به بهانه 21مهر سالروز تولد سید محمد خاتمی؛

دلمان برای لبخندهایت تنگ شده!

خداى بزرگ چگونه زيستن را به او آموخته است و جبر روزگار نيز چگونه كنار رفتن را بدو تحميل كرده است .و او خود آموخته است عزت و افتخار و شرافت و ماندگاري را .

* اسماعيل شاه محمدي- تو بودى و بهار بود و عشق بود و اميد ،تورفتى و بهار رفت و هرچه بود گذشت. امشب شب شوق و شب وجد و شب شور و شب پیدایش نور است  و شب تکرار ذريه پيامبر است .  وقتى كه آمد گواهی شد که شب هجر سر آمد ،سحر و صبح  صادق هويدا شد.

می توان در سالگرد تولد اين سيد خندان  براى دل خنديد،میتوان بدین مناسبت بار دیگر روشن بینی و شجاعتش را ستود. … شاید به ندرت اتفاق بیفتد که فصل های زندگی یک رجل سیاسی، از کودکی تا بحال ،چنان با تاریخ کشورش درهم تنیده باشد که هر برگی از زندگی نامه ی پر بار اوآیینه ی خطاها و شکست هاو  پيروزى هاى  سیاسی يك ملت باشد.

او از قدرت كنار رفته اما ماندگار است  در ميان  رجال سياسى جهان  و در قلب ها .او رفته ولي تعامل و فرهنگ او حقارت و اسارت انسان هاى جاه طلب را بى آنكه وى بخواهد تصوير مى كند.آرى  زماني كه با آن روح بلند و لطيف با ذهني كنجكاو و سرشار از توان و استعداد ، عارفي محجوب ، انساني عالم و عارف و فهيم و فرزانه ، خطيب و متفكر و انديشمندي متعهد   و با ايمان ،با جهان بيني و ايدوئولوژي مبتني بر توحيد و يكتا پرستي آمد و ضرورت چند صدايى را به ملت خود ياد آور ى نمود .ملتى كه سألها پيش از اين رنج إحقاق مشروطه را   به دوش كشيده بود ند . حالا با طنين دل نشين آزاديخواهى وى دوباره أحيا شدند .

روحانى  روشن فكري كه به خوبي احساس ميكند ، درد را ميفهمد و دوست مي دارد  دردمندي و درد مندان را … او درد انسان و إنسانيت را  و رنج رنجاندن را خوب ميفهمد .او فرياد گر  بزرگ  آزادي ، مدافع راستين دينداري ، متدين و متعهد ، متعهدي استوار ، استادي معظم ، نويسنده اي مكرم ، عالمي عليم ، عليمي حكيم با افق ديدى وسيع ، ريز بين و تيز هوش است .

دلمان برای لبخندهایت تنگ شده!

در جهانى كه هنوز هم به اسارت رفتن انسان در نظام برده داري مدرن  وجود دارد و هنوز  هم تفكر انسان به عنوان شي و ابزار خريد و فروش ميشود و هنوز هم شلاق و تازيانه اربابان زر و زور بر پيكر عريان مردمان چنان مي نشيند  كه صداي آن گوش فلك را نيز كر كرده است گفتگوى تمدن ها را علم ميكند.بيداري وجدان را نويد مي دهد تا گرسنگان آفريقا را ، ديوار چين را ، ايوان مداين را ،  و كاخ هاي كرملين ، سفيد ، سرخ ، و…وقرباني شدن توده هاي مردم را به گوش جهانيان برسانند .

در جريان دائمي و روند جاري و عادي حيات كه همه تلاش براي زندگي است گاهي امري ، چيز ى ، موضوعي ، حركتي حادث مي شود و فوق العاده ويژه مي گردد ، مانند حوادث طبيعي سيل و زلزله و در بحث انساني نوابغ ، استعداد ها ، قهرمانان ، پهلوانان ، مبارزان ، رهبران و … از آحاد مردم جدا شده و در دسته بندي ها و طبقه بندي ها از جايگاه ويژه اي برخوردار مي شوند .و او نيز از همين  رسته است مرد ويژه اى با ويژگى هاى ناياب و دوست داشتى .

