به خودم که نگاه میکنم،ناامید میشوم
تبیان:حاجتی که میخواهی، حاضر است!
«وَ ظُنَّ
حَاجَتَک بِالْبَابِ» دو تا چیز مطرح میکند؛ یک: با تمام دلت از خدا
درخواست کن و متوجّه خدا بشو. از این طرف هم با این تعبیر بیان میکند:
«وَ ظُنَّ حَاجَتَک بِالْبَابِ»؛[1] با دلت به خدا رو کن و دعا کن و حاجت
را بخواه و بعد هم حاجت خود را ببین. کنایه از اینکه حاضر و آماده ببین.
سرنخ اجابت دست داعی است. یک نگاه به خودم، یک نگاه به خدا
انسان
در دعاهایی که میکند باید دو نظر داشته باشد. یک: نظر به خودم، دو: نظر
به خدای خودم. یعنی کارها و خطاهایی که کردهام را نباید فراموش کنم . به خاطر این سه چیز، از تو چیزی نمیخواهم
امام
زین العابدین علیه السلام فرمود: «اللَّهُمَ إِنَّهُ یحْجُبُنِی
عَنْ مَسْأَلَتِک خِلَالٌ ثَلَاثٌ، وَ تَحْدُونِی عَلَیهَا خَلَّه
وَاحِدَه»؛ خدایا سه چیز مرا باز میدارد تا از تو درخواست کنم. وقتی به
خودم، سوابقم، اعمالم و رفتارم با تو نظر میکنم، موجب میشود که من از
تو درخواست نکنم؛ هیچ تعارف هم ندارم.
به خودم نگاه نمیکنم!
از
آن طرف، تنها یک چیز مرا وامیدارد که از تو درخواست کنم و آن نظر کردن
به تو است نه خودم؛ امّا وقتی به خودم نظر کردم: «یحْجُبُنِی أَمْرٌ
أَمَرْتَ بِهِ فَأَبْطَأْتُ عَنْهُ»؛ باز میدارد مرا که از تو درخواست
کنم، آن فرمانی را که تو به من کردی. امر کردی که این کار را بکنم ولی من
در انجام آن کندی و کوتاهی کردم.
دوّم، «وَ نَهْی نَهَیتَنِی
عَنْهُ فَأَسْرَعْتُ إِلَیه»؛ نهیی که تو به من کردی؛ «آن کار را نکن!».
امّا من به سرعت رفتم و همان خطا و گناه را کردم. این را که نگاه میکنم،
میبینم که مربوط به خودم است و من را از اینکه از تو درخواست کنم باز
میدارد. «وَ نِعْمَه أَنْعَمْتَ بِهَا عَلَی فَقَصَّرْتُ فِی شُکرِهَا»؛ و
نعمتی که به من عنایت کردی، امّا من در سپاسگزاری آن کوتاهی کردم.
چگونه از خدا سپاسگزاری کنیم؟سپاسگذاری
و شکر نعمت چیست؟ شکر نعمت: یکی قلبی داریم و یکی زبانی و دیگری عملی است.
اینجا اشاره به عملی است. شکر کنم، یعنی باید در راه رضای تو مصرف کنم،
امّا نکردم. «وَ یحْدُونِی عَلَى مَسْأَلَتِک تَفَضُّلُک عَلَى مَنْ
أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ إِلَیک، وَ وَفَدَ بِحُسْنِ ظَنِّهِ إِلَیک»؛[2] آنچه
که مرا به درخواست کردن وا میدارد، نگاه به تو است. به خودم نگاه
نمیکنم.آنچه که مرا به درخواست کردن از تو میکشاند، تفضّل تو بر کسی
است که به درگاهت رو آورده و با خوش گمانی بهسوی تو میآید. روایت اوّل
که از امام صادق(علیهالسّلام) خواندم: هر احسانی که میکنی برای تفضّل و
هر نعمتی که میدهی، تو آغازگر آن هستی، «یا مُبْتَدِئاً بِالنِّعَمِ
قَبْلَ اسْتِحْقَاقِهَا»؛[3] که مفاد همین است.
شتر دیدی، ندیدی!نظر به خود، مانع از درخواست است و نظر به تو راهگشا برای درخواست، خدایا! شتر دیدی ندیدی! گناه از من دیدی، ندیدی!
طاووس
یمانی میگوید: در مسجدالحرام بودم. شنیدم که
زینالعابدین(صلواتاللهعلیه) در مسجدالحرام این جملات را میگوید:
«سُبْحَانَک تُعْصَى کأَنَّک لَا تَرَى»؛ ای خدا! تو منزّهی. ای
خدایی که معصیت تو و نافرمانی میشود، امّا کأنّه نمیبینی. خدا به من احتیاج دارد؟«بِحُسْنِ
الصَّنِیعِ کأَنَّ بِک الْحَاجَه إِلَیهِمْ»؛ مثل کسی که به مخلوقش احتیاج
دارد. چون ما اینطور هستیم، مثلاً اگر بفهمیم که به کسی احتیاج داریم،
او را خیلی تحویل میگیریم؛ برای اینکه فطرت ما همین است. میگوید: با
مخلوقت خوب رفتار میکنی، کأنّه به او احتیاج داری.
به خلق خود
محبّت میکنی با خوب رفتار کردن با آنها، «کأَنَّ بِک الْحَاجَه
إِلَیهِمْ»؛ مثل کسی که به او احتیاج دارد، «وَ أَنْتَ یا سَیدِی الْغَنِی
عَنْهُم»؛ و حال آنکه:ای آقای من! تو از این بینیاز هستی. بعد دارد:
«ثُمَّ خَرَّ إِلَى الْأَرْضِ سَاجِداً»؛[4] طاووس یمانی میگوید: یک وقت
دیدم زینالعابدین روی زمین افتاد و شروع کرد به سجده کردن.