مردم دختران را ترجيح مي‌دهند

با حميدرضا الوند، مديركل امور كودكان و نوجوانان سازمان بهزيستي

مردم دختران را ترجيح مي‌دهندكودك بدسرپرست بود و خودش معني بدسرپرست را نمي‌دانست. يك‌بار برايم يواشكي تعريف كرد كه خواب ديده، مي‌رود فروشگاهي بزرگ و در ازاي 10 تا بيسكويت ويفر، يك جفت پدر و مادر مي‌خرد كه هيچ‌كدام معتاد نباشند و كمربندشان قلاب فلزي نداشته باشد.

اين خاطره را به حميدرضا الوند، مديركل دفتر امور كودكان و نوجوانان بهزيستي نگفتم. وقت‌مان كم بود و حرف‌هاي‌مان جدي و در آن شرايط چطور مي‌شد جايي براي خاطره گفتن پيدا كرد، اما هر بار كه اين جامعه‌شناس درباره كودكان بدسرپرست و بي‌سرپرست و برنامه‌هاي امسال بهزيستي براي آنها و مشكلات‌شان مي‌گفت، ناخودآگاه ياد آن دختر بچه مي‌افتادم كه به گناه پدر و مادرش از جامعه، طرد شده بود و در يكي از مراكز بهزيستي نگهداري مي‌شد.

اميد اين كه او و بچه‌هاي
ديگري مثل او، در خانواده‌اي جايگزين نگهداري شوند، دور و كمرنگ است و حتي
شايد به محال پهلو بزند، اين را الوند هم تاييد مي‌كند و مي‌گويد سرنوشت
آنها مثل بي‌سرپرست‌ها نيست، خانواده‌هاي متقاضي، بي‌سرپرست‌ها را مي‌برند
اما كمتر خانواده‌اي حاضر است كودكي بدسرپرست را موقتي به كانون گرمش راه
بدهد در حالي كه هم‌اكنون از هر 10 كودك تحت پوشش بهزيستي، دست‌كم 8 نفر
بدسرپرست هستند.

از منبعي آگاه شنيده‌ام كه شمار كودكان
بدسرپرست و بي‌سرپرست بهزيستي در سال 90 نسبت به سال 89 بيشتر شده است. شما
اين مساله را تاييد مي‌كنيد؟

بله. تعداد اين كودكان از
سال 89 تا 90، رشدي 3 درصدي نشان مي‌دهد  كه بيشترين گروه سني آنها كمتر از
6 ساله‌ها بوده‌اند. شايد در وهله اول به نظرتان برسد كه رقم 3 درصد عدد
قابل توجهي نيست اما براي اين گروه سني بسيار قابل توجه است و هشداري براي
ما به حساب مي‌آيد.

دليل اين افزايش از ديدگاه شما چيست؟

در
وهله اول، به نظر مي‌رسد روابط خانوادگي در جامعه سست شده است و سستي اين
روابط منجر به جدايي والدين از هم و سرگردان شدن كودكان مي‌شود. متاسفانه
قوانين ما، به تحكيم بنيان خانواده كمك نمي‌كند و راهي براي ملزم كردن
والدين به نگهداري از فرزندشان وجود ندارد يعني اگر پدر و مادري پس از
جدايي پي زندگي خودشان بروند و بگويند نمي‌خواهند مسووليت فرزندشان را
بپذيرند قانون نمي‌تواند آنها را ملزم به قبول اين مسووليت كند و اين اتفاق
در برخي موارد مي‌افتد  و پدر و مادر به دلايل غيرموجه فرزندشان را رها
مي‌كنند.

اما از ديدگاهي مثبت هم مي‌شود بخشي از اين افزايش را
توجيه كرد. يكي از رويكردهاي جديد سازمان بهزيستي در سال‌هاي اخير كه به
نظرم رويكردي جسارت‌آميز بوده، راه‌اندازي خط اورژانس اجتماعي سيار در كشور
است. به‌واسطه اين اورژانس، كارشناسان بهزيستي پيش از آن كه مشكلي اجتماعي
به بحران تبديل شود، براي حل آن اقدام مي‌كنند. يكي از وظايف اورژانس
اجتماعي رسيدگي به كودكان در معرض خطر است.

