ماجرای نامه حبیب به محمود احمدینژاد
روزنامه قانون در گزارشی درباره سوءاستفاده جناحي از مرگ حبیب محبیان نوشت؛
خبرگزاري فارس نامهاي را (بدون انتشار اصل و تصوير نامه) منتشر و مدعي است نامه حبيب محبيان به محمود احمدينژاد است. در نامه سخنان بسيار آشنايي وجود دارد. از جمله اينكه حبيب اصلاحطلبان را كساني معرفي ميكند كه «در پوستين آزادي و حقوق بشر و حقوق شهروندي فرو رفتهاند» اما «اوايل انقلاب باعث وحشت مردم شده و موجبات فرار او و سايرين را به خارج از كشور فراهم كردهاند». او از «استكبار جهاني» و «جيرهخواران صهيونيست» هم اعلام برائت كرده است و همچنين به ماجرايي كه بسيار مورد علاقه محمود احمدي نژاد بود، يعني شعار «ما مي توانيم» و روايت آشناي رزم آرا و ضعف ايران در ساختن «لولهنگ» در اين نامه اشاره كرده است.
ماهيت زير سوال رفته يك نامه
روايت انتشار اين نامه از دو حال خارج نيست: يا اين نامه حقيقي است يا جعلي. بسياري تمايل دارند آن را جعلي بخوانند و از آن عبور كنند. اگر نامه جعلي باشد كه بعدها نميتوانند تصوير اصل نامه را منتشر كنند و نامه در همين حد باقي ميماند و اگرچه محمد (فرزند مرحوم) گفته بود حبيب هيچ نامهاي به احمدينژاد ننوشته است، اما ممكن است اين نامه را آنها هم نديده باشند و از آن بياطلاع باشند. نامه آنقدر در حمايت از احمدينژاد و مخالفت با اصلاحات تند نوشته شده است كه حقيقي بودن آن بتواند شك برانگيز باشد.
اگر نامه او باشد!
حالت دوم اين است كه نامه جعلي نيست و حبيب محبيان چنين نامهاي، با همين مضمون بهرشته تحرير درآورده است. در اين حالت موارد زير قابل طرح است: اول؛ تندروهاي داخلي نسبت به توجه مردم و اصلاحطلبان به حبيب و انتشار گزارشهاي فوت او در رسانههاي اصلاحطلب ناراحت هستند و انتشار اين نامه در اين زمان به خاطر مقابله با اين جريان است. دوم؛ وجود مواردي كه در اين نامه بسيار آشناست و از مانيفستهاي تقابل تيم احمدينژاد عليه اصلاحات سرچشمه ميگيرد، ميتواند انسان را قانع كند كه احتمالا پيرمرد را وادار كردهاند براي دريافت اجازه كار و فعاليت، اين نامه را نوشته و چنين موارد را در نامه خود وارد كند. سوم؛ توجه كنيد كه اين نامه متعلق به سال 88 است و احمدينژاد در مقابل جمع عظيم مخالفتها نياز به حامي داشت. اما دوستان خود وي در جبهه اصولگرايي اولين منتقدان اين شيوه رفتار او بودند. اصلاحطلبان نيز آن را صادقانه ندانسته و نميدانند. چهارم؛ بخشي از حرفهاي اين نامه دور از واقع نيست، اما بوي دهان ديگري را ميدهد. به عبارت روشنتر تكرار حرفهاي اصولگرايان مخالف اصلاحات است كه از زبان او جاري كردهاند. فضاي اول انقلاب شرايط خاصي را ايجاب كرده و بسياري از آن شرايط محصول فضا و جو عمومي بود. اما اگر كساني از آن روش بازگشته باشند، آيا كار ناشايستي انجام دادهاند؟ سوال مهمتر اين است كه تيم احمدينژاد كه از زبان حبيب، رفتارهاي دهه شصت اصلاحطلبان را به نقد كشيدهاند، چرا خودشان همان رفتار را در دهه 90 بازتوليد ميكنند؟
كلام آخر
اگر اين نامه حقيقي باشد ميتوان گفت بخشهايي از آن اعتقاد حبيب بود و بخشهايي از آن به او ديكته شده است تا با فروش بخشي از «آزادگي» انسانياش (كه لازمه زندگي هر هنرمندي است) اجازه فعاليت دريافت كند. روحش قرين رحمت باد، اما سرنوشت او در اعتماد كردن به برخي دروغها، ميتواند براي هميشه در تاريخ به عنوان يك سرمشق خوب به يادگار بماند كه هنرمند بايد بداند با «فروش آزادگي نميتوان آزادي خريد.»