استراتژی کشوری رسیدگی به مبتلایان ایدز از سوی وزارت بهداشت
رویا سال هاست این درد را از فرزندانش پنهان کرده است. چند سالی است که دلش می خواهد از عمق وجود مادرانه اش فرزندانش را در آغوش بگیرد و صمیمانه آنها را ببوسد اما می ترسد که نکند برای نوگلان باغ زندگی اش مشکلی پیش آید.این زن قربانی مبتلا به ایدز در فراز و نشیب زندگی امتحان خود را پس داد.خود را محک زد و ثابت کرد با ایدز هم می توان زندگی کرد.
عصر خبر: شبکه مجازی آستان با دکتر مینو محرز رئیس مرکز تحقیقات ایدز بیمارستان امام خمینی (ره) در خصوص انگ زدایی و نگاه سنگین جامعه به بیماران مبتلا به اچ آی وی مثبت گپ و گفت کوتاهی داشت. تا، تابوی ایدز برای افرادی که قربانی چنین حوادثی هستند و زندگی در برابر دیدگان شان تاریک شده است با امید به آینده و امکانات بهتر و تجهیز شدن جامعه پزشکی به علم و ابزارهای روز بتوانند کاخ آرزوهای بر باد رفته شان را بازسازی کنند.در ادامه این گپ کوتاه، گفت و گو با زن جوانی را می خوانید که بعد از ابتلا به ایدز زندگی را دوباره معنا کرد. درست زمانی که نخستین داروی مقابله با ویروس ایدز وارد بازار جهانی شد ایران به شدت در این زمینه با کمبود دارویی مواجه بود که خوشبختانه سال ها بعد یک نوع دارو وارد ایران شد که توسط وزارت بهداشت به صورت رایگان در اختیار بیماران قرار گرفت.اکنون بیش از 100 مرکز در کل کشور به بیماران مبتلا به اچ آی وی خدمات رسانی می کنند.خدماتی که در اختیار بیماران مبتلا به ایدز قرار می گیرد نسبت به کشورهای اطراف چشمگیرتر بوده و تمامی امور یک روند اصولی علمی را در پیش دارد.متاسفانه یکی از مشکلاتی که بیماران مبتلا به ایدز با آن رو به رو هستند نحوه پذیرش و بستری در مراکز درمانی و نوع نگاه جامعه به آنان است که باید در دستور کار قرار گیرد. نداشتن آگاهی و اطلاعات در جامعه نسبت به این بیماران ترس ایجاد می کند و به همین علت است که اغلب این بیماران به خاطر انگ و برچسبی که به آنها زده می شود خود را از جامعه طرد می بینند.اغلب این بیماران منزوی بوده و حتی بیماری شان را از خانواده های خود کتمان می کنند.در حالیکه پدیرش آنها از سوی جامعه، خانواده و مراکز درمانی حقوق اولیه این بیماران به شمار می رود.در برخی کشورها قانون عدم تبعیض برای بیماران ایدزی به تصویب رسیده است اما متاسفانه چنین قانونی برای بیماران ما در کشور وجود ندارد.حتی دیده می شود برخی پزشکان به دلیل نداشتن آگاهی و نگرش منفی این بیماران را پذیرش نمی کنند و همین انگ و بدنامی باعث محروم ماندن آنها از حقوق اولیه شهروندی و اجتماعی خود می شود.از سوی دیگر این بیماران از فعالیت اجتماعی و اشتغال دور هستند از این رو وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی کشوردر برنامه ها و استراتژی کشوری قرار است تا 5 سال آینده رسیدگی به بیماران اچ آی وی را به بخش خصوصی محول کرده تا از سایر خدمات درمانی بهره مند شوند.در کشورهای اروپایی و آفریقایی و اسکاندیناوی ابتلای به این بیماری برای فعالیت های اجتماعی مهم نیست متاسفانه در ایران فردی که به این بیماری مبتلا باشد را اخراج می کنند در حالیکه در دوره هفتم ریاست جمهوری بخشنامه ای به تمام سازمان ها و ادارات ارسال شد مبنی بر اینکه اجازه اخراج بیماران مبتلا به ایدز را ندارند. در جلسات سازمان بهداشت جهانی همیشه نسبت به این موضوع تاکید داشته ام که نباید این افراد را از محل کار اخراج کرد و این رفتار کاملا غیر بشری به شمار می رود.