نیویورک تایمز: نابودی تروریست ها به مذاکره ایران و عربستان بستگی دارد
تنها مردم همان منطقه می توانند صلح و ثبات را به منطقه خودشان بازگردانند و واقعا داعش را شکست داده و مشروعیت چنین تفکراتی را سلب کنند؛ اما این منطقه بسیار جدا از هم، عصبانی و سردرگم تر از آن است که بتواند به آن دست پیدا کند.
توماس فریدمن در مقاله ای در نیویورک تایمز نوشت: داعش، موشکی است که سیستم هدایت آن فرزند مستقیم ایدئولوژی ضد شیعه وهابیت عربستان است
توماس فریدمن در مقاله خود در نیویورک تایمز نوشته است: بازگشت به عراق پس از دو سال دوری به من کمک کرده تا بتوانم محوری ترین مساله ای که سیاست خارجی آمریکا را در قبال خاورمیانه امروز درگیر خود کرده مورد اشاره قرار دهم: وقتی کاری که باید انجام دهید غیرممکن باشد و نادیده گرفتن این غیرممکن بودن هم خود غیر ممکن باشد چه کاری می توانید انجام دهید؟ خاصه آنکه شرکای کلیدی تان هم غیرقابل تحمل باشند.
نابودی داعش امری لازم برای ایجاد ثبات در عراق و سوریه است، اما تا هنگامی که فرقه ها واقعا بر سر تقسیم قدرت کنار نیایند، عملی نمی باشد؛ از سوی دیگر نادیده گرفتن سرطان داعش و توانایی گسترش آن حتی تا مرزهای بلژیک نیز ناممکن است.
و اگر فرض کنیم همه این ها به قدر کافی غیرممکن نباشد، تلاش برای ایجاد امنیت کافی در عراق برای استقرار دموکراسی نیازمند آن است که آمریکا چشم خود را بر این حقیقت ببندد که مهمترین متحد عضو ناتوی آن در منطقه که ترکیه است، در حال تغییر از یک کشور دموکرات به یک دیکتاتوری است که دیگر باید رئیس جمهور آن را “سلطان اردوغان” خطاب کرد. نمونه این دست اقدامات او بستن روزنامه های مخالف و به زندان و دادگاه فرستادن روزنامه نگاران می باشد. اما چون آمریکا به پایگاه هوایی ترکیه و همکاری با آن ها برای ایجاد حداقلی از دموکراسی در آینده عراق نیاز دارد، در برابر نابودی دموکراسی در ترکیه کنونی ساکت است. پیدا کردن منطق این رویکرد با شما.
و به این فکر کنید که در آمریکا این همه آدم را داریم که در حال رقابت برای رئیس جمهور شدنند تا بتوانند مسئولیت این مشکلات را به عهده بگیرند! شاید کسی به آن ها نگفته اکنون سخت ترین زمان در 70 سال گذشته برای مدیریت سیاست خارجی امریکا است.
حقیقیت مسئله ای که اوباما با آن روبرو است بسیار پیچیده است. اگر فکر می کنید یک جواب ساده وجود دارد، باید برای یک هفته به اینجا بیایید. فقط فهمیدن تفاوت میان احزاب و شبه نظامیان کرد در سوریه و عراق را در نظر بگیرید: ی پ گ، پ ی د، پ و ک، ک د پ، و پ ک ک.
برگردیم به آینده عراق. به عقیده نجم الدین کریم، شهردار استان کرکوک که بخشی از آن در اشغال داعش است، می گوید: « مساله عراق داعش نیست. داعش علامتی از سوءمدیریت و فرقه گرایی است». به عقیده او حتی اگر داعش از استحکاماتش در موصل خارج شود درگیری های داخلی و سوءمدیریت در بغداد و تنش های فرقه ای برطرف نخواهند شد. حتی اوضاع پس از خروج داعش می تواند از این هم بدتر شود.
