بازآمدهام با كولهباری از گناه و اقرار به گناه؛ پس تو در گذر ای خدای من!
مرا از سیطره ذلتبار نفس نجات ده و پیش از آنكه خاك گور، بر اندامم بنشیند از شك و شرك، رهاییام بخش./...خدای من!/چگونه ناامید باشم، در حالی كه تو امید منی!
عصر خبر – عرفه، روز رحمت و مغفرت الهی است. روز بهره گیری از رحمت واسعه الهی است، هر کس به اندازه معرفت و شناختش، باید دست راز و نیاز به سوی حضرت حق بلند کند و مناجات و استغفار نماید.
در این میان دید زیبای دکتر شریعتی به این مسئله مهم بسیار خواندنی است، نوشتاری که دل هر انسانی را میلرزاند.
در نوشته ای که منتسب به ایشان است، آمده:
اگر به فرض كه هیچ دلیلی بر حقانیت و صلاحیت امام حسین(ع) نباشد، بعد آدم یك بار دعای عرفه بخواند، میشود به «حسین» ایمان نیاورد؟ نشناسدش؟ عاشقش نشود؟ دیوانهاش نشود؟ آیا چنین چیزی امكان دارد؟
«حمد و سپاس خدایی را سزاست كه تیر حتمی قضایش را هیچ سپری نمیشكند و لطف و محبت و هدایتش را هیچ مانعی باز نمیدارد و هیچ آفریدهای به پای شباهت مخلوقات او نمیرسد.
…جهل و نادانی من و عصیان و گستاخی من، تو را باز نداشت از اینكه راهنماییام كنی به سوی صراط قربتت و موفقم گردانی به آنچه رضا و خشنودی توست.
پس
هرگاه كه تو را خواندم، پاسخم گفتی؛
هرچه از تو خواستم، عنایتم فرمودی؛
هرگاه اطاعتت كردم، قدردانی و تشكر كردی؛
و هر زمان كه شكرت را بر جا آوردم، بر نعمتهایم افزودی؛
و اینها همه چیست؟
جز نعمت تمام و كمال و احسان بیپایان تو!؟
… من كدام یك از نعمتهای تو را میتوانم بشمارم یا حتی به یاد آورم و به خاطر بسپارم؟
… خدایا! الطاف خفیهات و مهربانیهای پنهانیات بیشتر و پیشتر از نعمتهای آشكار توست.
…خدایا ! من را آزرمناك خویش قرار ده آنسان كه انگار میبینمت.
من را آنگونه حیامند كن كه گویی حضور عزیزت را احساس میكنم.
خدایا!
من را با تقوای خودت سعادتمند گردان
و با مركب نافرمانیات به وادی شقاوت و بدبختیام مكشان.
در قضایت خیرم را بخواه
و قدرت بركاتت را بر من فروریز تا آنجا كه تأخیر را در تعجیلهای تو و تعجیل را در تأخیرهای تو نپسندم.
آنچه را كه پیش میاندازی دلم هوای تاخیرش را نكند
و آنچه را كه بازپس مینهی من را به شكوه و گلایه نكشاند.
…پروردگار من!
… من را از هول و هراسهای دنیا و غم و اندوههای آخرت، رهایی ببخش
و من را از شر آنان كه در زمین ستم میكنند در امان بدار.
…خدایا!
به كه واگذارم میكنی؟
به سوی كه میفرستیام؟
به سوی آشنایان و نزدیكان؟ تا از من ببرند و روی بگردانند؛
یا به سوی غریبان و غریبهگان تا گره در ابرو بیافكنند و مرا از خویش برانند؟
یا به سوی آنان كه ضعف مرا میخواهند و خواریام را طلب میكنند؟
… من به سوی دیگران دست دراز كنم؟ در حالی كه خدای من تویی و تویی كارساز و زمامدار من.
…ای توشه و توان سختیهایم!
ای همدم تنهاییهایم!
ای فریادرس غمها و غصههایم!
ای ولی نعمتهایم!
…ای پشت و پناهم در هجوم بیرحم مشكلات!
ای مونس و مأمن و یاورم در كنج عزلت و تنهایی و بیكسی! ای تنها امید و پناهگاهم در محاصره اندوه و غربت و خستگی! ای كسی كه هر چه دارم از توست و از كرامت بیانتهای تو!
