شورش فقرا و طبقه متوسط علیه پولدارها
روزنامه ایران: از کجا باید آغاز کرد؟ شاید از آنجا که این رأی، همه چیز را عوض خواهد کرد. تمامی سیاستهایی که بهمدت نزدیک به نیم قرن در زمینههای اقتصادی و سیاست خارجی در بریتانیا اعمال میشد، اینک در آستانه تغییرند و همه اینها یک شبه و با رفراندوم اخیر بریتانیا شکل گرفت.
تشکیلات سیاسیای که با آرای این رفراندوم شکسته خواهد شد، نماد ثروت بود و اینک یک قیام جمعی علیه این قشر حکم به خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا (EU) داده است. اما رأی اخیر واقعهای است که میتواند اروپا و حتی کل جامعه غرب را تضعیف کند و واژههای زلزله سیاسی نیز برای توصیف آن کفایت نمیکند. از کانال سوئز تا رأی «EU» 60 سال پیش بحث کانال سوئز و ناکامی مفتضحانه درآن پایانی بر توصیف بریتانیا بهعنوان یک امپراتوری بود. انتخابات جدید بریتانیا در خصوص ماندن در EU یا دوری جستن از آنکه توأم با حکم به گزینه دوم بود، در تضاد با واقعه سوئز، بریتانیا را به گونهای و از برخی منظرها به موضع قدرت بر میگرداند و آنها را صاحب این ادعا خواهد کرد که یک بار دیگر از «قدرت»های غربی هستند. این ایدهای است که البته مخالفان بسیاری دارد. دیوید کامرون از قبل هم هشدار داده بود کناره گرفتن از بقیه پیکر اروپا لطماتی عمده را به بریتانیا وارد خواهد کرد و بواقع یک خودآزاری خواهد بود. شاید باید از این هم فراتر رفت و آن را بالاتر از چنین عارضهای دانست. این تصور را که بریتانیا به اصطلاح قدرتمند به EU پشت کرده و با فاصله گرفتن از مرکز قدرت اروپا در بروکسل جهان را از نو تسخیر خواهد کرد، از ذهن خود دور سازید. بواقع بریتانیا باید یک دهه را صرف بررسی مجدد اوضاع خود و پیدا کردن پاسخ این سؤال کند که در جهانی بدون حمایت EU چکاره است و کجا ایستاده و چه باید بکند. رأیی علیه خود رأی جدید مردم در رفراندوم خبرساز اخیر میتواند رأیی علیه خود بریتانیا هم تلقی شود. رأی دهندگان به جدایی، مردمانی از طبقه فرودست بریتانیا هستند که به زحمت امرار معاش میکنند و امیدوارند چرخههایی که در سالهای عضویت در EU آنها را خرد کرد، با رها کردن آنها فرصت نفس کشیدن مجدد را به آنها بدهد و آنان در چرخه تازه حکومتی کشورشان فرصتهای بیشتر و بهتری برای زندگی اقتصادی و اجتماعی بیابند. این در حالی است که ناراضیان دائمی از دولت مرکزی بریتانیا یعنی اسکاتلند و ایرلند شمالی مایل به ابقا در EU بودند و مشکلی با این قضیه نداشتند. گونهای از مرگ بدیهی است که لندن بهعنوان مرکز اصلی شکلگیری سیاست بریتانیا نیز موافق با ابقای بریتانیا در «EU» بود و با این اوصاف مخالفان جدایی نمیتوانند نوعی از مرگ را در ماههای پیش رو تجربه نکنند. حالا اسکاتلند و ایرلند شمالی حق دارند به گونهای تازه از حکومتها در این کشور بیندیشند زیرا معتقدند انگلیس آنها را در ورطه ناشناختگیها رها کرده است. اسکاتلند بر این باور است، انگلیس که با رأی اخیر به قولی خود زنی کرد، شریک حکومتی محکم و قابل اعتمادی نیست و ایرلند شمالی اگر بودجه کمکیای به سیاق سابق از انگلیس نگیرد، کدام دلخوشی را برای باقی ماندن در پای دولت لندن خواهد داشت؟ عکس این روند نیز صادق است و در یک لندن تازه و فاقد زنجیره اتحاد با EU خیلیها میپرسند دولت انگلیس باید تا کی چالههای مالی دولت بلفاست را پوشش بدهد؟ فراتر از مرزهای بریتانیا شوکهای سیاسی ناشی از پشت کردن به «اتحادیه اروپا»، از مرزهای آبی بریتانیا بسیار فراتر خواهد رفت. این به واقع لطمهای سنگین به کل اروپا خواهد بود و همین طور هشداری به احزابی که دموکراسی را با شیوههای سیاسی دلخواه خود آمیختهاند و یک اروپای چندین و چند فرهنگی را پی ریختهاند. از یک منظر جواب نه بریتانیاییها مخالفت سنتیهای لندن با سیاست پیشههای ویژه بروکسل و جامعه موسوم به بوروکراتها توصیف شده و از همه بدتر جهان مهاجران است که امکان ندارد از سیاستگذاری تازه در لندن تأثیر نپذیرد. انگلیس همیشه مهد – بیدر و پیکر- مهاجران و افراد خواهان مهاجرت تلقی شده اما با شرایط جدید و محو شدن ضمانتهای رفتاری بریتانیا در قبال قواعد EU هیچ دولتی در بریتانیا سیاست آزاد اعلام کردن ورود خارجیها به انگلیس را ادامه نخواهد داد. قیام متوسطها و فقرا در همه حال نتایج رفراندوم جدید بریتانیا نوعی قیام طبقه متوسط این کشور علیه برگزیدگان و نخبگان مالی بریتانیا توصیف شده است. از این پس سیاستهایی مانند ریاضت اقتصادی و درهای باز به روی مهاجران – ولو بیپناه- جای خود را به یافتن راههای خوشبختی خود و نه گفتن به غریبهها و خارجیها خواهد داد و مشابه همین تغییر رویه عامل اصلیای بوده است که کمک کرده