کل یوم عاشورا کل ارض کربلا
شعار جدایی دین از سیاست برای ضربه زدن به بدنه اسلام ناب محمدی و پیکر مقدس ولایت فقیه در عصر حاضر، توسط استکبار جهانی گسترش پیدا کرد و وظیفه ما حمایت فکری و عملی از اصل بالنده و افتخار آفرین ولایت فقیه با مبنای عاشورایی آن یعنی یکی بودن دین و سیاست است.
سرویس دین و اندیشه فردا: یکی از مهمترین و اساسیترین ابعاد فرهنگ عاشورایی عبرت گرفتن از این حادثه بزرگ تاریخی است زیرا حادثه عظیم عاشورا هر چند در نقطه جغرافیایی کربلا و در زمان مشخص به وقوع پیوست ولی عبرت گیری از آن در تمامی دوران تاریخی امکان پذیر است و میتوان از آن درسهای مختلفی گرفت که یکی از این درسها جمع میان دین و سیاست است.
عدم جدایی دین و سیاست در حادثه کربلا عاشورا به ما آموخت که دین جدایی از سیاست نیست و لحظه به لحظه حادثه کربلا بیانگر یکی بودن و همراهی دین و سیاست است. عصرتاسوعا و شب عاشورا تجلی کننده یکی بودن دین و سیاست است، زمانی که در اوج مبارزات سیاسی حضرت و یاران وفادارش به مناجات و دعا پرداختند[1] تا ثابت شود خودسازی مسئولین و سیاست مدارن همراهی دین و سیاست است. با توجه به جامعیت و غیرقابل تحریف بودن قرآن کریم و مورد قبول بودن نظرات قرآنی توسط تمامی مذاهب اسلامی برآنیم از نگاه قرانی به این موضوع بپردازیم.
دین مبین اسلام با توجه به خاتمیت پیامبر عشق و رحمت (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به تمام ابعاد زندگی انسان پرداخته است و اصول حکومت اسلامی را فصل الخطاب قرار دادن رهبر جامعه اسلامی میداند و می فرماید: «النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ.[احزاب/6] پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است.» تا فصل الخطاب بودن سخنان ولایت وی در تمامی عرصههای تاریخ بر مسلمانان حجت باشد.
امامت و عدم جدایی دین از سیاست با بررسی زندگی امامان معصوم به این نتیجه خواهیم رسید که آن بزرگواران «مدعی امامت و حاکمیت بر مردم بودند»[2] طبق سیره عملی معصومین در صورت فرهم بودن شرایط به تشکیل حکومت اسلامی میپرداختند و عدم بیعت امام حسین (علیه السلام) با یزید و به وجود آمدن حادثه عظیم کربلا یکی از نشانههای عدم جدایی دین از سیاست است.رویکرد سیاسی و مذهبی حضرت علی (علیه السلام) در پنج سال حکومت تاریخی خود گواه بر عدم جدایی دین از سیاست است. همانگونه که در زیارت جامعه کبیره میخوانیم «سلام بر شماای خاندان رسالت و سیاست مداران بندگان خدا» [3] و دیدگاه خاص اهلبیت به بحث سیاست از احادیث خاندان وحی به وضوح قابل مشاهده است، حضرت علی (علیه السلام) در این باره میفرمایند «مَنْ سَما إِلَی الرِّیاسَةِ صَبَرَ عَلی مَضَضِ السِّیاسَةِ. [4] هر کس بر مسند سیاست نشیند، باید بر رنج سیاست صبر کند» و در جایی دیگر بیان میکند: «رَأسُ السِّیاسَةِ استِعمالُ الرِّفقِ. [5] پایه سیاست، مدارا کردن است»
چرایی شعار جدایی دین از سیاست استکبار جهانی با توجه به بررسیهای دقیق خود به این نتیجه رسیده است که بزرگترین موانع سلطه آنها به بعضی از کشورهای اسلامی یکی دانستن دین و سیاست توسط اسلام ناب محمدی است. موفقیت استکبار جهانی در تخریب و تحریف مسیحت و جدا کردن دین از سیاست در مسیحیت تحریف شده، آنها را بر آن داشت تا این پروژه عظیم را در جهان اسلام پیاده کنند و نظریه جدایی دین و سیاست را در جوامع اسلامی مطرح کردند، و آن را به عنوان قانونی قطعی در ذهن مسلمانان تلقی کردند. ظهور انقلاب اسلامی ایران با رهبری امام خمینی (ره) باعث شد نظریه جدایی دین از سیاست به صورت گستردهای توسط رسانههای معاند گسترش یابد و با ترفندها و دست آویزهای گسترده، به جنگ با ولایت فقیه برخاستند چرا که ولایت فقیه پرچم نیرومند حکومت دینی است و عدم جدایی دین از سیاست است. کلام آخر بدون شک شعار جدایی دین از سیاست برای ضربه زدن به بدنه اسلام ناب محمدی و پیکر مقدس ولایت فقیه در عصر حاضر، توسط استکبار جهانی گسترش پیدا کرد و وظیفه ما حمایت فکری و عملی از اصل بالنده و افتخار آفرین ولایت فقیه با مبنای عاشورایی آن یعنی یکی بودن دین و سیاست است و نباید اجازه دهیم اسلام ناب محمدی همانند آیین مسیحیت در انزوا و گوشه کلیسا قرار گیرد و از مسیر اصلی خود منحرف شود.