به عبارتي ديگر ما
خانواده‌هايي را داريم كه روابطي شكننده دارند و حضور كودك در آنها به
بهداشت رواني و اجتماعي‌اش آسيب مي‌زند. زماني كه اورژانس اجتماعي دخالت
مي‌كند و اين كودكان را از خانواده جدا مي‌كند بايد آنها را به مراكز
بهزيستي بسپرد و بنابراين بخشي از افزايش 3درصدي كودكاني كه وارد مراكز
بهزيستي مي‌شوند نشانه اقدامات به موقع اورژانس سيار اين سازمان است.

چه تعداد از كودكاني كه در مراكزتان نگهداري مي‌شوند به واسطه دخالت اورژانس اجتماعي، از شرايط بحراني خانواده جدا شده‌اند؟

به طور كلي 25 درصد از كودكان بدسرپرست تحت نظارت ما يا والدين بدون صلاحيت دارند يا فرزندان طلاق هستند.

بهزيستي هم‌اكنون چه تعداد كودك تحت پوشش دارد؟

به‌طور
كلي در حال حاضر حدود 21 هزار و 500 كودك جزو خانواده كودكان بدسرپرست و
بي‌سرپرست سازمان بهزيستي هستند و از خدمات مستمر بهزيستي استفاده مي‌كنند
كه از اين تعداد 9500  نفر در 481 مركز نگهداري از اين كودكان زير نظر
بهزيستي زندگي مي‌كنند.

حدود 12هزار نفر هم براساس سياست‌هاي محوري و
اصلي ما در درون خانواده‌هاي جايگزين ساماندهي شده‌اند. اين خانواده‌هاي
جايگزين هم مي‌توانند اقوام و بستگان درجه يك كودكان باشند و هم كساني كه
گرچه با اين كودكان ارتباط سببي و نسبي ندارند اما واجد شرايط سرپرستي
موقت‌ هستند.

با اين آماري كه ارائه كرديد در هر مركز بايد
به‌طور متوسط 12ـ11 كودك وجود داشته باشد آيا تعمدي در كم بودن شمار كودكان
ساكن در هر مركز داريد؟

درست است كه بچه‌هاي بي‌سرپرست و
بدسرپرست با هم رابطه خوني و خويشاوندي ندارند اما ما نمي‌خواهيم ساختاري
سازماني و اداري در خانه‌هاي ويژه اين كودكان ايجاد كنيم، بلكه مايليم در
اين مراكز روابط حاكم بر خانواده وجود داشته باشد. به همين دليل هم است كه
تعداد كودكاني كه در يك مركز هستند، شبيه به تعداد اعضاي خانواده انتخاب
كرده‌ايم تا كودكان و مربي‌ها بتوانند با هم تعاملات همه جانبه و اثرگذار
داشته باشند.

در صحبت‌هاي‌تان اشاره كرديد كه بيش از 12
هزار نفر از اين كودكان در خانواده‌هاي جايگزين نگهداري مي‌شوند. پس چرا
آنها را جزو آمار خدمات گيرندگان مستمر از بهزيستي لحاظ كرديد؟

براي
توضيح دليل اين كه مي‌گويم آن گروه هم از خدمات مستمر استفاده مي‌كنند
مايلم مثالي بزنم. فرض كنيم خانم ايكس عضو خانواده ايكس است. اگر چه شايد
كيفيت روابط اين خانم با گذشت زمان تغيير كند، به هر حال رابطه خانوادگي او
و اعضاي خانواده‌اش قطع نمي‌شود و اين فرد در طول حياتش به هر شكلي با
مساله‌اي برخورد كند بازهم اولين نهادي كه به آن مراجعه مي‌كند خانواه است.

كودكان
تحت پوشش بهزيستي هم شرايط مشابهي دارند. بهزيستي از زمان تشكيل تاكنون
حدود 80 هزار كودك را تحت پوشش قرار داده ست و بجز 21 هزار و 500 نفري كه
به آنها اشاره كردم و به خانواده‌هاي جايگزين سپرده شده‌اند يا در مراكز
ويژه بهزيستي هستند، بقيه مستقل شده‌اند و خودشان تشكيل خانواده داده‌اند.

