دلار باید 800 تا 1200 تومان باشد
وطن امروز:
هفته گذشته در یادداشتی به مبحث چگونگی تعیین نرخ واقعی دلار پرداختیم و اینکه ارز چگونه قیمت گذاری میشود و چند تومان است. در یادداشت یاد شده آورده بودیم که با توجه به فرمول و شاخصهای علمی، قیمت هر دلار از 800 تا 1200 تومان است و دیگر نرخهایی که اعلام یا خرید و فروش میشود، هیجانی و روانی است یا سیاستگذاری دولت و دیگر دستگاههای اجرایی موجب بالا و پایین شدن آن میشود. مهمتر از اینکه بدانیم چه عاملی نرخهای غیرواقعی ارز در بازار ایران را تعیین میکند، باید به این بپردازیم که نرخ ارز در بازار ایران چند تومان باید باشد که تولید ملی و بخش صادرات و به طور کلی اقتصاد کشور آسیب نبیند؟ شاید گفته شود هر چه قیمت ارز ارزانتر باشد بهتر است چراکه ارزش پول ملی بالاتر میرود البته خیلیها اعتقاد دارند چون عوامل غیراقتصادی و غیرواقعی بر بازار تاثیرگذار است و بر عوامل علمی و واقعی چیره گشته، نمیتوان از جنبه واقعگرایی به این سوال پاسخ گفت اما اگر از جنبه آرمانگرایی بخواهیم به این بحث بپردازیم قطعا هر مقدار که نرخ ارز پایینتر باشد بهتر است. با توجه به اینکه هفته گذشته نرخ دلار به صورت نفسگیری افزایش یافت، ترویج این تفکر که مناسبترین وضعیت، افزایش بیحد و حصر ارزش پول ملی و کاهش بیقید و شرط نرخ ارز در برابر ریال است طبیعی به نظر میرسد اما از نظر علمی این تفکر اشتباه است و در صورت رخ دادن این وضع، موجبات رکود اقتصاد یک کشور فراهم میشود. برای روشن شدن موضوع کمی در این باره توضیح میدهیم.
مصرفکنندگان داخلی و خارجی با 2 کالا در مقابل خود مواجهند؛ کالای ایرانی یا کالای مثلا چینی. مصرفکننده داخلی میتواند با 1000 تومان امروز کالای مشابه داخلی و خارجی را بخرد. فرض کنید نرخ دلار (به عنوان نماینده ارزهای دیگر) 1000 تومان است لذا کالای خارجی یک دلار است. فرض کنید فردا نرخ ارز 600 تومان میشود. یعنی ارزش پول ملی افزایش یابد. در این صورت کالای خارجی همان یک دلار یا 600 تومان در داخل به فروش میرسد. بدیهی است مصرفکننده داخلی منافع خانوادگیاش را به منافع ملی ترجیح میدهد و کالای خارجی را میخرد! چون در صورت کیفیت مشابه، کالای خارجی به صرفهتر و ارزانتر است. حتی اگر دولت سیاستهایی مثل بالا بردن تعرفه گمرکی کالاهای مشابه را اجرایی کند باز هم نمیتوان انتظار داشت تولیدکننده داخلی محصول خود را به راحتی بفروشد. اتفاقی که افتاده است این است که با ارزان شدن نرخ ارز، کالای داخلی از بین میرود و البته صادرکننده ما هم توانایی صادرات را از دست میدهد چرا که در مثال فوق کالایش 6/0 دلار در خارج به فروش میرسد. حال سوال این است که در نهایت چه میشود؟ تولیدکننده داخلی 2 راهحل بیشتر ندارد؛ یا ورشکست میشود یا مجبور است با سود کمتر یا ضرر، به قیمت 600 تومان بفروشد. چرا که بازار خارجی رقابتی است و قیمت را به 600 تومان میرساند. به زبان ساده گران کردن نرخ ارز حمایت از تولیدکننده داخلی است. این سیاستی است که بسیاری از کشورهای در حال توسعه برای رشد خود پیگیری میکنند.
برای اینکه موضوع روشنتر شود باید به چند مورد در این باره اشاره کنیم؛ ژاپن و چین 2 کشور آسیایی که در تاریخ معاصر به علت وقوع جنگ دوم جهانی آسیب فراوانی دیدند با اجرای سیاستهای ارزی مناسب در دهههای اخیر به غولهای اقتصادی تبدیل شدهاند. چرا آفتاب اقتصاد ژاپن در دهه 80 میلادی طلوع کرد و اژدهای اقتصاد چین در دهه 90 از خواب بیدار شد؟
ژاپن
به منظور درک آنچه در ژاپن رخ داد، ما باید به سال 1985 بازگردیم. با بازگشت به آن زمان متوجه میشویم موفقیت اقتصادی ژاپن در آن زمان موی دماغ صنعت آمریکا شد چراکه ژاپنیها ارزش ین خود برابر دلار را دستکاری کرده و پایین آوردند. شکی نیست کمارزش بودن «ین» دلیل اصلی موفقیت صادرات ژاپن به ایالاتمتحده است (بین سالهای 1971 تا 1985 ارزش ین از 36/0 دلار به 25/0 دلار رسید)، به همین دلیل تمایلی در میان سیاستمداران طرفدار تجارت داخلی آمریکا پدید آمد که باید ارزش ین ژاپن را افزایش داد.
البته ژاپنیها این سیاست را ادامه ندادند و طبق قراردادی که آمریکا بر این کشور تحمیل کرد تا سال 2000 ارزش ین نسبت به طلا 3 برابر شد و 3 برابر شدن قیمت در واقع یک تورم منفی واقعی است و این یعنی رکود در اقتصاد ژاپن.
