تا امروز شانس از من رو گردان بود.
من سه ساله که با دست نشونده های دولت قبل به نوعی در تقابل بودم . اصلا بخاطر دلخوری از همین کارهای آنها بود که به صورت پنهانی و یواشکی با مسئول ستاد انتخابات دکتر پزشکیان ارتباط برقرار کردم و گفتم به طور غیر مستقیم با شما هستم و همکاری میکنم . همه میدونند که این سازمان پر شده از تندرو هایی با افکار سیاسی، برای همین نمیشه به صورت علنی از عقل گراها حمایت کرد.
من چند سالی میشه که وسط بازی میکنم، گاهی به اینوریها خدمت میدم گاهی هم به اوطرفی ها راستش میگن رمز ماندگاری توی یه پست و مقام بلد بودن همین بازی است.
خوب براتون بگم امروز با دلی پر از استرس رفتم پیش مدیرعامل اولش از من خیلی تعریف کرد گفت ادم شجاعی بودم که در وسط طرفدارهای جناح سیاسی تندرو پرچم اصلاح طلبی رو توی این سازمان بلند کردم و با اعضای ستاد انتخاباتی این سازمان برای پیروزی دکتر پزشکیان تلاش کردم. من احساس میکردم وقتی مدیر عامل این حرفها رو میزد کمرم روی صندلی راستر میشد، سینه اسم ستبرشد و خودم رو در کسوت کسی که تونسته مدیرعامل و تیم مدیران دولت قبل رو از این سازمان بیرون کنه میدیدم.
برای اثبات خودم شروع کردم انتقاد کردن از شیوه های نادرست مدیریتی مدیرعامل قبل و صدماتی که فعالیت های تیم مدیریتی قبل به سازمان و کارکنان اصلی سازمان زده. راستش بیشتر این حرفها رو از روی مقاله ها و نوشته هایی که در ستاد انتخابات دکتر پزشکیان در طول مدت رقابت های انتخاباتی منتشر میشد یاد گرفته بودم و خیلی جاها این مطالب به کارم اومد. سرتون رو درد نیارم مدیرعامل از من طرح و برنامه خواست خوشبختانه توی ستاد انتخابات همین بچه های رسانه و خبرنگار برنامه های مختلفی رو تهیه دیده بودند و بعنوان وعده های انتخاباتی پزشکیان به خورد مردم میدادند من هم دو سه تا طرح و برنامه با عنوان های مقلق و پر طمطراق براش رو کردم. اون هم گویا بدش نیومد فقط گفت الان برو پیش مشاور اجرایی من ایشون هم باهات یه صحبتی کنه و ان شاالله از فردا بری در اداره کل حاشیه سازها و مشغول کار بشی . وقتی اسم این اداره کل از دهان مدیرعامل محترم خارج شد مو به تنم سیخ شد و شروع کردم به سرفه و مجبور شدم چند جرعه آب بنوشم.
مدیرعامل متوجه ترس من شد بلند شد ، من هم بلند شدم دستی به پشتم کشید و گفت البته نگرانیت بیجا نیست شما ششمین گزینه برای تصدی پست مدیرکلی در این واحد هستید متاسفانه بیشتر کاندیداها از پذیرش این پست خوداری کردند چون میگفتند با قبول این پست یعنی اعلام جنگ با سردمداران جبهه سیاسی تندرو که به مافیای قدرت در خارج سازمان مرتبط هستند.
زبان من قدرت چرخش نداشت فقط گفتم بعد از سال ها انتظار خدایا این بود شانس من؟
به هرحال با سری افکنده و در گریبان برده وارد اتاق مشاور اجرایی مدیرعامل شدم ، بدنم بشدت عرق کرده بود، هرچند هنوز در فصل زمستان بودیم. مشاور با من احوالپرسی کرد و همون اول گفت من شما رو برای این پست به مدیرعامل پیشنهاد دادم و شما هم باید رو سفیدمون کنید! من میخواستم آه و ناله رو شروع کنم که مشاور پیشدستی کرد و گفت ؛ من همه مشکلات رو میدونم اونجا حاشیه ساز ترین اداره کل این سازمان هست و همین الان همه کارکنان قدیمی دنبال رفتن از این اداره هستند، اما من با هزار حیله و ترفند اینها رو نگه داشتم تا شما بری با کمک دو سه نفر از این بچه هی قدیمی اونجا رو سر و سامان بدی. بعد هم گفت من با اقای فلانی و خانم فلانی و اسم دو سه نفر رو آورد ، صحبت کردم و برنامه ریزی کردیم، شما که میرید اونجا فکر کن یه شمشیر تیز دسته که باید تمام کسانی که مدیران قبلی رو از مسیر اصلی و اهداف راهبردی سازمان منحرف کردند با اون شمسیر بزنی و بجاشون از همون کارکنان باتجربه استفاده کنید. این حرف مشاور باعث شد قوت قلب بگیرم، احساس شجاعت کردم اما در همین لحظه یاد گفته های دوستم افتادم که میگفت هر کدوم از مدیران منصوب قبلی در ابن اداره کل پارتی های گردن کلفت دارند و اگر الان نتونند کاری کنند در آینده نمیگذارند در جای دیگری کار کنی یا مدیر شوی.من همین موضوع رو به اقای مشاور اجرایی گفتم اما ته دلم گفتم حالا میرم اونجا اگر شد که با کمک همین مشاور برکنارشون میکنم اگر هم نشد و پشتشون به قدرت بود خوب من هم با اونا معامله میکنم و حداقل از پست مدیرکلی خودم تا چند سال تکون نمیخورم.
خوب سرتون رو درد نیارم الان چندماهی میشه با همین شیوه مدیرکل شدم و با همون کارکنان حاشیه ساز دارم کارها رو انجام میدم، البته نمیدونم چرا هرچی تلاش میکنیم کارها قفل شده و پیش نمیره. دو ، سه تا از این مدیران منصوب دولت قبل میگن همه تقصیرها به گردن این چندتا کارشناس اصلاح طلب هست که مدعی هستند اقای مدیرعامل و من رو اونها آوردن و قرار بوده در این سازمان شایسته سالاری حاکم بشه . ما با مشورت همین منصوبان دولت قبل داریم نقشه میکشیم که این چند نفر حاشیه ساز رو کاری کنیم که خودشون تقاضای انتقالی بدهند و از اینجا بروند. به نظرم بهترین ساماندهی رفتن این چند نفر از اینجاست.