احتمال نمایش همجنسگرایانه هاليوود از مولانا!
پس از انتشار خبر احتمال توليد فيلم سينمايي زندگي «مولانا» در هاليوود با بازي بازيگراني مثل لئوناردو ديكاپريو و رابرت داوني جونيور ...
عصرخبر به نقل از روزنامه جوان: پس از انتشار خبر احتمال توليد فيلم سينمايي زندگي «مولانا» در هاليوود با بازي بازيگراني مثل لئوناردو ديكاپريو و رابرت داوني جونيور در نقشهاي مولانا و شمس تبريزي در اين پروژه، دو اتفاق به طور ويژه باعث جنجال در اين زمينه شد. تا حال آنهایی که از این خبر خوشحال شده بودند، گرفته شود.
موضوع اول، جنجال بر سر انتخاب بازيگران احتمالي اين پروژه بود كه در بستر شبكههاي اجتماعي و ايجاد هشتگهايي نمود پيدا كرد. در قالب اين اعتراضات برخي از هنرمندان و كاربران رنگينپوست شبكههاي اجتماعي اين موضوع را مطرح كردند كه مولانا فردي سفيدپوست و با چهرهاي غربي نبوده است، پس چگونه بازيگري مثل لئوناردو ديكاپريو شايسته ايفاي نقش او است؟ اين انتقادات درباره رابرت داوني جونيور نيز مطرح شد و به مطابقت نداشتن چهره و شمايل او با شخصيت تاريخي شمس تبريزي پرداخته شد. موضوع دوم، بحث نگرانكننده برخي از كارشناسان فرهنگي و رسانهاي بود مبنی بر احتمال اقدام هاليوود در نمايش مولانا به عنوان فردي همجنسگرا .
موضوعي كه ابتدا بهت و حيرت مخاطبان را برميانگيزد و بعد اين سؤال در ذهن ايجاد ميشود كه آيا ميتوان به اين اخبار اعتنا كرد يا خير؟ هرچند قبل از ساخت يك پروژه هميشه اخبار و حواشي عجيب و غريبي منتشر ميشود كه عمدتاً مورد شك واقع ميشوند، اما براي بررسي احتمال واقعيت آن ميتوان به عقبه تاريخي و عملكرد آن مجموعه پرداخت. كمپانيهاي هاليوودي در طول تاريخ يد طولايي در تحريف تاريخ داشته و در توليدات مختلفي به تغيير واقعيت و حتي به وارونه جلوه دادن آن مبادرت ورزيدهاند، از نمونههايي مثل «300» يا نمونههاي ضدانقلابي مثل «آرگو» ساخته بن افلك، كه البته اين دو نمونه تنها قطرهاي از درياي تحريفهاي تاريخي هاليود است. همانطور كه ذكرشد هاليوود با توجه به عقبه تاريخي و عملكرد منافقانهاش، مجموعه قابل اعتمادي نيست و اگر پس از ساخت پروژه سينمايي مولانا، شخصيت والاي او دچار تحريفاتي بشود، خيلي دور از ذهن نيست. از كمپانيهاي فيلمسازي هاليوودي بر ميآيد كه مولانايي را خلق كنند كه نه عارف و مسلمان كه شيدايي همجنسگرا باشد. اما نكته تأسفباري كه مثل هميشه درباره چنين اخبار و اتفاقاتي به ذهن ميرسد، اين است كه چرا بايد كار به جايي برسد كه شخصيتهاي ما را بيگانگان روايت كنند، چرا تاريخ پربار اين سرزمين و انسانهايش توسط هنرمندان متعهد ايراني نمايش داده نميشوند كه هم هنرمندان داخلي از سوژههاي غني اين مملكت براي آثار هنري خود بهره ببرند كه به تكرار و كليشه نيفتند و هم از دروغپردازيهاي تاريخي ديگران درباره تاريخ سرزمين عزيزمان جلوگيري شود.