قتل زن شيشهاي به دست شوهر
به خاطر كارهايي كه همسرم ميكرد. از وقتي به او پول نميدادم كه مواد بخرد از جيبم دزدي ميكرد. وقتي فهميدم و جلويش را گرفتم كمكم وسايل خانه را ميفروخت.زنم حاضر بود براي مواد هركاري بكند.
جام جم آنلاين: يك
سال قبل نيوشا وقتي بعد از چند روز وارد خانه شد صحنهاي را ديد كه براي
هميشه در ذهنش باقي ماند. او مادرش را در حالي كه صورتش كبود شده و جانش
را از دست داده بود، ديد.
نيوشا بلافاصله پليس را خبر كرد و انگشت اتهام را به سمت پدرش گرفت.
حالا بعد از گذشت يك سال از تشكيل اين پرونده پدر نيوشا با شكايت اوليايدم در جايگاه متهم ايستاده است.
روشن، نماينده دادستان
تهران كه كيفرخواست عليه متهم را در دادگاه خواند، ميگويد: با توجه به
محتويات پرونده، شكيب متهم پرونده، همسرش را با ضرب و جرح به قتل رسانده
است.
او در مورد جزئيات اين
پرونده ميگويد: آنطور كه پليس گزارش داده، نيوشا دختر نوجوان اين خانواده
با ماموران تماس گرفته و مدعي ميشود كه مادرش در خانه به قتل رسيده است.
وقتي ماموران به آدرسي كه اين دختر داده بود مراجعه ميكنند، متوجه
ميشوند زن جواني كه آثار جراحت فراواني روي بدنش مشاهده ميشد در اتاقي
رها شده و چند ساعت از زمان مرگ او ميگذرد.
جسد به پزشكي قانوني
منتقل ميشود و بلافاصله ماموران تحقيقات خود را آغاز ميكنند. دختر نوجوان
انگشت اتهام را به سمت پدرش ميگيرد و ميگويد چون با مادرش درگيري داشته
بنابراين احتمال اينكه او دست به قتل زده باشد زياد است. ماموران بعد از
چند روز، شكيب مرد متهم را بازداشت ميكنند و اين مرد در بازجوييها به قتل
اعتراف ميكند.
نماينده دادستان تهران
ادامه ميدهد: شكيب در بازجوييها اعتراف كرد كه از مدتها قبل با همسرش
درگيري داشته و آن روز هم بهخاطر اعتياد همسرش به شيشه، با او درگير شده و
او را به قتل رسانده است.
او اعتراف كرد ابتدا با جسمي سخت چند ضربه به سرش زده و بعد هم بشدت اين زن را كتك زده و به قتل رسانده است.
نماينده دادستان تهران در مورد اينكه شاهدي بر اين قتل وجود داشته يا نه، ميگويد: هيچ شاهدي وجود ندارد.
متهم با همسرش در خانه تنها بوده و دخترشان هم به
خاطر درگيري اين دو نفر در خانه نميماند و بيشتر وقتش را در خانه
مادربزرگش ميگذراند بنابراين كسي شاهد اين قتل نبوده اما متهم در مراحل
مختلف تحقيقات به قتل اعتراف كرده و جزئيات را هم توضيح داده است.
اعترافات متهم بهطور كامل با واقعيت منطبق است.
بنابراين من بهعنوان نماينده دادستان ميخواهم با توجه به درخواستي كه
اوليايدم كردهاند براي متهم مجازات تعيين شود.از نظر دادسرا اين مرد مجرم
است.
زنم خودزني كرد
شكيب كه حدود 45 سال دارد، ميگويد اتهامش را قبول ندارد و احتمال اينكه همسرش خودزني كرده باشد، وجود دارد.
چرا همسرت را كشتي؟
من او را نكشتم و فقط كتكش زدم.
اما تو اعتراف كردي كه او را كشتي؟
در دادسرا اعتراف كردم اما اعترافاتم را قبول ندارم.
چرا با زنت دعوا كردي؟
ما هميشه درگير ميشديم. او معتاد بود و حاضر هم نبود اعتيادش را ترك كند.
دخترت گفته هردوي شما اعتياد داشتيد.
قبول ندارم.من معتاد نبودم و فقط تفريحي گاهي مواد ميكشيدم. اما زنم به شدت معتاد بود و تقريبا هميشه مواد ميكشيد.
همسرت به چه چيزي اعتياد داشت؟
به شيشه.
چطور معتاد شد؟
دوستي داشت كه من از او
خوشم نميآمد اما همسرم با او در ارتباط بود و ميگفت آدم خوبي است. بعد از
مدتي هم از طريق همان زن، معتاد شد.
گفتي معتاد نبودي، پس چرا با همسرت مواد مصرف ميكردي؟
تفريحي اينكار را ميكردم. من معتاد نبودم. همسرم ميگفت خوب است من هم گاهي كه حالم خوب نبود با او مواد ميكشيدم اما معتاد نبودم.
تلاش كردي كاري كني كه همسرت ترك كند؟
او حاضر نبود ترك كند.
