رفاه اجتماعی زنده به گور شد
بد نیست این روزها که صحبت از حقوق شهروندی میشود، نیم نگاهی هم به واقعیت این مسئله و رعایت این حقوق در سطح رفاه اجتماعی شهروندان بیندازیم، رفاهی که فقط اسمش هست و خودش مدتهاست زنده به گور شده است.
به گزارش خبرگزاری فارس؛ علیرضا وهابزاده: رفاه اجتماعی اصلیترین حقوق شهروندی به حساب میآید. حقوقی که شاید بسیاری از مردم به سبب سو مدیریت در برخی سازمانها از این حق بهرهمند نباشند.
داستان از جایی صورت دیگری پیدا میکند که این سازمانها علاوه بر وظیفه حاکمیتی و ذاتی که در این راستا و برای تامین رفاه شهروندان بر عهده دارند، بودجه این موارد را نیز در اختیار گرفته اند و علیرغم این مسئله و فراهم بودن شرایط و پیشزمینهها، این موضوع تا کنون به درستی محقق نشده است.
پرده اول: حوالی میدان هفت تیر، سرایدار 63 سالهای در آخرین طبقه یک دبستان دولتی زندگی میکند که برای دیدنش باید از 63 پله بالا رفت. پیرمرد مبتلا به فشارخون و بیماری قلبی است و فرزند معلولی دارد که از 13 سالگی روی تخت خوابیده و همسرش درست یک سال بعد از جراحی تومور فرزند، تاب نیاورده و دق مرگ شده است.
سرایدار پیر، دختری هم دارد که مبتلا به سارکوم ران بوده و یکی از پاهای او کوتاهتر از پای دیگر است. فرزند بعدی هم از مشکل اعصاب و روان رنج میبرد.جنس پیرمرد حسابی جور است، او برای گذران این زندگی سخت از سازمان بهزیستی مستمری میگیرد، ماهی 50 هزارتومان و این همه سهم این پدر خسته از رفاه اجتماعی ایران است.
خواستهای به وسعت یک تخت چرخدار
پرده دوم: رباط کریم، پدر و مادری تنها که داغ سه فرزند دیدهاند. یکی را در دفاع مقدس، دیگری را هنگام دفاع از حرم حضرت زینب (س) و سومی را طی یک حادثه رانندگی از دست دادهاند. مادر از سال 89 در کماست و تنها خواسته پیرمرد خمیده کمر، از وزیری که به دیدنش رفته، یک تخت چرخدار است تا بتواند همسر خود را با دغدغه کمتری برای رسیدگی و نظافت جابهجا کند.
کدام رفاه؟
اینها بازخوانی وضعیت امروز رفاه اجتماعی ایران است که از سوی متولی نظام بهداشت و درمان کشور، روزی و در محفلی در قالب دو خاطره مطرح شد. در همان جلسهای که اساتید بسیجی دانشگاههای علوم پزشکی کشور حضور داشتند و سید حسن هاشمی در حضور آنان، حیفش آمد که نام رفاه را به وزارتخانهای دادهاند که در گستره جغرافیایی تحت پوشش آن، چنین صحنههایی دیده میشود.
از نظر او همه این مشکلات از بیش از 10 سال پیش شروع شد که با یک تصمیم اشتباه، ظلم بزرگی در حق نظام سلامت صورت گرفت. زمانی که سلامت مردم به یک بنگاه اقتصادی سپرده شد و سپس آن را زیر مجموعه وزارت رفاه قرار دادند .
چه اتفاقی افتاد؟
تا قبل از سال 83 بیمهها در وزارت بهداشت مستقر بودند، وزارت بهداشت سیاستگذاری را انجام میداد و نهادهای بیمهای بهعنوان پشتیبان اقتصادی در راستای شورای عالی بیمه مستقر در وزارت بهداشت، حرکت میکردند. بعد از سال 83 قانون جامع رفاه تصویب شد و یکی از مقدمات آن انتزاع بیمهها از وزارت بهداشت بود. البته ازآنجا که همه ابعاد این قانون مترقی محقق نشد، چالشهای آن، خود را هر روز بیش از پیش نشان داد.
حالا مدیران وزارت بهداشت معتقدند اگر بخواهند متولی سلامت کشور باشند، تا زمانی که تجمیع بیمهها اتفاق نیفتد و این وزارتخانه قدرت لازم را در باز توزیع منابع بیمهای نداشته باشد، عملاً این تولیت محقق نمیشود.
این حرفها، حاشیهسازی است
در حالی که امروز ساماندهی وضعیت رفاه اجتماعی به یک خواست عمومی تبدیلشده است، این اقدام اما از سوی متولیان رفاه و تأمین اجتماعی، به حاشیهسازی تعبیر میشود. کما اینکه مدیرعامل سازمان تأمین اجتماعی در جمع مدیران ارشد سازمان متبوعش میگوید: «بسترسازی مجدد برای جدایی درمان با توجه به وجود مبانی قانونی مستحکم، استدلال کارشناسی مناسب و خواست و اراده جامعه بزرگ خدمت گیرندگان این سازمان، راه بهجایی نخواهد برد. لذا شأن و عظمت این سازمان، بیشتر از آن است که وقت خود را صرف پاسخ به حاشیهها کند.»
قبرستان نصیرآباد
پرده سوم: اینجا قبرستان نصیرآباد شهریار است. جایی که 50 کارتن خواب بی خانمان برای فرار از سرمای استخوانسوز شبانه، به گورهای خالی پناه آورده اند . زنان و مردان و کودکانی که در نبود رفاه اجتماعی ره به جایی نبرده اند جز آنکه خود را در گور زنده به گور کنند.
و پرده آخر: آن پیرمرد سرایدار ساکن هفت تیر، آن والدین داغ بر جگر مانده رباط کریمی، آن گورخواب های آرامستان نصیرآباد شهریار، همین جا هستند، بغل گوش ما پایتخت نشینان. مانند اینها در مناطق محروم این کشور پهناور ثروتمند بی شمارند و به واقع دیگر وقت آن رسیده برای رفاه اجتماعی این مردم کاری شود، کاری کارستان که از این پس دیگر حیفمان نیاید نام رفاه را بر وزارتخانه رفاه بگذاریم.