از له شدن اتفاقی حجاج زیر دست و پا تا دست دادن اتفاقی دو نفر
این روزها در سرزمین منا، بهصورت کاملا اتفاقی یک راه به روی حجاج بسته میشود و ازدحام جمعیت، جان تعداد قابل توجهی از حجاج بیتالله الحرام را میگیرد و باز هم به صورت اتفاقی یک وزیر خارجه و یک رئیس جمهور با هم دست میدهند.
عصرخبر به نقل از فارس: این روزها در عالم سیاست «اتفاق» زیاد میافتد؛ اتفاقاتی که ظاهرشان اتفاق است اما باطنشان را شاید فعلا کسی نداند.
این روزها در سرزمین منا، بهصورت کاملا اتفاقی یک راه به روی حجاج بسته میشود و ازدحام جمعیت، جان تعداد قابل توجهی از حجاج بیتالله الحرام را میگیرد. مفتی سعودی این اتفاق را به قضا و قدر نسبت میدهد. به صورت کاملا اتفاقی در بین این حجاج، ایرانی هم زیاد بود و باز هم به صورت کاملا اتفاقی از برخی بزرگان ایرانی حاضر در بین این حجاج تا به این لحظه خبر قابل اعتمادی در دست نیست.
در همین حال، همان قضا و قدر منظور نظر مفتی سعودی باعث میشود که به صورت کاملا اتفاقی، محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران – دیپلمات کارکشتهای که جهان به توانمندیهای دیپلماتیک او معترف است – در برابر باراک اوباما رئیسجمهوری آمریکا قرار گرفته، مصافحه نموده و خوش و بش کند!
یک منبع نزدیک به هیات ایرانی حاضر در نیویورک در این خصوص اظهار داشت: «دیروز (دوشنبه) پس از پایان سخنرانی حسن روحانی رئیس جمهور کشورمان در هفتادمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک، محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه که در حال خروج از سالن مجمع بود به طور اتفاقی با باراک اوباما رئیس جمهور و جان کری وزیر امور خارجه آمریکا که در حال ورود به محل مجمع عمومی بودند روبرو شد و سلام و احوالپرسی کرد و دست داد.»
اهالی سیاست به یاد دارند که در دهه 1990 میلادی نیز، «فیدل کاسترو»، چریک با سابقه کمونیست، همرزم چهگوارای فقید و رهبر سابق کوبا – همان شخصی که بحران بزرگ موشکی کوبا در دوران او واقع شد و دو ابرقدرت وقت را تا نبرد هستهای پیش برد – به طور کاملا اتفاقی، با بیل کلینتون، رئیسجمهور وقت آمریکا در سازمان ملل متحد مواجه شد و با او دست داد. دو دهه بعد، جهان شاهد تنشزدایی بین کوبا و آمریکا بود و رائول کاسترو، شخصی که به شدت فاقد مولفههای کاریزماتیک برادر ارشد خود است، گامهای بلندی در این مسیر برداشت آن هم با یک سلسله گفتوگوهای محرمانه دیپلماتیک.
از این دست اتفاقات در عالم سیاست نباید تعجب کرد. در سال 1963 و پس از ترور «جان اف. کندی»، رئیسجمهور اسبق ایالات متحده، قاتل وی به صورت کاملا اتفاقی جلوی چشمان پلیس به قتل رسید و قاتل قاتل نیز مدتی بعد به صورت کاملا اتفاقی در اثر بیماری در زندان جان باخت و هنوز هم کسی نمیداند کندی برای چه کشته شد؟ اوج هنر تحقیقات این بوده که بفهمند تیراندازی به سوی او از طبقه ششم یک ساختمان صورت گرفته است!
در همین ایران خودمان هم، در سیاهچالهای رضاشاهی چه زندانیانی که به صورت کاملا اتفاقی جان نباختند. «تقی ارانی»، کسی که افکارش بعدها سرمنشاء «حزب توده» شد، به صورت کاملا اتفاقی در سلول یک زندانی تیفوسی حبس شد، تیفوس گرفت و مرد. اتفاقات دیگری هم با آمپولهای هوای «پزشک احمدی» روی داد.
خلاصه که نباید از این دست اتفاقات چندان متعجب شد. در عالم سیاست چه بسیار برنامهها که کاملا اتفاقی پیش میروند.