…تو پناهگاه منی؛
تو كهف منی؛
تو مأمن منی؛
وقتی كه راهها و مذهبها با همه فراخیشان مرا به عجز میكشانند و زمین با همه وسعتش، بر من تنگی میكند، و…
…اگر نبود رحمت تو، بیتردید من از هلاكشدگان بودم
و اگر نبود محبت تو، بیشك سقوط و نابودی تنها پیشروی من میشد.
…ای زنده!
ای معنای حیات؛ زمانی كه هیچ زندهای در وجود نبوده است.
…ای آنكه:
با خوبی و احسانش خود را به من نشان داد
و من با بدیها و عصیانم، در مقابلش ظاهر شدم.
…ای آنكه:
در بیماری خواندمش و شفایم داد؛
در جهل خواندمش و شناختم عنایت كرد؛
در تنهایی صدایش كردم و جمعیتم بخشید؛
در غربت طلبیدمش و به وطن بازم گرداند؛
در فقر خواستمش و غنایم بخشید؛
من آنم كه بدی كردم من آنم كه گناه كردم
من آنم كه به بدی همت گماشتم
من آنم كه در جهالت غوطهور شدم
من آنم كه غفلت كردم
من آنم كه پیمان بستم و شكستم
من آنم كه بدعهدی كردم …
و … اكنون بازگشتهام.
بازآمدهام با كولهباری از گناه و اقرار به گناه.
پس تو در گذر ای خدای من!
ببخش ای آنكه گناه بندگان به او زیان نمیرساند
ای آنكه از طاعت خلایق بینیاز است و با یاری و پشتیبانی و رحمتش مردمان را به انجام كارهای خوب توفیق میدهد.
…معبود من!
اینك من پیش روی توأم و در میان دستهای تو.
آقای من!
بال گسترده و پرشكسته و خوار و دلتنگ و حقیر.
نه عذری دارم كه بیاورم نه توانی كه یاری بطلبم،
نه ریسمانی كه بدان بیاویزم
و نه دلیل و برهانی كه بدان متوسل شوم.
چه میتوانم بكنم؟ وقتی كه این كولهبار زشتی و گناه با من است!؟
انكار!؟
چگونه و از كجا ممكن است و چه نفعی دارد وقتی كه همه اعضاء و جوارحم، به آنچه كردهام گواهی میدهند؟
…خدای من!
خواندمت، پاسخم گفتی؛
از تو خواستم، عطایم كردی؛
به سوی تو آمدم، آغوش رحمت گشودی؛
به تو تكیه كردم، نجاتم دادی؛
به تو پناه آوردم، كفایتم كردی؛
خدایا!
از خیمهگاه رحمتت بیرونمان نكن.
از آستان مهرت نومیدمان مساز.
آرزوها و انتظارهایمان را به حرمان مكشان.
از درگاه خویشت ما را مران.
…خدای من!
این منم و پستی و فرومایگیام
و این تویی با بزرگی و كرامتت
از من این میسزد و از تو آن …
…چگونه ممكن است به ورطه نومیدی بیفتم در حالی كه تو مهربان و صمیمی جویای حال منی.
…خدای من!
تو چقدر با من مهربانی با این جهالت عظیمی كه من بدان مبتلایم!
تو چقدر درگذرنده و بخشندهای با این همه كار بد كه من میكنم و این همه زشتی كردار كه من دارم.
…خدای من!
تو چقدر به من نزدیكی با این همه فاصلهای كه من از تو گرفتهام.
…تو كه این قدر دلسوز منی! …
…خدایا تو كی نبودی كه بودنت دلیل بخواهد؟
تو كی غایب بودهای كه حضورت نشانه بخواهد؟
تو كی پنهان بودهای كه ظهورت محتاج آیه باشد؟
…كور باد چشمی كه تو را ناظر خویش نبیند.
كور باد نگاهی كه دیدهبانی نگاه تو را درنیابد.
بسته باد پنجرهای كه رو به آفتاب ظهور تو گشوده نشود.
و زیانكار باد سودای بندهای كه از عشق تو نصیب ندارد.
…خدای من!
مرا از سیطره ذلتبار نفس نجات ده و پیش از آنكه خاك گور، بر اندامم بنشیند از شك و شرك، رهاییام بخش.
…خدای من!
چگونه ناامید باشم، در حالی كه تو امید منی!
چگونه سستی بگیرم، چگونه خواری پذیرم كه تو تكیهگاه منی!
ای آنكه با كمال زیبایی و نورانیت خویش، آنچنان تجلی كردهای كه عظمتت بر تمامی ما سایه افكنده….
یا رب! یا رب! یا رب»