بسياري
از اين كودكان پايگاه‌هاي اقتصادي اجتماعي خاصي در جامعه دارند و نقش‌هايي
مهم را ايفا مي‌كنند و در موقعيت‌هاي مناسبي در اجتماع هستند اما ارتباط
آنها با  ما هميشه باقي مي‌ماند.

آنها بهزيستي را به‌عنوان
خانواده‌شان مي‌شناسند و در بسياري از موارد وقتي به مساله‌اي بر مي‌خورند
با ما مشورت مي‌كنند و راهنمايي مي‌خواهند.

كدام گروه سني در مراكز بهزيستي بيشترين تعداد را تشكيل مي‌دهند؟

بالاترين آمار ما مربوط به كودكان بالاي 12 سال است و جمعيت دخترها و پسرها تقريبا با هم برابر است.

چه تعداد از كودكان اين مراكز، معلوليت دارند؟

حدود 1000 نفر.

نسبت بدسرپرست‌ها به بي سرپرست‌ها چگونه است؟

87
درصد از كودكان ما به مفهوم عام بدسرپرست هستند يعني پدر، مادر يا جد پدري
يا هر سه آنها در قيد حيات هستند اما به دليل نداشتن صلاحيت‌هاي اجتماعي
يا عدم تمكن مالي اجازه نگهداري از فرزندشان را ندارند.

13 درصد از
كودكان مان نيز پدر، مادر يا جد پدري شان در قيد حيات نيستند يا تلاش
كارشناسان سازمان بهزيستي كشور براي پيدا كردن بستگان‌شان بي‌نتيجه مانده
است.

از منابع غيررسمي شنيده‌ام كه برخي خانواده‌هاي
بي‌فرزند، به استان‌هاي نسبتا محروم مي‌روند و از آنها كودكان‌شان را بدون
دخالت بهزيستي مي‌گيرند. اين موضوع صحت دارد؟

من آمار
دقيقي در اين باره ندارم اما چنين مواردي وجود دارد. از آنجا كه سن ازدواج و
بارداري در كشورمان بالا رفته است برخي زنان براي بارداري مشكل دارند.
خانواده‌اي كه زمان بارداري مطلوب و مناسبش را از دست داده است اما
مي‌خواهد فرزندي داشته باشد به‌دنبال راه مي‌گردد و يكي از راه‌هايي كه
ممكن است پيش پايش گذاشته شود خريدن بچه از مناطق محروم است. غافل از اين
كه متوسل شدن به سيستم‌هاي خارج از عرف و قانون ممكن است در آينده انبوهي
از مشكلات را برايش پيش آورد.

فروشنده‌ها معمولا از چه اقشاري هستند؟

قطعا آنها از افراد طبقات پايين اجتماع هستند و فقر فرهنگي و اقتصادي دارند.

گفتيد اين خانواده‌ها با مشكل مواجه مي‌شوند، ممكن است درباره اين مشكلات مثال بزنيد؟

اين
كار در واقع نوعي برده‌داري نوين است. از يك طرف امكان دارد كسي كه كودك
را خريداري مي‌كند صلاحيت لازم را نداشته باشد و از سوي ديگر ممكن است پس
از چند سال پدر و مادر واقعي طفل برگردند و به روابط عاطفي كه با خانواده
جديدش برقرار كرده، لطمه بزنند.

همچنين اين كودكان از برخي حقوق
انساني محروم مي‌شوند، نخستين حق، تحصيل است. وقتي آنها بخواهند از خدمات
آموزش و پرورش استفاده كنند مسلما با مشكل شناسنامه مواجه مي‌شوند.
شناسنامه گرفتن مراحل قانوني دارد كه والدين غير واقعي اين كودكان، آنها را
نپيموده‌اند.

پيش آمده كه مراجعاني به سازمان مراجعه كرده و
تقاضاي شناسنامه براي فرزندان‌شان مي‌كنند. اما سازمان بهزيستي هيچ راهكاري
براي چنين شرايطي ندارد. هيچ دستگاهي بر وضعيت اين كودكان نظارت نخواهد
كرد. اين كار، هر زمان كه اثبات شود جرم به حساب مي‌آيد.