ميگفت دوست دارد همينطور زندگي كند. من هم كه ديگر كاري از دستم بر
نميآمد، گفتم هر طور دوست داري اما اگر ميخواهي به اين راه ادامه دهي
بايد از هم جدا شويم.
واكنش همسرت چه بود؟
قبول نميكرد و ميگفت
نميرود و در همين خانه ميماند. ميگفت بهخاطر نيوشا ميماند اما من
ميدانم اگر او دخترمان را دوست داشت اينكار را نميكرد.
شما خيلي دعوا ميكرديد؟
بله تقريبا هميشه با هم دعوا داشتيم.
آن روز چرا درگير شديد؟
به خاطر كارهايي كه
همسرم ميكرد. از وقتي به او پول نميدادم كه مواد بخرد از جيبم دزدي
ميكرد. وقتي فهميدم و جلويش را گرفتم كمكم وسايل خانه را ميفروخت.زنم
حاضر بود براي مواد هركاري بكند.
آن روز هم چيزي از خانه كم شده بود؟
چند شب قبل چيزي از خانه برداشته و فروخته بود.من هم با او دعوا كردم. دعواي ما ادامه داشت تا اينكه روز حادثه من او را زدم.
چرا همسرت را زدي؟
چون مواد ميكشيد و من
را عصبي ميكرد. او با پليس تماس گرفته و گفته بود كه از خانه دزدي شده
است. ماموران آمدند تا وضعيت خانه را بررسي كنند. زنم به آنها گفت كه من
از كيفش 1500 تومان پول برداشتم. آنها از شنيدن اين حرف تعجب كردند. من كيف
پولم را باز كردم و به ماموران نشان دادم. در كيفم چند تروال چك بود. به
آنها گفتم چه نيازي هست كه من پول او را بردارم. آنها هم به ما پيشنهاد
كردند با هم آشتي كنيم و من را بازداشت نكردند. بعد از آن ديگر من با همسرم
هيچ كاري نداشتم.
تو در بازجوييها گفتهاي كه همسرت را با ضربه جسمي سنگين زدهاي. اين را قبول داري؟
بله من با ليوان چند
ضربه به سر همسرم زدم اما آسيب جدي به او وارد نشد. البته اين اتفاق قبل از
اين بود كه پليس بيايد. بعد از اينكه پليس آمد ديگر با هم دعوا نكرديم.
بعد از اينكه آشتي كرديد چه اتفاقي افتاد؟
همسرم به حمام رفت و شيشه كشيد و بعد هم به اتاق خواب رفت و خوابيد. من هم از خانه بيرون رفتم و تا 24 ساعت برنگشتم.
روي بدن همسرت آثار
جراحت وجود دارد و پزشكيقانوني هم گفته علت اصلي مرگ ضربات كشندهاي است
كه بر اثر ضرب و جرح بر بدن او وارد شده. اگر تو او را نزدي پس چه كسي
اينكار را كرده است؟
نميدانم. اما من اينكار را نكردم. شايد خودزني كرده باشد.
مگر ميشود فردي
اينطوري خود زني كند. ضمن اينكه پزشكي قانوني اعلام كرده آثار جراحت به
24 ساعت قبل از پيدا شدن جسد برميگردد و اين درست زماني است كه تو در خانه
بودي.
قبول ندارم. من زنم را نكشتم.
قاتل بايد قصاص شود
پدر و مادر مقتول
ميگويند، حتي اگر فرزندشان معتاد بوده شوهرش حق كشتن او را نداشته و بايد
قصاص شود. آنها حاضر به دادن رضايت نيستند، اما نيوشا دختر مقتول رضايت
داده است.
او ميگويد: پدرم تنها كسي است كه من در زندگي دارم. مادرم را از دست دادم و نميخواهم بيشتر از اين تنها شوم.
او ميگويد: آنها هميشه دعوا داشتند، هر دو معتاد بودند و مرا اذيت ميكردند اما دوستشان داشتم و ميخواستم كنارم باشند.
چند روز قبل از مرگ
مادرم هم وقتي ديدم دعوا ميكنند طبق معمول به خانه مادربزرگم رفتم. هر وقت
پدر و مادرم دعوا ميكردند من پيش مادربزرگم ميرفتم تا شاهد درگيري آنها
نباشم. روز حادثه به خانه تلفن كردم، كسي گوشي را برنداشت. فكر كردم كسي در
خانه نيست براي اينكه وسايلم را بردارم به خانه رفتم. ديدم در باز است و
بعد هم جسد مادرم را پيدا كردم.
نيوشا كه صحنه دردناكي را ديده است، ميگويد: تا
پايان عمرم آن صحنه را فراموش نميكنم. خيلي بد بود. مادرم را در حاليكه
ديگر جان نداشت و بشدت كتك خورده بود ديدم و هر شب خواب آن صحنه را
ميبينم. خيلي نگرانم و نميدانم بايد چه كنم تا اين تلخي از يادم برود.
آنها سرنوشت مرا با كارهايشان خراب كردند و من ديگر آيندهاي ندارم. حالا
پدرم تنها كسي است كه من دوستش دارم و برايم مانده و نميخواهم او را از
دست بدهم.(جام جم – ضميمه تپش)