حضور خاتمى نيز ويژه بود او در عصر و شرايط اجتماعي ، سياسي و فرهنگي ، خاصى آمد كه تا بساط خود خواهان و ناباوران آزاديخواهى بگو يد آنچه را كه پيش از او نگفته بود ند و در قانون أساسى جمهوري اسلامى ايران آمده بود .

شايد آمدنش عجولانه بود و شايد يكي دو قرن زود تر از زمان آمد ،طوري كه قشرى از جامعه و مردم توان پذيرش افكار و انديشه هاى بلند او را نداشتند و نتوانستند آنچنان كه شايسته اوست او را درك نمايند و در جهت أهداف متعالى او وى را هم راهى و حمايت كنند .

 آمدنش به ميل و خواست خود مردم بود و رفتنش از نافهمى هاى اغيار  . او خود رفتني با عزت را انتخاب كرد كه خواسته بود . خداى بزرگ چگونه زيستن را به او آموخته است و جبر روزگار نيز چگونه كنار رفتن را بدو تحميل كرده است .و او خود  آموخته است  عزت و افتخار و شرافت و ماندگاري را .

 او مبارزى ست  كه  شيوه ي زندگي و سفارش بر تعهد و رسالت سنگين شيعه و مسلمان بودن را در تشييع بسيار زيبا مي انگارد و بسيار زيبا بيان ميدارد .و بسيار زيبا عمل ميكند ،او در برابر ادعاي رأفت اديان ديگر ،اسلام ناب محمدى را خوش و زيبا تبيين مينمايد .

معلم بزرگ و  استادفضاي سياسي است و حاكميت نا حق در برابر حق را خوب ميداند ،رواج ظلم و تبعيض را تحمل نمي كند و ابوذروارمشقت را در ربذه جاهلان تحمل ميكند  و تا رسيدن به هدف والأى فرهنگ مدا رش از پاى نمينشيند  و تنها آگاهي را راه نجات توده هاي مردم مي داند و  سخنرانى وى در مجامع بين المللى و قلم گهر بارو بي نظير،ايشان تا هميشه  در تاريخ به يادگارخواهد  ماندو در تمامى ادوار مايه ى سرفرازى و بالندگى مردم و كشور مان است .
 
گروهی متحجرانه و جاهلانه بر طبل کج فهمی خود می زنند و آفتاب آشکار را منکر می شوند به جای توجه  به نیمه پر لیوان که در این قحطی معرفت غنیمتی است به بخش خالی اشاره می کنند و چشم خود را بر راهزنان نور بسته اند که چگونه باانواع حیل و بهره گیری از وسایل روز  تفكر و منابع عظيم مردم  پاک و روشن ضمیر این مرز و بوم را نشانه رفته اند و چگونه هر سپیده تا غروب تلخ ،افقهای أهداف  روحانی و معنوى اين سيد پاك وجود را نشانه ميروند و غافل از اين هستند كه جهان بينى بسته آنان تاثيرى در ديوار قطور عشق و محبتى كه اين ملت شريف به اين سلاله پيغمبر دارد هرگز أثرى ندارد و نتيجه اى ندارد جزء آنكه سيه روى شود هر كه در او غش باشد.همانطور كه در طول تاريخ بوده اند منفوران ،از جمله قاتلان امير كبير كه تا روزگاران ادامه دارد مورد نفرين و نفرت أبدى آحاد مردم هستند .