هم‌اكنون
لايحه‌اي در مجلس باز است به نام لايحه حمايت ازكودكان و نوجوانان كه توسط
سازمان بهزيستي و قوه قضاييه ارائه شده و به بحث‌هاي مربوط به كودكان در
معرض خطر مي‌پردازد.

اگر اين لايحه به قانون تبديل شود كمك بزرگي به
نظام‌مند كردن ارائه خدمات به كودكان بي‌سرپرست و بدسرپرست مي‌كند و
بسياري از تخطي‌ها از جمله چنين مسائلي  را مانع مي‌شود.

شايد
يكي از علل اين اقدام خانواده‌هاي بي فرزند براي خريد كودك از استان‌هاي
محروم اين باشد كه فرآيند فرزندخواندگي در كشور ما بسيار طولاني است.

در
حوزه سرپرستي 2 اصطلاح حقوقي مهم وجود دارد؛ اولي سرپرستي دائم است و دومي
امين موقتي. درباره سرپرستي دائم ما متقاضي كم نداريم. به ازاي هركودك
واجد شرايط فرزندخواندگي در كشورمان 5/7 زوج وجود دارد.

براساس
قانون فقط همان 13 درصدي كه بي‌سرپرست هستند شرايط واگذاري سرپرستي دائم به
مفهوم حقوقي و فرزندخوانده شدن به مفهوم اجتماعي را دارند.  از اين 13
درصد يك درصد دچار معلوليت هستند كه متاسفانه متقاضي براي سرپرستي‌شان پيدا
نمي‌شود و باقي مانده هر سال به سرعت واگذار مي‌شوند.

سياست ما اين
است كه هيچ يك از كودكان بي‌سرپرست را حتي يك روز هم در مراكزمان نگه
نداريم چون معتقديم حتي يك روز دورماندن از خانواده هم به بهداشت رواني‌شان
آسيب مي‌زند. متقاضيان كودك معمولا كودكاني با سن پايين مي‌خواهند و نگه
داشتن يك كودك در مراكز بهزيستي به معناي بالا رفتن سن او و كم شدن شانسش
براي به فرزندخواندگي پذيرفته شدن است.

بنابر اين جمعيت كودكان بي
سرپرست ما هميشه در حال نو شدن است اما آن گروه از كودكان‌مان كه بدسرپرست
هستند و اكثريت جمعيت كودكان تحت پوشش بهزيستي را به خود اختصاص داده‌اند،
قابل واگذاري به خانواده‌هايي كه تقاضاي سرپرستي دائم كودك را دارند نيستند
و بايد به امين موقت سپرده شوند.

قبول سرپرستي موقت يك كودك
بدسرپرست را امين موقت شدن مي‌گويند. زوج‌هاي امين موقت كودكاني را كه
والدين‌شان به هر دليل توانايي نگهداري از آنها را ندارند به كانون
خانواده‌شان مي‌‌آورند و تا زماني كه والدين شان صلاحيت لازم را به دست
نياورده‌اند در كنار خود نگه مي‌دارند اما بيشتر زوج‌هاي نابارور در كشور
ما علاقه‌اي به امين موقت شدن ندارند. دليل بي رغبتي خانواده‌ها از 3 وجه
قابل بررسي است و به همين خاطر، بايد در صف طولاني متقاضيان سرپرستي دائم
كه تعدادشان بسيار زياد است، باقي بمانند.

من شنيده‌ام بيشتر مردم مايلند كودكان دختر را به سرپرستي دائم بپذيرند، اين موضوع حقيقت دارد؟

بله
متاسفانه بيش از 67 درصد از متقاضيان سرپرستي دائم در كشور متقاضي نگهداري
از كودكان دختر هستند. درحالي كه تعداد كودكان دختر و پسر واجد شرايط با
هم برابر است. گاهي حتي شرايطي پيش مي‌آيد كه متقاضي براي قبول سرپرستي يك
دختر، به مراكز ما مراجعه مي‌كند و با وجود اين كه پسر‌هاي واجد شرايطي
وجود دارند، پشت نوبت مي‌ماند تا حتما دختر بگيرد!

