نوکیسهها، حاشیهنشینان جدید فرهنگی
شاید شما هم با افراد به ظاهر با کلاس، تحصیلکرده و متمول با مدل ماشینهای آنچنانی برخورد داشته باشید. برخی از این افراد در برخورد اولیه رفتارهای آرام و معقول از خود نشان میدهند، اما فقط با کمی به خطر افتادن منافعشان، شخصیتشان از این رو به آن رو میشود. برخی از این افراد به دلیل عدم شناخت حقوق و وظایف خود و دیگران یا از یکدیگر طلبکار هستند یا به دلیل عدم شناخت مناسب شرایط هر مقوله ای را قبول میکنند.
روزنامه آرمان امروز- زهرا سلیمانی: شاید شما هم با افراد به ظاهر با کلاس، تحصیلکرده و متمول با مدل ماشینهای آنچنانی برخورد داشته باشید. برخی از این افراد در برخورد اولیه رفتارهای آرام و معقول از خود نشان میدهند، اما فقط با کمی به خطر افتادن منافعشان، شخصیتشان از این رو به آن رو میشود. برخی از این افراد به دلیل عدم شناخت حقوق و وظایف خود و دیگران یا از یکدیگر طلبکار هستند یا به دلیل عدم شناخت مناسب شرایط هر مقوله ای را قبول میکنند. براساس تحلیلهای جامعه شناختی این افراد به نوعی حاشیهنشین فرهنگی محسوب میشوند. این در حالی است که برخی از مردم به دلیل نداشتن امکانات مالی مسکنی پیدا نمیکنند، به خانههای غیرمتعارف میروند و یک شبه خانه ای بنا میکنند، اما در بافت شهری جذب نمیشوند؛ این افراد را حاشیهنشین مینامند. اما از دید جامعه شناسی، قضیه کلانتر است. حاشیهنشینی در چهار نوع فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و مسکن (فضایی) تعریف میشود. در دنیای امروز حتی افرادی را که تمکن مالی دارند و پس از ورود به شهری بزرگ، به دلیل ندانستن روابط و عدم شناخت زبان و هنجارهای جامعه مقصد و همچنین عدم آشنایی با قوانین و مقررات شهری جذب جامعه جدید نمیشوند حاشیهنشین مینامند.
در دورهای حاشیهنشینی به صورت فیزیکی معنا داشت و انتظار میرفت دولتها با جاده سازی و فراهم آوردن امکاناتی همچون آب، برق و… آن را کنترل کنند. امروز اما نوعی از حاشیهنشینی به وجود آمده که با چشم قابل مشاهده نیست و به ریشه فرهنگ جامعه تیشه میزند. بنابراین وقتی افراد قوانین رانندگی، تردد، قوانین و مسئولیتهای شهروندی را نمیدانند حاشیهنشین فرهنگی نامیده میشوند. در چنین جوامعی با چند فرهنگی و حتی بی فرهنگی مواجه هستیم. برخی از خانوادههای ما هنوز در مطابقت با رسمهای خود با هم با مشکل مواجه هستند. برای مثال حتی نحوه برگزاری مراسم جشن و سوگواری نیز از این قاعده پیروی میکند.
قیلومقالها، نشانههایی از حاشیهنشینی فرهنگی
قانون اساسی ما میگوید هر کسی هر جا که دلش خواست میتواند زندگی کند. این درحالی است که حتی در پیشرفته ترین کشورهای جهان هم مهاجرت تابع قانون و مقررات خاصی است. در آن کشورها حتی وقتی فردی میخواهد از خانه ای به خانه دیگر اثاث کشی کند، قبل از انجام این کار باید موضوع را به مراجع مربوطه اطلاع دهد و تلفن جدید خود را در اختیار آنها بگذارد. ما اما بعد از تغییر منزل، کدپستی جدید را برای درج شدن روی کارت ملی در اختیار ثبت احوال نمیگذاریم. بنابراین باید برای بهبود وضع مهاجرتها برنامه ریزیهای دقیقی صورت گیرد. تولید اجتماعی و حاشیهنشینی دو روی یک سکه هستند. یک جمعیتشناس در اینباره معتقد است: هر چه تولید و سرمایه اجتماعی در جامعه ای کمتر باشد، حاشیهنشینی بیشتر است. از سوی دیگر هرچه حاشیهنشینی بیشتر باشد، سرمایه اجتماعی در آن جامعه کاهش پیدا میکند و به مخاطره میافتد. مهاجرت، تنها ۵۰ درصد سهم را در مساله حاشیهنشینی دارد. وقتی جامعه، قانون و مقررات پیچیدگی پیدا میکنند، افرادی هم که در صحنههای اجتماعی، مشارکت اجتماعی ندارند، حاشیهنشین قلمداد میشوند. شهلا کاظمی پور میافزاید: بنابراین باید سهم انجمنها را افزایش دهیم و مشارکت افراد در صحنههای اجتماعی را بالا ببریم تا به سرعت با ساختارهای جامعه همراه شوند. یک فرد ممکن است متولد کلانشهری همچون تهران باشد، اما اگر مطالعه نداشته باشد، مراوداتی کمرنگ داشته باشد یا حتی به علت بیماری نتواند با جامعه ارتباط برقرار کند، حاشیهنشین به حساب میآید. نکته اینجاست که برقراری ارتباط سرمایه اجتماعی را افزایش میدهد. در ضمن مهاجرت به دو صورت انجام میشود که تنها یک نوع آن به حاشیهنشینی دامن میزند. نوعی از مهاجرت است که با انتخابهای مثبت انجام میشود. چنین افرادی وارد دانشگاه میشوند، شغلی پیدا میکنند، در یکی از وزارتخانهها شغلی به دست میآورند و… بنابراین راحتتر جامعه پذیر میشوند. او تاکید میکند: اما افرادی که به دلیل عوامل دافعه مبدا یا انتخابهای منفی، مهاجرت میکنند (از سر اضطرار) برای حداقل درآمد و با حداقل سواد به مقصد میآیند. این افراد همانهایی هستند که آسیب میبینند و آسیب میرسانند. باید با مدیریت این افراد به هیچ عنوان جامعه را به حال خود رها نکرد. وقتی مردم از روستا رها شوند، گرسنه میمانند. دولتها باید شهرهای کوچک و توسعه روستایی را مدیریت کنند، تا به جای افزایش حاشیهنشینی، شاهد افزایش تولید اجتماعی باشیم.