چرا؟ زیرا آن زمان درگیری بزرگ دیگری میان عراقی های سنی، کرد، ترکمن، شبه نظامیان شیعه، ترکیه و ایران(!) بر سر کنترل مناطقی که اکنون تحت کنترل داعش قرار دارد به وجود خواهد آمد. هیچ اتفاق نظری بر سر چگونگی تقسیم قدرت در مناطق تحت تسلط داعش پس از آزاد کردن آن ها وجود ندارد. پس اگر یک روز شنیدید بغدادی، خلیفه خودخوانده داعش، معدوم شده و پرچم داعش از موصل پایین آمده، چندان هم خوشبین نباشید.
یک واقعیت ناخوشایند دیگر از شمال عراق نیز این است: با وجود تمام آنچه از “سربازان خارجی” پیوسته به داعش به گوش می رسد، اکثریت بزرگی که از استان کرکوک به جنگ در کنار داعش پیوسته اند از سنی های محلی بوده اند، که تصور می کردند داعش از آن ها در مقابل دولت مرکزی حمایت می کند. یا برخی هم سنی های فقیری بوده اند که پیوستن به داعش را فرصتی برای کسب قدرت علیه سنی های ثروتمندتر و زبرپایه تر می دانستند.
همچنین بسیاری از قبیله های سنی در منطقه موصل از یکدیگر جدا شده و برخی به داعش پیوسته اند. از منابع امنیتی کردستان شنیده شده است که انتقام های بسیاری علیه سنی هایی که به داعش پیوسته اند، توسط قربانیان و سنی های مخالف داعش صورت خواهد گرفت – اگر و وقتی که داعش مغلوب شود. زنان عراقی ایزدی که مورد اسارت و آزار داعشی ها قرار گرفته بودند و توانسته بودند به اردوگاه های آوارگان پناه ببرند به امدادگران کرد گفته اند که بیش از تنها چند مورد آزارها نه توسط سربازان خارجی از چچن یا لیبی، که توسط عراقی های سنی شهر خودشان صورت گرفته. این امدادگر معتقد است آن ها دیگر نمی توانند به همسایه شان اعتماد کنند.
دیگر نمی دانم چه چیزی برای نابودی داعش – و ایجاد نظمی معقول به جای آن – کافی است، اما آنچه لازم می باشد روشن است: درگیری میان فرق باید فروکش کند.
داعش موشکی است که سیستم هدایت آن فرزند مستقیم ایدئولوژی خشک مذهب، ضد شیعه و ضد تکثرگرایی وهابیت عربستان سعودی می باشد، و سوخت آن از به حاشیه رانده شدن و ضعیف نگه داشتن اقلیت سنی عراق تامین می شود.
در ادامه ادعا شده است: تا وقتی میان عربستان و ایران این درگیری ها ادامه داشته باشد، همیشه داعش دیگری درست می شود. به همین دلیل است که مهمترین “روند صلح” در خاور میانه در حال حاضر به ایران و عربستان باز می گردد.
اما تنها صبر کردن برای آن گزینه ساده ای نیست. غیر ممکن را نمی توان منکر شد، زیرا داعش شریر و شریرانه هوشمند است. هر چه بیشتر باقی بماند، خطرناک تر می شود. اخیرا روزنامه ایندیپندنت انگلستان گزارش داده که شبه نظامیان داعش در صدد به گروگان گرفتن یک دانشمند هسته ای بلژیک برای دسترسی به تاسیسات تحقیقاتی هسته ای این کشور بوده اند.
احتمالا اوباما دارد بهترین کاری که به نظرش می رسد را در مواجهه با داعش انجام می دهد: تضعیف کردن، محدود ساختن و بی اهمیت نشان دادن داعش و همزمان تلاش برای مذاکره با کشورهای سنی و شیعه برای دستیابی به شکلی از توافق. اما داعش به این سادگی ها هم انکار شدنی نیست. آن ها به خوبی شبکه سازی کرده و معتقد به هیچ هنجار اجتماعی و شهروندی نیستند. و آمریکا برای این مشکل راه حلی ندارد.
تنها مردم همان منطقه می توانند صلح و ثبات را به منطقه خودشان بازگردانند و واقعا داعش را شکست داده و مشروعیت چنین تفکراتی را سلب کنند؛ اما این منطقه بسیار جدا از هم، عصبانی و سردرگم تر از آن است که بتواند به آن دست پیدا کند.