چرا مردم براي قبول سرپرستي دختر را به پسر ترجيح مي‌دهند؟

آ‌نها
بحث محرميت را مطرح مي‌كنند در حالي كه دختر زودتر از پسر به سن تكليف
مي‌رسد و به پدرخوانده‌اش نامحرم مي‌شود. اگر خانواده‌اي دختر ببرد، پس از
مدتي به پدر نامحرم مي‌شود و اگر پسر ببرد، به مادر. پس نبايد فرقي برايشان
داشته باشد. من معتقدم اين تبعيض ناشي از غلبه تفكر مردسالارانه در جامعه
است.

به هر حال اگر خانواده‌اي بخواهد منطقي رفتار كند بهترين كار
اين است كه اصول را از مرجع تقليدش بپرسد، همچنين از ديدگاه من بهترين راه
براي رعايت حريم‌ها همان حفظ آداب ظاهري است.

دقت كنيد كه حتي خواهر
و برادري بيولوژيكي كه به هم محرم هستند اصولي را براي حفظ حريم‌هاي
يكديگر در خانه رعايت مي‌كنند، پس چطور مي‌شود  انتظار داشت اعضاي خانواده
با فرزندخوانده هيچ حريمي را رعايت نكنند؟

گفتيد خانواده‌ها علاقه‌اي به امين موقت شدن ندارند و مايلند سرپرست دائم يك كودك شوند، چرا؟

الوند: شرايط براي امين موقت شدن كودكان آسان‌تر
است، در اين روش فرزندخواندگي، خانواده‌ها مي‌توانند حتي باداشتن فرزند، تا
3 كودك بدسرپرست را در جمع خود بپذيرند.

وجه اول، نگرش‌ها و باورهاي فرهنگي است. حس
مالكيت در جامعه ايراني قوي است. مردم خيال مي‌كنند كه حتما بايد صاحب
مادام‌العمر يك كودك شوند و به همين دليل مايل نيستند كودكي را كه مي‌دانند
پس از مدتي از آنها جدا مي‌شود و به خانواده اولش برمي‌گردد بپذيرند. به
عبارت ديگر آنها يك كودك را ششدانگ مي‌خواهند!

بسياري از خانواده
مايلند هويت يك كودك و حتي نام‌خانوادگي او را كه قرار است وارد كانون
خانواده‌شان شود تغيير دهند و او را به تملك خود درآورند در حالي كه چنين
كاري درباره كودكان بدسرپرست عملي نيست.

دليل ديگر اين بي‌علاقگي
ناآگاهي مردم نسبت به تكاليف‌شان در ازاي اين كودكان است. آنها خودشان را
در برابر بدسرپرست‌ها و آينده‌شان مسوول نمي‌دانند و به همين علت براي
تغيير سرنوشت آنها اقدامي نمي‌كنند.

وجه سوم اين ماجرا هم از بعد
قانوني قابل بررسي است. حتي اگر خانواده‌اي كه حاضر شود سرپرستي موقت كودكي
را قبول كند برخي قضات آنقدر فرآيند واگذاري موقت كودك را كش مي‌دهند و
حكم امين موقتي را به دليل برخي پيچيدگي‌هاي قانوني و برداشت‌هاي متفاوت از
مفاد قانوني به تعويق مي‌اندازند كه خانواده‌ها خسته مي‌شوند.

گرچه
گفتيد صف متقاضيان سرپرستي دائم طولاني است و خيلي از زوج‌ها به اين كار
تمايل دارند، زوج‌هاي نابارور زيادي را هم ديده‌ام كه رغبتي به قبول
سرپرستي دائمي يك كودك را ندارند و دليلش را قوانين سختگيرانه بهزيستي در
اين زمينه عنوان مي‌كنند. براي مثال چرا زوجي كه مي‌خواهد كودكي را به
سرپرستي بپذيرد بايد بخش عمده‌اي از اموالش را به نام او كند؟!

قوانين در اين زمينه بايد دشوار باشد. ما آينده انساني را به كسان ديگري مي‌سپريم و طبيعي است كه در ارتباط با او حساس باشيم.