حاشیهنشینهای فرهنگی نیازمند آموزش
یک پژوهشگر مسائل اجتماعی درباره حاشیهنشینی فرهنگی به «آرمان امروز» میگوید: در سه دهه اخیر برخی افراد به دلیل دستیابی به رانت و ثروتهایی از طریق ارتباطات بدون بهره مندی از سرمایههای فرهنگی به امکانات مادی دست یافته اند. اغلب این گونه افراد در جامعه ما از دور افتاده ترین روستاها به کلانشهرها مهاجرت کرده و به دلیل حضور در لایههایی از قدرت به واسطه ارتباطات توانسته اند به ثروتهای هنگفت دست یابند. در واقع این نوع دستیابی به ثروت امکاناتی را برای افراد بدون آموزش و فرهنگ در به کارگیری این نوع امکانات به دنبال داشته است. عالیه شکربیگی میافزاید: برای مثال یکی از بدیهیترین مسائلی که باید هر فرد در فرایند جامعه پذیری به آن واقف باشد اطلاع از قوانین راهنمایی و رانندگی است، اما در بسیاری از موارد مشاهده میشود که فرد خودرو چند صدمیلیونی خود را در مقابل پارکینگ ساختمان پارک میکند! متاسفانه این گونه افراد آن طور که باید و شاید از فرهنگ زندگی شهرنشینی مطلع نیستند یا در صورت اطلاع از قوانین به دلیل در اختیار گرفتن مسند قدرت اعتنایی به آن ندارند. این امر نشان دهنده عدم توجه به مردم است. به گفته او انسانها از سرمایههای مختلفی همچون سرمایه زیستی، سرمایه فرهنگی، سرمایه اجتماعی و… برخوردار هستند. در مقوله سرمایه فرهنگی، آموزشها میتوانند در فرایند زندگی شهرنشینی روابط افراد را بیش از پیش در تعاملات و چگونگی رفتار با دیگران تنظیم کنند. متاسفانه این افراد از سرمایه فرهنگی و اجتماعی لازم برخوردار نیستند. در واقع این افراد در تعاملات و ارتباطات میان فردی خود را در جایگاهی جدا از مردم و جامعه تصور کرده و به این ترتیب به خود اجازه بروز رفتارهای نوظهور را میدهند. این جامعهشناس میگوید: در اصل بروز این گونه رفتارهای در بین این افراد به واسطه ظهور حکومتها با شیوههای مختلف بروز میکند. برای مثال این افراد در تعاملات قدرت شاید در بالای شهر زندگی کنند، اما از کوچک ترین رفتار شهروندی در رفتار با همسایهها و چگونگی مراودات مطلع نیستند. شکربیگی تاکید میکند: با این تفاسیر در سالهای اخیر شاهد طبقه اجتماعی نو ظهوری به نام حاشیهنشین فرهنگی هستیم. این طبقه به واسطه در اختیار گرفتن امکانات متعدد و شاید عدم آگاهی و بینش درباره چگونگی رفتار با مردم شهرنشین حاشیه امنی از تعاملات و ارتباطات را برای خود تعریف کرده اند که این نوع حاشیهنشینی را میتوان در قالب حاشیهنشینی فرهنگ خاص تعریف کرد. در اصل این افراد در گونه فرهنگی خاص در جامعه زندگی میکنند. او درباره چگونگی ایجاد جامعه پذیری در بین این افراد میافزاید: طبیعتا انسان در هر دوره از زندگی آموزش پذیر است. اگر نیرویی در افراد حس برتری جویی در مقابل دیگران را ترویج کند به نسبت آن فرد در فرایند آموزش چندان موفق عمل نخواهد کرد. باید طبقه نوظهور تحت عنوان حاشیهنشین فرهنگی در رسانهها مطرح شود تا بدینترتیب با یک عزم ملی درباره ارتقای فرهنگی و نحوه جامعهپذیری این افراد بتوان اقدام اساسی انجام داد. فقط از طریق آموزش همگانی میتوان چگونگی تعامل با دیگران و چگونگی شکل گیری یک بستر ارتباطی را به افراد حاشیهنشین فرهنگی آموزش داد. در اصل باید به این گونه افراد نحوه مشارکت و میزان اعتماد به دیگر افراد آموزش داده شود تا آنها بتوانند در انسجام فرهنگی جامعه حضور داشته باشند. اما در روند مراوده و ارتباط با این گونه افراد شاهد نوعی بینش منفی نسبت به شهرنشینان و رفتارهای حسابگر هستیم. چون در هر فردی یک ذهنیت آگاه و یک ذهنیت ناآگاه وجود دارد معمولا این افراد در ذهنیت ناآگاه خود نسبت به دیگران رفتارهای تهاجمی و پرخاشگرانه دارند. در اصل این نوع رفتارها باعث ایجاد حاشیه میشود.