چین
مسؤولان چین و به دنبال آن کشورهای اندونزی و مالزی در دهه 90 که رکود اقتصادی این کشورها را فراگرفته بود به صورت مصنوعی پول ملیشان را تضعیف کردند. چین با خرید ارز موجود در بازار موجب شد تقاضا بیشتر از عرضه شود و به طور طبیعی ارزش دلار در برابر یوآن افزایش پیدا کند. چین به علت اینکه تولیدکننده بالقوهای بود موفق شد تراز تجاری خود را مثبت کرده و افزایش چشمگیری دهد البته این کشورها به دلیل تجربه بد فرار سرمایه سال 1997 انگیزه بیشتری برای انبار اوراق قرضه آمریکایی داشته و لذا تمایل بیشتری برای خرید دلار و گرانکردن دلار داشتهاند. انگیزه این سیاست هرچه بوده، خرید دلار موجب افزایش نرخ ارز و افزایش صادرات بوده است البته بدیهی است این کشورها نمیتوانند به صورت دائمی دلار بخرند چرا که این امر منابع بینهایت میخواهد، لذا این کشورها نرخ خرید دلار را در سالهای اخیر کم کردهاند و کمی موجب تقویت پول ملیشان شدهاند. اما آنچه در ایران بسیار اثرگذار است همان اتفاقی است که در دیگر کشورهای در حال توسعه افتاده است؛ یعنی مداخله دولت. آنچه بدیهی است و بدفهمی رایج در میان اقتصاددانان ایرانی است آن است که قیمت دلار در این کشورها هم تعادلی نیست.
تجربه این کشورها نشان میدهد سیاستهای دولت موجب گران شدن ارز میشود تا از صادرات خود حمایت کنند اما آیا در ایران ارز گران شد تا از تولید ملی و صادرات حمایت شود؟ هدف اصلی دولت تامین کسری بودجه بود و اگر برنامهریزی مناسبی در این باره انجام میشد میتوانست مقدمات رشد اقتصادی را فراهم آورد اما چون هیچ فکری پشت این افزایش قیمت نبود، این وضع به وجود آمده است که در آینده بیشتر به آن خواهیم پرداخت. البته افزایش نرخ ارز به خودی خود خوب نیست چراکه ارز گران به نفع تولیدی است که به خارج وابسته نباشد و همه اجزای تشکیلدهنده محصول، حاصل تولید داخل باشد. مثلا هماکنون صادرکنندگان محصولات کشاورزی یا فرش در وضع مناسبی هستند چراکه ارز چند برابر شده است اما در حالت کلی این اتفاق به ضرر کل اقتصاد ایران است، چراکه اکثر تولیدات داخل وابسته به مواد اولیه خارجی است البته اگر نهادههای داخلی برای تولیدکنندگان داخلی وجود داشته باشد افزایش نرخ ارز موجب کنار رفتن رقیب خارجی و رونق در بازار داخلی میشود اما مشکل در تهیه نهادههایی است که مشابه داخلی ندارند. در ایام عید نوروز امسال به قشم که 99 درصد کالای مصرفی اهالی آن، خارجی است سفر کردم و درباره تاثیر گران شدن دلار (آن زمان 1600 تومان بود) بر زندگی مردم از فروشندگان سوال کردم. پاسخی که شنیدم جالب بود: قبلا ما حتی برای بچهها تنقلات خارجی میخریدیم چه برسد به خریدهای کلان اما با گران شدن دلار، برای اولین بار از بندرعباس کالاهای ایرانی میآوریم و مثلا پنیر ایرانی میخوریم.
طبیعی است اگر دلار به قیمت واقعی خود یعنی همان نرخ مرجع بانک مرکزی فروخته شود در کلیت اقتصاد ایران تاثیر منفی میگذارد اما باید با ایجاد سازوکار علمی نرخی که به نفع تولید و صادرات کشور باشد را تعیین کرد. با توجه به نرخ تورم و عرضه و تقاضای واقعی (و نه هیجانی) کارشناسان اعدادی مثل 1500، 1600 و 1700 تومان را بهترین نرخ برای هر دلار میدانند، چراکه با این رقم نه صادرات متضرر میشود و نه تولیدکنندگان وابسته به نهادههای خارجی. در شرایط حاضر شاید نرخ 1700 تومان، قیمتی دستنیافتنی برای هر دلار باشد اما دستاندرکارانی که قصد داشتند به صورت کنترلشده نرخ ارز را افزایش دهند باید فکری به حال روزی میکردند که نرخ دلار به صورت افسارگسیخته گران میشود و در اقتصاد کشور تاثیر وحشتناک میگذارد. نرخ واقعی دلار 1200 تومان است و برای اینکه صادرات و بخشهای تولیدی آسیب نبینند این رقم میتواند تا 1700 تومان افزایش یابد و سیر طبیعی خود را طی کند اما رقم فعلی نرخ دلار (2560 تومان با اعلام بانک مرکزی و 2800 تومان بازار آزاد) بسیار تاسفانگیز است که مسببان به وجود آمدن آن، هر مسؤول و ارگانی که میخواهد باشد، گناهی نابخشودنی انجام دادند. علم اقتصاد میگوید رقم فعلی دلار در بازار بسیار غیرواقعی و هیجانی است و مسؤولان میتوانستند با ایجاد سیاستهایی چون کنترل عرضه و تقاضا و ایجاد نرخ تعادلی از این فاجعه جلوگیری کنند. وظیفه آنها با ایجاد این شکاف غیرطبیعی سختتر شده و آزمونی پرچالش برای حقیقی کردن نرخ ارز دارند البته اگر بخواهند و «الخیر فی ما وقع» را اشتباه تفسیر نکنند.