ما
در سازمان بهزيستي متولي استيفاي حقوق كودكان فاقد سرپرست هستيم اما متولي
استيفاي حقوق خانواده‌هاي فرزندپذير نيستيم. كودكان بي‌سرپرست ارثي از
والدين‌شان كه آنها را به فرزندخواندگي پذيرفته‌اند نمي‌برند و به همين
دليل ما براي تامين امنيت اجتماعي‌شان در آينده ناچاريم از خانواده‌ها
بخواهيم چيزي را به نامشان كنند اما نه بخش عمده‌اي از اموال آان را بلكه
اين دارايي فقط بايد در حدي باشد كه در آينده اگر آن پدر و مادر نبودند
كودك سرگردان و آواره نشود.

بگذاريد در اين‌باره مثالي بزنم؛ ما
كودكي داشتيم كه سرپرستي‌اش را زن و شوهري پزشك پذيرفتند. موقعيت اجتماعي و
اقتصادي اين زوج بسيار خوب بود و شرايط مناسبي براي كودك مهيا كردند.

10
سال پس از قبول اين كودك به فرزندخواندگي، آنها در جاده تصادف كردند و فوت
شدند. براساس قوانين حاكم بر كشور ما فرزندخوانده ارث نمي‌برد. بستگان اين
زوج آمدند و هر آنچه از زندگي‌شان مانده بود با خود بردند. اين كودك، پس
از اين حادثه نه تنها يتيم مضاعف شد بلكه بشدت نياز به حمايت مالي داشت و
اگر بخشي از اموال كه به نام او شده بود وجود نداشت به شرايط بسيار بدي
دچار مي‌شد.

برخي زوج‌ها مي‌گويند كميته‌هايي در بهزيستي
وجود دارند كه با زوج‌هاي متقاضي فرزند جلساتي مي‌گذارند و برخي از آنها را
رد مي‌كنند. ماجرا از چه قرار است؟

يكي از مسووليت‌هاي
كميته‌هاي فرزندپذيري ما مشاوره و سنجش خانواده‌هاي متقاضي فرزند است. شايد
خانواده‌اي تمكن مالي، صلاحيت اجتماعي اخلاقي و اقتصادي داشته باشد اما
جرمي كرده باشد و برايش راي دادگاه صادر شده باشد و صلاحيت قضايي نداشته
باشد.

 كميته‌هاي ما همه اين جوانب را مي‌سنجند و تاييد مي‌كنم كه
گاهي پيش مي‌آيد كميته اعلام مي‌كند زوجي هنوز به مرحله‌اي نرسيده است كه
بخواهد فرزندي بگيرد.

شرايط امين موقت شدن هم به همين شكل است؟

شرايط
امين موقت شدن آسان‌تر است. براي مثال صلح اموال لازم ندارد و شرط سني
براي زوج‌ها گذاشته نمي‌شود، در حالي كه براي سرپرستي دائم بايد سن يكي از
زوج‌ها حداقل 30 سال باشد.

براي سرپرستي دائم يك كودك بايد 5 سال از
زندگي مشترك زوج گذشته باشد و بچه‌دار نشده باشند؛ اما در سرپرستي موقت
خانواده‌ها مي‌توانند حتي با وجود داشتن فرزند، سرپرستي حداكثر 3 كودك
بدسرپرست را نيز بپذيرند البته به شرط اين كه تعداد اعضاي خانواده از 7 نفر
تجاوز نكند.

بهزيستي قوانين محتاطانه‌اي براي نگهداري از
كودكان و نوجوانان تحت پوشش خو در مراكزش دارد. چرا با وجود اين قوانين، از
سال گذشته سازمان تصميم گرفته است سرپرستي كودكان 3 تا 6 ساله‌اش را به
بخش غيردولتي واگذار كند؟

واگذاري خانه‌هاي نوباوگان به
بخش غيردولتي كه با مديريت هيات امنايي است، در جهت عمل به  سياست
كوچك‌سازي و خانواده‌محوري سازمان بهزيستي است و كاهش هزينه‌ها را براي
دولت در بر دارد.