خوشبختانه یکی از تمهیداتی که در این زمینه اندیشیده شده است راه اندازی سایت مرکز تحقیقات ایدز بیمارستان امام خمینی (ره) است که پزشکان عمومی به صورت شبانه روزی و آنلاین با افراد گفت و گو می کنند و از این طریق راهنمایی لازم به جوانان ارائه می شود.* فرمول عبور از سختی های زندگی، در پس سایه ایدززندگی برای رویا رنگ باخته بود، آیینه آرزوهایش شکسته شده بود. باور نداشت دوباره می تواند گام بردارد. امیدی به زیستن دوباره نداشت.مرگ را لمس می کرد که ناگهان در آخرین ایستگاه نابودی زندگی توقف کرد و به فرداهای فرزندانش اندیشید.رویا زن قربانی ایدز زمانی که برگه آزمایش را می بیند تلاش می کند تا حقایق برای همیشه پنهان بماند.اما با امید زندگی کند.رویا به خبرنگار اجتماعی شبکه مجازی آستان گفت: دختری 20 ساله بودم با هزاران امید راهی خانه بخت شدم.دوران کودکی سختی را گذرانده بودم و چشم امیدم فرداها بود که خیلی زود زندگی مشترک یکساله ام به خزانی سرد تبدیل شد و راهی خانه پدر شدم.تحمل اینکه در شهرمان انگ طلاق بر پیشانی ام بماند آزارم می داد تا اینکه 3 سال بعد دوباره ازدواج کردم.خسرو 12 سال از روزهای جوانی اش را به علت فروش مواد مخدر در زندان سپری کرده بود و چون یکبار تجربه تلخ شکست را در زندگی ام داشتم و هدفی را دنبال نمی کردم با او ازدواج کردم.زندگی مان را شروع کرده بودیم که خسرو سخت بیمار شد.نتیجه آزمایشات واقعیت تلخی را پیش روی مان قرار داد او علاوه بر هپاتیت به اچ آی وی مثبت نیز مبتلا شده بود.مدام به زندگی دو فرزندم فکر می کردم و آینده شان.این زن ادامه داد:خود را لبه پرتگاه نیستی می دیدم دکتر تمام حقایق را بیان کرد به ایستگاه آخر سرنوشت تلخم فکر می کردم. چه سرنوشت مبهمی را به دوش می کشیدم.تا اینکه نتیجه آزمایش من هم همین بیماری را نشان داد.پذیرش مرگ و طرد شدن از خانواده برایم پررنگ تر شد از تنهایی بیم داشتم نمی دانستم سر فرزندانم چه خواهد آمد.با دردی که در جان من و خسرو ریشه دوانده بود باید مبارزه می کردم حداقل به خاطر فرزندانم باید تلاش می کردم تا از جاده سخت زندگی عبور کنم.قربانی بودم و بی گناه به این بیماری آلوده شده بودم. وقتی نتیجه آزمایشات فرزندانم منفی بود به زندگی امیدوار شدم و خود را گناهکار نمی دیدم.رویا در ادامه گفت: تلاش کردم تا به زندگی دوباره سلام کنم.تسلیم آینده مبهم نشدم. خدا را شکر می کردم که فرزندانم سالم هستند انگار زندگی برایم معنا پیدا کرده بود.دلم می خواست حداقل این چند سالی که زنده هستم شاهد موفقیت های فرزندانم باشم با ترس و کابوس بیماری ایدز کنار آمدم و انگیزه ام برای نجات زندگی بیشتر شد.دیگر دلم نمی خواست به پایان خط زندگی فکر کنم دلم می خواست به روزهایی فکر کنم که آرزوهای بر باد رفته ام را برای فرزندانم محقق کنم .رویا سال هاست این درد را از فرزندانش پنهان کرده است. چند سالی است که دلش می خواهد از عمق وجود مادرانه اش فرزندانش را در آغوش بگیرد و صمیمانه آنها را ببوسد اما می ترسد که نکند برای نوگلان باغ زندگی اش مشکلی پیش آید.این زن قربانی مبتلا به ایدز در فراز و نشیب زندگی امتحان خود را پس داد.خود را محک زد و ثابت کرد با ایدز هم می توان زندگی کرد. احساس شکست را در خود کشت و قدم هایی که به مرگ نزدیک شده بود را به زندگی پیوند زد.ثانیه های دلتنگی و غم های دلش را با یاد خدا گره زد و در گذر عمری که با فقر، ازدواج ناموفق، بیماری همسر و انگ و برچسب ایدز از سوی جامعه گذشت، احساس نکرد در صفحه شطرنج زندگی مات شده است.