و گروهی دیگر مزورانه و ناجوانمردانه از وى و سخنان او به عنوان خاکریزی برای هجوم و حمله به مذهب و اعتقادات مردم بهره می برند.اینان که چیزی جز نادانى و اقتباس از نظریه پردازان غرب ندارند آنهم بصورت تكه و پاره ، و از دیگر سو به دلایلی که شرحش در مقالی بلند دیگر باید گفت از استحکام و ثبات در جهان بینی و عقاید دینی خویش بی بهره اند و به هرهری مذهبی گرفتار شده اند ،ظلمی مضاعف را در حق اين روحانى واقعى روا داشته اند. و او را كه نگين حلقه گرانبهاى روحانيت است مورد هجمه قرار داده و ابلهانه بر شاخه نشسته و بن مي برند .

اینان بدون درک مقتضیات زمان و مکان به طرح مسایل  بيهوده سیاسی دامن می زنند که جز تفرقه و گل آلود کردن آب برای ماهی گرفتن بیگانگان و هتك حرمت و حيثيت مردم شريف ايران حاصلی ندارد.

بی شک مصیبت بزرک عصر ما عدم شناخت و بینش است البته معنی شناخت و بینش خبر داشتن از اتفاقات دنيا نیست. طبیعی است در عصر تکنولوژی ارتباطات جامعه جهانی بی خبر از وقایع و حوادث پیرامون خود نمى باشد ولی اكثريت مخالفان روشن فكرى و دموكراسى ،غالبا شناختی جامع و سازنده که منبعث از جهان بینی باشد ،و تحقق منافع ملى كشور مان ، در سطح جهانى را ندارند.

 در دیدگاه اين مرد شريف  كرامت دوست و دشمن تفاوتی ندارد .وى  معتقد است فلسفه، تکنیک، عرفان و ادبیات ،تمدن و فرهنگ ،جامعه را ميسازند چرا که اینها گلها و گیاهانی هستند که در جامعه  می رویند. و در كنار ایدئولوژی یا همان خودآگاهی انسانی است که جامعه را می سازدو از این رو باید گفت چه بسا افرادی که در لباس دوست به دلیل عدم شناخت و بینش نسبت به آرمانها و ارزشهای مطلوب و مورد نظر اين مرد شريف  ضربه وارد می کنند،يا از قماش نا دان ها هستند يا نان به نرخ روز خوران بى فضيلتند كه آبرو و كرامت انسانى را ميشكنند  تا دينار ى بر زر خود بيافزايند به همين دليل است كه خاتمى با آن منش بزرگ ،هرگز در ظرف كوچك آنها نمى گنجد.

همه با سلام آغاز كرديم  ولی انگار آغاز آشنایی ما با خداحافظى تو بوده است  حتی یک لحظه قبل از رفتنت در یاد هیچ کس نبود  نمی دانم ! نمی دانم وقتی زمان می گذرد سهمم ما  از بی تو بودن بیشتر نمود ميكند ، هشت سال چه سان گذشت بهتر است هيچ نگويم كه همه مردم ، لحظه لحظه هاى رقت بار آن را با تمام وجود حس كردند ،حالا كه تو هستى و سال روز تولدت توفيقى نصيب نمود  خدا کند به اندازه یک سلام وقت بماند!

دلتنگت هستيم ، ای از تبار یاس های خوش بو ،تو ای به رنگ سرمستی ، تولدت بهانه است ، سرزمینمان نيز بی قرار رفتن توست…، غبار دوریت حتى  طراوت ميهن را مسموم كرده و   به گمانم کم سویی اخترسرفرازى  ميهن  محصول كناره گيرى توست…دلمان برای لبخندهای پیامبر گونه ات تنگ شده است و من هنوز هم مومن لبخندهای نادره توام وبگذار رنگ چشمانت در ضمیرم بماند.

ای حسن تعلیل وطن !وجود پر بركتت بر ظرف زمان ،طلاکوب و مبارك باد.

*روزنامه نگار و دبیر حزب کارگزاران سازندگی شهرستان ری

عضویت در تلگرام عصر خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
طراحی سایت و بهینه‌سازی: نیکان‌تک