کفشگری:هوش و حواس که ندارم، دزد به ماشینم زد

هافبک دفاعی تیم فوتبال پرسپولیس گفت: تا چند روز دیگر با تیم تمرین می‌کنم اما مشکل من روحی است. برانکو اجازه بدهد، فردا پیش هادی برمی‌گردم.

عصرخبر به نقل از  فارس:مهرداد کفشگری در گفت‌وگو با سایت رسمی باشگاه پرسپولیس درباره آخرین وضعیت مصدومیت خود اظهار داشت: از نظر آسیب‌دیدگی نسبت به روزهای گذشته شرایط بهتری دارم. دویدن را شروع کرده‌ام. سه، چهار روز دیگر می‌توانم با تیم تمرین کنم. الان مشکل اصلی من مسائل روحی است که به خاطر درگذشت هادی دارم.
وی افزود: ما 12 سال با هم بودیم. شروع فوتبال هر دوی ما در پرسپولیس قائمشهر بود. آنجا با هم آشنا شدیم و این دوستی ادامه پیدا کرد. هادی از آنجا به پاساگاد رفت. من هم به داماش رفتم. بعد از آن، هادی به داماش آمد و آنجا سه سال کنار هم بودیم. دوستی من و او برای امروز و دیروز نبود. پس از آن دوران، هادی به پرسپولیس آمدم و من هم به راه آهن رفتم تا اینکه دوباره در پرسپولیس به هم رسیدیم. الان، حال من، حال آدمی است که یک تکه از وجودش، یک بخش مهمی از زندگیش را گم کرده است.
مهرداد درباره اینکه آیا با توجه به برنامه تمرینات می‌خواهد در مراسم روز هفت شرکت کند یا نه، ادامه داد: هر کاری بخواهم انجام بدهم با هماهنگی آقای ایوانکوویچ و باشگاه خواهد بود. فردا برنامه تمرینی داریم و اگر آقای برانکو بخواهند می‌مانم. قصد دارم در تمرین نوبت بعدازظهر با ایشان صحبت کنم. البته اگر بمانم فقط جسم من اینجا خواهد بود و فکر و ذهنم آن جا است، آقای برانکو هم خودشان متوجه این مساله شده‌اند.
هافبک دفاعی پرسپولیس درباره اینکه بالاخره باید با این مصیبت کنار بیاید و همراه دیگر بازیکنان به خاطر قولی که به روح کاپیتان تیمشان داده‌اند خودشان را جمع و جور کرده و خواسته‌اش را عملی کنند، خاطرنشان کرد: مطمئن باشید از جانم مایه می‌گذارم اما الان دست خودم نیست. دیشب به قدری حواسم پرت بود که یادم رفت ماشین را به پارکینگ ببرم. حتی شیشه ماشین را هم بالا نداده بودم. توی حال خودم نبودم. صبح که سراغ ماشین رفتم تا سر تمرین بیایم، دیدم آقای دزد محترم هر چه داشتم و نداشتم و مدارک را برده است. الان هم به کلانتری بهار شمالی آمده‌ام تا پیگیر کارم بشوم.
کفشگری در پایان تصریح کرد: چند روز پیش هم وقتی شمال بودم، گفتم به سالن وزنه بروم تا خیلی از تمرین عقب نمانم. وقتی برگشتم دیدم ماشین را روشن گذاشته و رفته‌ام. شانس آوردم دزد ماشین را نبرد. این اتفاق برای من شوک خیلی بدی بود. بعد از این همه سال خاطره، آن هم با اخلاقی که هادی داشت، ناگهان آنطور خبر درگذشت او را شنیدم. شوک خیلی بدی بود و می‌توانم بگویم بدترین روز زندگی من رقم خورد.

عضویت در تلگرام عصر خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
طراحی سایت و بهینه‌سازی: نیکان‌تک