پيش از اين، سرپرستي همه خانه‌هاي كودكان شيرخوار
تا 6 ساله با بخش دولتي بود و به‌دليل حساسيت‌هايي كه درباره اين گروه سني
وجود دارد و استانداردهاي فراواني كه بايد درخصوص نيروي انساني شاغل در آن
رعايت شود در مراكزي كه به شكل هيات امنايي اداره مي‌شدند وجود نداشت اما
از سال گذشته ما به بخش غيردولتي هم اجازه تصديگري در اين حوزه را داديم و
قرار شده است سرپرستي كودكان 3 تا 6 ساله تحت پوشش بهزيستي را به عهده
بگيرند.

از ديدگاه ما، واگذاري مسووليت به اين مراكز باعث مي‌شود
مقوله مسووليت اجتماعي در سراسر كشور تسري پيدا كند. در اكثر كشورهاي دنيا
دولت به تنهايي از عهده حمايت‌هاي اجتماعي برنمي‌آيد و اين مساله صرفا به
عهده دولت نيست بلكه  دولت مسووليت سياستگذاري دارد و ضوابط و شيوه نامه‌ها
را تدوين مي‌كند.

بهزيستي به هر مركز 10 كودك را واگذار مي‌كند و
معتقديم با اين روش تعداد مراكز نگهداري از كودكان، زياد و شمار كودكاني كه
در اين مراكز نگهداري مي‌شوند، كم مي‌شود و با اين ساز و كار، كيفيت
خدماتي كه به كودكان ارائه مي‌شود، ارتقاء مي‌يابد.

مراكز هيات امنايي مورد تاييد شما چه ويژگي‌هايي بايد داشته باشد؟

اين
مراكز براساس آيين‌نامه‌اي كه به آنها ابلاغ شده ملزم شده‌اند كه يكسري
ضوابط را  رعايت كنند براي نمونه از آنها خواسته‌ايم كه حتما در مراكزشان
مددكار، روان‌شناس و مدير خانه داشته باشند. هيات امناي اين مركز هم بايد
از افراد خوشنام، داراي تخصص و بنيان اقتصادي قابل قبول باشند.

چه تعداد از كودكان بهزيستي مشمول اين آيين‌نامه مي‌شوند؟

حدود
1000 نفر. البته به ياد داشته باشيد كه ما فقط بچه‌هايي را به هيات امناي
واجد شرايط مي‌سپريم كه پدر، مادر يا جد پدري‌شان در قيد هيات نباشند يا
شناسايي نشده باشند يعني كودكاني را به اين مراكز مي‌دهيم كه شرايط سرپرستي
دائم را ندارند.

تكليف صفر(شيرخوارها) تا 3 ساله‌ها چه مي‌شود؟

آن دسته از بچه‌ها كه هنوز قدرت تكلم ندارند در شيرخوارگاه‌هاي دولتي باقي مي‌مانند و بقيه به خانه‌هاي نوباوگان سپرده مي‌شوند.

كاهش هزينه‌ها براي دولت را با اجرايي كردن اين آيين‌نامه تخمين زده‌ايد؟

هم‌اكنون
قيمت تمام شده خدمات ما براي نگهداري هر كودك در مراكز بهزيستي ماهانه 450
هزار تومان است در حالي كه بابت هر بچه به هيات امنا، 140 هزار تومان
مي‌پردازيم و آنها مابقي را از پتانسيل‌هاي خود يا از طريق جذب مشاركت‌هاي
مردمي به دست مي‌آورند.

شايعاتي وجود دارد مبني بر اين كه
بهزيستي فرزندانش را پس از 18 سالگي رها مي‌كند تا زندگي مستقل تشكيل دهند.
اين موضوع تا چه حد صحت دارد؟

دختران ما تا زماني كه
ازدواج نكرده‌اند يا به شغلي پايدار و مناسب اشتغال ندارند بايد در
مراكزمان بمانند و ترخيص نمي‌شوند. اگر دختري مجرد باشد و شغلي پيداكند كه
درآمد داشته باشد و ما به نتيجه برسيم كه مي‌تواند زندگي‌اش را اداره كند،
ترخيصش مي‌كنيم اما درباره پسران حداقل سن ترخيص اوليه 18 سال است.

در
اين سن اگر پسري در دانشگاه قبول نشده باشد بايد به سربازي برود. حضور در
سربازي براي آنها نوعي ترخيص موقت است. وقتي او از سربازي برمي‌گردد برايش
خانه‌اي مي‌گيريم و حرفه‌اي يادش مي‌دهيم تا مشغول به كار شود.

 پسران
ما اگر دانشگاهي شوند تا هر مقطعي كه برسند هزينه تحصيل‌شان را مي‌دهيم و
براي‌شان مسكن هم اجاره مي‌كنيم. ما آنها را يك نفره ترخيص نمي‌كنيم.
معمولا 2 نفره ترخيص‌شان مي‌كنيم تا راحت‌تر بتوانند با وديعه مسكني كه در
اختيارشان مي‌گذاريم خانه بگيرند.

پس از ماجراي داغ‌گذاري
كودكان در سال 87 در يكي از مراكز بهزيستي، رئيس وقت سازمان بهزيستي گفت در
همه مراكز دوربين كار مي‌گذارد. آيا اين دوربين‌ها واقعا كار مي‌كنند؟

كارشناسان
ما به شكلي مستمر مراكز تحت پوشش بهزيستي را رصد مي‌كنند و حتي فيلم‌هاي
اين دوربين‌ها را هم مي‌بينند. زمان متوسط گزارش‌گيري دوربين‌ها يك ماه
است.

در سال‌هاي اخير متاسفانه درهاي مراكز بهزيستي به روي
نيكوكاران بسته شده است و حتي به مردم اجازه داده نمي‌شود با اين بچه‌ها
ارتباط برقرار كنند. در واقع شما كودكان تحت‌پوشش را از تجربه ارتباط با
انسان‌هاي ديگر محروم كرده‌ايد. دليل اين برخورد چيست؟

شما
در خانه‌تان را باز مي‌گذاريد تا هر كس رد مي‌شود بيايد داخل و سركي بكشد؟
مراكز ما براي كودكان تحت پوشش‌مان حكم خانه را دارد و ما باور داريم از
فضاي خانه بايد حراست كرد.

ما ارتباط بچه‌ها را با دنياي بيرون قطع
نكرده‌ايم آنها مثل بقيه همسن و سال‌هاي خودشان به مدرسه مي‌روند و در سطح
جامعه رفت و آمد دارند. ضمن اين‌كه بيشتر بچه‌هاي ما همان‌طور كه گفتم
بدسرپرست هستند و بستگاني دارند، پس زنداني نيستند و روابط اجتماعي‌شان هم
محدود نشده است، اما ما به دنبال حذف نيكوكارهاي پفك نمكي هستيم!

نيكوكارهاي
پفك نمكي كساني هستند كه هدف‌شان فقط ارضاي رواني خودشان است، نه پاسخ به
نيازهاي كودكان تحت پوشش ما. پاسخ دادن به نياز واقعي بچه‌ها چند راه دارد
اول قبول سرپرستي دائم يك كودك بي‌سرپرست، دوم امين موقت شدن براي يك كودك
بدسرپرست و سوم تبديل شدن به سرپرست داوطلب به عنوان حامي. توجه داشته
باشيد بچه‌هاي ما فيلم سينمايي نيستند كه هر روز يك نفر برود تماشاي‌شان
كند!

آقاي الوند، من مي‌گويم مردم مي‌خواهند و حق دارند با
كودكان بدسرپرست و بي‌سرپرست مستقيما ارتباط داشته باشند و شما نبايد اين
حق را از آنها بگيريد!

اگر مردم بخواهند چنين تعاملي داشته
باشند بايد به عنوان داوطلب حامي كه به آن اشاره كردم در مراكز ما حاضر
شوند. هر فردي مي‌تواند سرپرست داوطلب يك كودك باشد. البته نمي‌تواند او را
به منزل ببرد اما مي‌تواند هفته‌اي يك يا 2 روز با او باشد.

مردم چطور بايد داوطلب حامي شوند؟

هركس
مي‌تواند به كميته شبه خانواده مستقر در مراكز استان يا شهرستان مراجعه
كند و براي داوطلب حامي شدن درخواست بدهد و اگر كميته شبه خانواده صلاحيت
او را تاييد كند، مي‌تواند به مراكز ما رفت و آمد كند.

منبع: جام جم

عضویت در تلگرام عصر خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
طراحی سایت و بهینه‌سازی: نیکان‌تک